بهائیت وشیخیه
کریمخان، اولین کسی بود که رکن رابع را به طور جدی در محافل شیخی مطرح کرد. میتوان او را اولین رکن رابع شیخیهی کرمان دانست. وی در برخی عبارات به شدت مقام رکنیت خود را نفی میکند و به حق امام زمان (عج) قسم یاد میکند که این ادعا، تنها یک افتراست؛ ولی در برخی عبارات، به صراحت یا کنایه مقام رکنیت برای مشایخ شیخیه ثابت شده است.
کانال خبری تبلیغی تشکیلات بهائیت، به نقل از نهاد رهبری این فرقه، موسوم به بیت العدل، نژادپرستی را یکی از عوامل جلوگیری از استقرار صلح عمومی دانست. اما به راستی، اگر نژادپرستی سدّ و مانعی در راه استقرار صلح عمومی است، پس پیشوایان بهائیت و پیروی از آنان نیز خود به عنوان سدّی بزرگ در راه تحقق این آرمان بزرگ است.
نهاد رهبری بهائیت موسوم به بیت العدل، در تاریخ 18 فوریه 2018 برابر با 29 بهمن 1396، طی بیانیهای، تلویحاً احساس خطر خود را از سایتهایی که به انتشار واقعیتهای پنهان بهائیت میپردازند اعلام کرد و پیروان خود را از مراجعه به این سایتها بر حذر داشت. اما به راستی آیا این رویکرد بیتالعدل با آموزهی تحری حقیقت بهائیت، سازگاری دارد؟!
علیمحمد شیرازی در اشتباهی بزرگ، حضرت داوود (علیه السلام) که از انبیاء بنیاسرائیل بوده را قبل از حضرت موسی (علیه السلام) دانسته است. عبدالبهاء نیز به توجیه این سوتی باب روی آورده و مدعی میشود که دو حضرت داوود وجود داشته است. این در حالیست که سخن باب، صراحت بر تقدم داوود بنیاسرائیل بر حضرت موسی دارد.
نویسندگان بابی و بهائی در تعیین جایگاه محمدعلی بارفروشی (قدوس)، دچار اختلاف شدهاند. آنان از طرفی بارفروشی را پیرو مسلک باب معرفی و از طرف دیگر، مقام او را برتر از باب میدانند. لذا میتوان گفت سرکردگان دو جریان انحرافی بابیت و بهائیت، به قدری ادعاهای بیپایه و اساس داشتهاند، که حتی خود در تعیین جایگاهشان، در سردرگمی ماندهاند.
تشکیلات بهائیت در تلاش است تا چهرهای مظلوم و ستمدیده از اسلاف بابی خود در عصر قاجار به نمایش درآورد. این تراژدی فریبکارانهی تشکیلات بهائیت، با داشتن نگاهی یکسویه به جریان بابیت در زمان قاجار لحاظ میشود. چرا که اگر بخواهیم نگاهی منصفانه به کُشتارهای صورت گرفته در زمان قاجار بیاندازیم، نتیجهگیری منصفانهای نیز خواهیم داشت.
علیمحمد شیرازی معروف به باب، که خود را ناسخ اسلام میدانست، مدعی علم الهی و بیمانندی آثارش شده است. اما این ادعاها در حالیست که با نگاهی کوتاه به نوشتهجات او، سُستی این ادعایش بر ما آشکار میشود. چرا که آثار علیمحمد شیرازی، بسیار سخیف، پیش پا اُفتاده و مضحکتر از آن است که دعوت به تحدّی از او پذیرفته باشد.
علمای فرقهی شیخیه در مهدویت شخصیه دچار انحراف نشدهاند و همانند شیعهی امامی معتقدند که مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در واقع همان فرزند امام عسکری (علیه السلام) است که هم اکنون در غیبت کبری به سر میبرند. آنچه سبب انحراف ایشان شده است، بدعتهایی همچون رکن رابع و هورقلیا بوده که بدون دلیل به فرهنگ ناب مهدویت اضافه کردهاند.
شیخیه برای اینکه مشکل مسألهی غیبت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را در عصر غیبت حل کند که آیا جسم حضرت دیده میشود یا نه؟ جسم را به سه قسم دنیوی، هورقلیایی و اُخروی تقسیم کرده و برای هر یک ویژگیهایی را بیان کرده است؛ سپس معتقد شده که ایشان هم اکنون با جسم هورقلیایی و در عالم هورقلیا به سر میبرد. این نظریه با مخالفت علمای شیعه مواجه شده است.
آموزههای دین مبین اسلام، همواره مسلمانان را به سوی ظلمستیزی و تکیه بر آحاد مردم سوق میدهد. این در حالیست که پیشوایان دینساز بهائیت، به دلیل آنکه هیچگاه پایهی استوار مردمی نداشتند، تنها راه چارهی خود را در جلب حمایت ابرقدرتها یافتند. لذا با تغییر حکومتها، آنان نیز رنگ عوض میکردند و زیر پرچم قدرت برتر میرفتند.
قدما، جهان را به هفت اقلیم تقسیم و آنها را کشورهای زمینی نام گذاشته بودند. عالم هورقلیا چون فوق این اقالیم بود، به اقلیم هشتم نام نهادند. شیخیه این واژه را أخذ و بدون هیچ دلیلی آن را محل اقامت امام زمان (عج) دانستند و مدعی شدند هرگاه حضرت بخواهند وارد این اقالیم شود، باید بدن هورقلیایی را کنار گذاشته و متلبس به بدن دنیوی شوند.
مشایخ شیخیه دچار تناقضگویی فراوان در مسائل اعتقادی و اختراعی خود شدهاند. در خصوص نسبت میان رکن رابع و ناطق واحد در جایی به گونهای سخن میگویند که برداشت میشود رکن رابع عمومیت دارد و ناطق واحد فرع آن آموزه میباشد و در جایی به گونهای سخن میگویند که برداشت میشود بین رکن رابع و ناطق واحد نسبت تساوی برقرار است.
علیمحمد باب در عین حال که علم خود را الهی میدانست، دچار اشتباهات فاحش علمی شده است. همچنان که وی رسالت حضرت داوود (علیه السلام) که از انبیاء بنیاسرائیل است را پیش از حضرت موسی (علیه السلام) دانسته است. پیامبرخواندهی بهائیت نیز بر خلاف آموزهی تطابق دین با علم و عقلی که به او منتسب میکنند، به توجیه این ادعای غلط باب روی آورده است.
علیمحمد شیرازی کسی که خود را ناسخ اسلام میدانست، نوشتهجاتش را به عنوان تنها معجزه و دلیل حقانیتش معرفی مینمود و استدلال به غیر آن را جایز نمیدانست. اما به راستی چگونه میتوان آثار و نوشتهجات علیمحمد شیرازی را به عنوان تنها معجزهی او پذیرفت در حالی که تنها معجزهاش، سرشار از مطالبی متناقض، ضدعقلانی و سخیف است.