نسخ بهائیت
علیمحمد شیرازی که اعتراف میکرد فصاحت، معجزهی قرآن کریم است، در مواجهه با انتقادها به غلطگویی خود، قرآن کریم را نیز دارای غلطهای ادبی میدانست. پیشوای بابیت بعدها مدعی شد نوشتههای من غلط نیست و این ادبیات است که باید از نوشتههای من برگرفته شود.
هرچند پیروان فرقه بهائیت، برای اثبات دین بودن آیین خود و نیاز به نزول بهائیت، به تخریب اصول اسلامی و غیر کاربردی جلوه دادن آنان میپردازد، اما در موارد متعددی، مجبور به اعتراف شده که پیشرفت، امنیت و آسایش جامعه بشری، با عمل به تعالیم و اصول اسلامی امکانپذیر است.
تأویل ظاهر و انتساب راز و رمز به نصوص الهی، با هدف تحریف ادیان و اثبات خود، هم برای باب و بهاء و هم برای جناب معانی غلط است. اساساً این شیوه دارای ملاکی نیست؛ چرا که مخالفین و موافقین، هردو میتوانند برای رسیدن به هدف خود از آن استفاده کنند. علاوه بر آن، خدای تعالی در فرستادن پیامبران، ایشان را با دلایل روشن مبعوث میفرمود.
پیامبرنمای بهائیت در پاسخ به اینکه چرا هیچ معجزه ای ندارد، معجزات پیامبران را تنها نوشته های ایشان می داند. ازلی ها هم در پاسخ به او می گوید که علاوه بر تعیین صبح ازل توسط باب، او نیز نوشته های بسیاری دارد، پس چرا تو ایمان نمی آوری؟! آری؛ وقتی نوشته های پرغلط باب، بهاء و ازل دلیل حقانیت شان می شود، نتیجه ای جز این ندارد!
چگونه آثار بشری و سرشار از غلط پیامبرنمای بهائیت که پس از انتشار، باز هم نیاز به اصلاح داشته، می تواند هم رتبه کتاب آسمانی قرآن کریم و حتی ناسخ آن معرفی شود؟!
بر اساس دلیل لزوم تجدید ادیان متناسب با هر عصر و زمانه، که بهائیان در رَد اسلام میآورند؛ میبایست نسخ بهائیت را نیز پذیرفت. اما ممکن است بهائیان قول پیامبرخواندهی خود را در بقای هزارسالهی مذهبش مطرح سازند، که در این صورت میبایست ماجرای نسخ بابیت و ادعای حسینعلی نوری در گذر دوهزار سال در کمتر از بیست سال را به آنان یادآور شد.