نامه پیامبر به خسروپرویز
خسرو پرویز، پیامبر را در خواب میبیند. ندای اسلام را میشنود. ولی نمیپذیرد. مدتی بعد، خسرو پرویز و معشوقهاش شیرین در گنجینهی شاهی درباره ساسانی، لوحی کهن به جا مانده از اردشیر بابکان مییابد که در آن ظهور پیامبر خاتم از میان اقلیم عرب بشارت داده میشود. خسرو پرویز میبیند ولی کبر و غرور به او اجازه پذیرش حقیقت را نمیدهد...
نظامی گنجوی» از بزرگترین گنجینههای ادبی در تاریخ ایران در منظومه خسرو و شیرین به نامه پیامبر به خسرو پرویز اشاره میکند. که پیغمبر خسرو پرویز را به راه ایمان و یقین دعوت کردند، اما خسرو پرویز مانند شخصِ هار نامه پیامبر را درید. نه فقط نامه پیامبر، بلکه نامِ خود را درید و اینگونه سرنوشت شومی برای خود رقم زد.
خسرو پرویز حق نداشت نامه را پاره کند، چون اولاً او از حقانیت رسالت محمد (ص) آگاه بود. ثانیاً پیامبر محترمانه با او سخن گفت ولی خسروپرویز وقیحانه و متکبرانه پاسخ داد. ثالثاً هنگامی که نوبت به حق رسید، همان حقّی که خسرو پرویز خود به آن آگاه بود، دیگر جایی برای باطل نمیماند. وقتی حق آمد، باطل باید برود.
متن نامه پیامبر اکرم در تاریخ موجود است و پیشتر در این باب سخن گفتیم، نامه پیامبر توسط یکی از صحابه به نام عبدالله بن حذافة السهمی به دربار خسروپرویز فرستاده شد. خسروپرویز نه تنها پاسخی منطقی به نامه پیامبر نداد، بلکه نامه را پاره کرد. پس از اينكه خسروپرويز، نامه را دريد، به حاكم ايرانیِ يمن (كه دستنشانده ساسانيان بود) دستور داد تا...
رسالت محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله) به حکم قرآن، رسالتی جهانی بود. مطمئناً خسروپرويز از راز خاندان سلطنتی ساسانی آگاه بود و به روشنی از ماجرای محرمانه انوشيروان و بزرگمهر باخبر بود (كه در شب تولد پيامبر اكرم، چه حوادثی در كاخ سلطنتی ساسانيان گذشت) و او به نيكی حقانيت رسالت محمد (صلی الله عليه و آله) را میدانست، اما...
آنچه در این نوشتار میآید به نوعی رمزگشایی از سرنوشت حیرتانگیز پوراندخت دختر خسرو پرویز است. دربار ساسانی او را از روی ناچاری و در اثر «معضلِ بیمردی» و «خالی شدنِ عرصه از مردان» به پادشاهی رساند، لیکن برخی رفتارهای مخفیانه و شگفتانگیز او سبب شد تا پس از مدتی به طرزی رازآلود از صفحهی روزگار محو گردد..