علل خشونت
یکی از مهمترین دلایل نقض هنجارهای اجتماعی توسط جماعت معترض، عامل سرایت است؛ زیرا یک یا چند نفر از معترضان، به صورت تکانهای یا آگاهانه، هنجاری را نقض میکنند، دیگران نیز بدون اندیشیدن، با آنان همراهی میکنند؛ گویی هنجارشکنی به هنجار تبدیل میشود.
پرخاشگری و اعتراضات جمعی مردم، غالباً از ناکامی است. اعتراض و پرخاشگری به عنوان واکنش در برابر ناکامی، تا حدی از ناکامی ها رو به فزونی می نهد، اما پس از آن کاهش مییابد؛ آنچه موجب بروز پرخاشگری در جمعهای اعتراض آمیز میشود، محرومیت و ناکامی مطلق نیست، بلکه ناکامی و محرومیت نسبی است.
مردم هنگامی که در جریان یک هیجان جمعی قرار می گیرند، موقتاً برخی قوای تعقل منطقی ای را که در زندگی عادی دارند، از دست میدهند. آنان بسیار تلقین پذیر میشوند و به آسانی تحت تأثیر رهبران آن تجمع قرار میگیرند.
مراد از فردیت زدایی، مسخ ویژگی های درونی و پنهان افراد نیست، بلکه منظور، از بین بردن ماسکی است که انسان ها ناگزیر و اغلب ناهشیارانه بر چهره میزنند تا از خود موجودی خردورز، عقلایی، اجتماعی و نوعدوست، نه خشن و هیجانی به نمایش گذارند.