بهائیت وشیخیه
سران فرقهی بهائی در سخنان خود بر این امر تأکید داشتند که دین باید سبب ایجاد الفت و محبت باشد؛ چرا که در غیر اینصورت بیدینی بهتر است. ایشان این تعلیم را اختراع فرقهی خود میپندارند. اما با بررسی تاریخ و احکام این فرقه، موارد بسیاری در تناقض با این تعلیم به ظاهر بدیع یافت میشود؛ نظیر مجازات طرد برای برخی اعضای این فرقه.
یکی از مسائل مورد اتفاق میان اسلام واقعی و فرقهی ضالهی بهائیت، مسألهی عصمت انبیای الهی و اوصیای آنهاست؛ مقامی که بهاءالله از آن با عنوان عصمت کبری یاد کرده است. با این حال شخصی که بهائیان ادعا دارند ناسخ اسلام است (علیمحمد شیرازی)، گناهانی مرتکب شده که عصمت و حقیقی بودن ادعایش را منتفی میکند.
یکی از ویژگیهای حجّتهای الهی و یا همان پیامبران، که مسلمانان و بهائیان در آن اتفاق نظر دارند، اُمّیت و درسناخوانده بودن ایشان است. با این حال، در مورد علیمحمد شیرازی (باب)، که بهائیان آئین وی را ناسخ اسلام میدانند و او را اُمّی معرفی میکنند، مدارکی موجود است که خلاف این ویژگی را برای او به اثبات میرساند...
خداوند متعال در قرآن کریم، یکی از ویژگیهای پیامبران الهی را سخن گفتن به زبان قومی که در آن مبعوث شدهاند، معرفی میکند، اما بر خلاف این سنت الهی، اشخاصی نظیر علیمحمد شیرازی (ملقب به باب) و حسینعلینوری (ملقب به بهاءالله) که آگاهی کمی از زبان عربی نیز داشتند، کتابهای به ظاهر مقدسشان را به زبان عربی، نگاشتهاند.
فرقهی ضالهی بهائیت، برای حفظ بقای خود در پس حمایت دولتهای استعمارگر و دیکتاتور، اقدام به جعل احکامی با عنوان عدم جواز دخالت در سیاست و منع از جهاد کرده است. جعل این احکام توسط رهبران بهائی، سبب جلب رضایت دولتهای مستبد شده و باعث شده ایشان از این فرقه، برای سرکوب حرکتهای آزادیخواهانه، استفاده کنند.
یکی از اصول دوازدهگانهی بهائیت که ادعا دارند توسط ایشان ابداع شده است «تعدیل معیشت حیات» است. تعدیل معیشت و یا همان عدالت اقتصادی، از ابتدا یکی از دغدغههای اساسی دین اسلام بوده و برای تحقق آن راهکارهایی بیان شده است. این راهکارها را میتوان در سه بخش فرهنگی و اعتقادی، اقتصادی و سیاسی پیگیری کرد.
چندی پیش شاهد دستگیری فردی به جرم جاسوسی برای رژیم صهیونیستی و تبلیغ فرقهی بهائیت، در کشور یمن بودهایم. اما آنچه سؤال برانگیز است، سکوت نهادهای بینالمللی در مقابل جنایات سعودی در یمن و در مقابل اعتراض سرسخت آنها به دولتهای مستقل برای بازداشت عدهی محدودی بهائی، به جرم جاسوسی هستیم!
در آثار علیمحمد شیرازی (باب) میخوانیم که وی وجود خود را فدای حضرت بقیةالله میداند. بهائیان میگوید منظور او از بقیةالله، حسینعلینوری (بهاءالله) بوده است. اما بعلاوهی اعتراف علیمحمد به نام بردن از اجداد بقیةالله، این لقب از زمان معصومین تا کنون، در مورد امام دوازدهم شیعیان به کار میرفته و ادعای خلاف، نیازمند دلیل است.
بهائیان با بزرگنمایی اختلافات مذهبی در سایر ادیان، سعی دارند، فرقهی خود را آئینی به دور از اختلاف جلوه دهند و ادعا دارند: اگر دین سبب اختلاف شود، بهتر است که نباشد! در پاسخ میگوییم: با گذری در تاریخ کوتاه بهائیت، درمییابیم که این فرقه، از بدو تشکیل تا کنون، زمینهساز پیدایش نزاعهای بسیاری، حتی اختلافات درون فرقهای بوده است.
مبلّغان بهائی اداعا دارند که در ادیان گذشته، به دو ظهور پی در پی مژده داده شده که با آمدن آنها، جهان نورانی و پر از صلح و آرامش میشود و آن دو شخص، رهبران بابی و بهائیاند. در پاسخ میگوییم: اولاً: در ادیان الهی، مژده به آمدن یک منجی داده شده. ثانیاً: بعد از گذشت چندین سال از بروز ادعای ایندو، هیچکدام از این ادعاها محقق نشده است.
فرقهی بهائیت که از ابتدای پیدایش، متکی به حمایت ابرقدرتها بوده است؛ در مقابل سازمان ملل که وابستگی آن به پول و ابرقدرتها برای همگان آشکار شده نیز، موضع حمایتطلبی گرفته و ماهیت آن را مطابق با تعالیم و پیشبینیهای فرقهی خود میداند. در مقابل سازمان ملل حمایتهای بیدریغ خود را از فرقهی بهائی، برای مقابله با نظام اسلامی ایران انجام میدهد.
میان ظهور حضرت نوح با حضرت ابراهیم 1600 سال فاصله و بین حضرت ابراهیم با حضرت موسی کمتر از 500 سال و فاصله حضرت موسی با مسیح بیش از 1500 سال و البته فاصله میان حضرت مسیح واسلام 570 سال بوده و حتی برای نمونه هم یک فاصله 1000 ساله یافت نمیشود و این نشان از عدم آگاهی بهائیت و القاء آن به پیروان خود، ضاله بودن این فرقه سیاه مشخص میشود.
دولت استعماری فرانسه، برای حفظ مستعمراتش در تونس و الجزایر، از سران فرقهی بهائی درخواست اعزام مبلّغ به آنجا را میکند. راز درخواست اعزام مبلّغ بهائی به کشورهای اشغال شده، مقابله با نهضتهای مردمی استکبارستیز میباشد که فرقهی بهائیت با تعالیمی نظیر منع از جهاد و دخالت در سیاست، به تحقق این هدف کمک میکند.
با توجه به اینکه بهائیت فرقهای ساختهی دست استعمار است و تعالیمش هیچ شباهتی به ادیان الهی ندارد. علمای اسلام به دستور قرآن، حکم به قطع رابطهی مسلمانان با اعضای این فرقه میکنند تا سبب تنبیه و اصلاح آنان شود. اما جالب است بدانیم که رهبران بهائیت، همین رفتار را با پیروان ادیان دیگر و مستبصرین از فرقهی خود میکنند.