زرتشت و باستانگرایی
حافظ شیرازی، ملقّب به لسان الغیب، که حقاً از نقاط اوج عرفان و ادب ایرانی است، در اشعار خود، مکرراً اسکندر مقدونی را ستایش کرده و او را ذوالقرنین مینامد.
آیت الله مکارم شیرازی (حفظه الله) در زمینه ذوالقرنین، به سخن ابوالکلام آزاد (اندیشمند هندی) مراجعه کردند. از سویی میدانیم که استدلالهای ابوالکلام "امروزه" از اعتبار ساقط است. فی الواقع، کشفیات جدید به ما نشان میدهد که کورش ابداً نمیتواند ذوالقرنین باشد، از سویی آیت الله مکارم فرمودند این ادعا که کورش همان ذوالقرنین باشد، ابهاماتی دارد.
علامه طباطبایی(ره) با قاطعیت و یقین کورش را ذوالقرنین ندانستند، بلکه فرمودند بر این تطبیق اعتراضاتی وارد است؛ لیکن ایشان کورش را نزدیکترین گزینه به ذوالقرنین میدانند. هرچند که امروز، همین نزدیکیِ کورش و ذوالقرنین نیز باطل و نادرست است.
با اینکه ابوریحان در کتاب خود به نقل از اهل مغرب، نام کورش را میآورد و این بدین معناست که او با منابع ایشان و شخصیت کورش از نگاه آنان آشنایی کامل داشت، اما دریغ از تطبیق کورش و ذوالقرنین! اینها شواهد و قرائنی آشکار بر اینند که در منابع اسلامی تا پیش از عصر استعمار، کورش با اینکه شناخته شده بود، لیکن هیچ گاه مصداق ذوالقرنین خوانده نشد.
اگر بخواهیم طبق اسناد تاریخی به این مسئله بنگریم، باید بگویم که کورش، نه تنها یکتاپرست نبود، بلکه چندگانهپرست، مشرک و ایضاً بتپرست بود. باید توجه داشت که از هر سو به این قضیه نگاه کنیم، راهی برای اثباتِ موحّد بودنِ کورش وجود ندارد.
طبق اخبار وارده، ذوالقرنین، صاحب مقام نبوت نبود. بلکه تنها بنده صالحی از بندگان خدا بود که پروردگارش به او مکنت و قدرت داد و حقایقی را بر قلب او الهام کرد.
میگویند ما از نسل کورش هستیم و خون او دررگهای ماست. از آنان میپرسیم از کجا میدانید خون کورش در رگهای شماست؟ شجره نامه دارید؟ هنگامی که عُقَلای عالم از شما بخواهند که حجت و بیّنه بر ادعایتان بیاورید چه دارید؟ از سویی دیگر میدانیم که فرهیختگان ایرانی در طول تاریخ، هیچ گاه کورش را پدر ایرانیان نخواندند.
عدهای خود را از نژاد آریایی و برتر از دیگر اقوام و نژادها میدانند و فردوسی را یکی از بهترین افراد در مسأله خدمت به زبان فارسی میدانند ولی از واقعیت اینکه فردوسی شاهنامه را برای چه فردی نوشت اطلاع ندارند. فردوسی شاهنامه را برای فردی به نام سلطان محمود غزنوی که از نژاد ترک بود نوشت.
در دین زرتشتی، غسلی وجود دارد به نام بَرَشنوم. این غسل با ادرار گاو، خاک و آب انجام میشود و به همراه وِردها و دعاهایی که باید خوانده شود، روی هم رفته 9 شبانه روز طول میکشد. حقیقت این است که این تعالیم ناشی از نوع وسواس جنون آمیزِ و غیرعاقلانه موبدان زرتشتی است.
یکی از سایتهای باستانگرا که گوی دروغ و جعل و تحریف را از دیگران ربوده، مدعی شد که حکمای ایرانی مسلمان، تحت تأثیر حکمت آذرباد مهرسپندان (موبدا زرتشتی در دوره ساسانی) بودند. در پاسخ باید بگوییم که آذرباد مهرسپندان که از نظر روانی متزلزل بوده است و این از آثارش به روشنی پیداست، چگونه می تواند نماد حکمت ایرانی معرفی شود؟
برخی مدعی هستند که در تورات (در مکتوبه دانیال)، کورش همان ذوالقرنین خوانده شده است. در پاسخ میگوییم طبق اسناد، این کتاب توسط دانیال نبی (ع) نوشته نشده است. همچنین آن بخش از کتاب ربطی به کورش ندارد بلکه در بهترین حالت مربوط به داریوش سوم است؛ آن هم تعریف و تمجیدی از او نشده، بلکه در تورات، وحشی و بیمنطق نامیده شده است.
این ادعا که کورش همان کیخسرو باشد، دیدگاه یونانیان و رومیان بوده که ابوریحان خود آن را قبول نکرد، بلکه آن را رد کرده است. سایت دروغپرداز و جاعل بیخردگان، در عملی زشت، با خیانت به مخاطبین خود، اصل کلام ابوریحان را سانسور کرد. آنجایی که ابوریحان دیدگاه غربیها را میگوید را بیان کردند، اما آنجایی که ابوریحان به نقد و رد دیدگاه غربیها میپردازد را سانسور کردند. تا بلکه بتواند مانند همیشه ملت را فریب دهند.
اردشیر دوم، پادشاه هخامنشی، پسری داشت به نام داریوش. این پسر علیه پدر کودتا میکند، دست به شورش میزند، اما ناکام میماند. پس در دادگاه، به اعدام محکوم میشود. سپس جلاد، با تیغ سرش را می برد.
یک خیابان فرعی در اسرائیل به نام کورش است... خیابان کورش! ولی جالب است بدانیم که رژیم صهیونیستی بهترین اماکن توریستی خود را به نام «چنگیز خان مغول» نامگذاری میکند. از جمله یکی از اماکن گردشگری در منطقه «گیوعَت یوعاو» که به نام چنگیز مغول نامگذاری شده...؛ به راستی تا به حال دیدهاید یک مغولستانی بیجنبه به این افتخار کند؟