غلط اصلاح کتب بهائی
علیمحمد شیرازی که اعتراف میکرد فصاحت، معجزهی قرآن کریم است، در مواجهه با انتقادها به غلطگویی خود، قرآن کریم را نیز دارای غلطهای ادبی میدانست. پیشوای بابیت بعدها مدعی شد نوشتههای من غلط نیست و این ادبیات است که باید از نوشتههای من برگرفته شود.
پیامبرنمای بهائیت، واژه های نادرستی را تحت تأثیر زبان فارسی ساخت و ثابت کرد که سیاه مشق هایش، محصول یک فارسی زبان کم سواد و نه برآمده از علم نامتناهی الهی است. همین اشتباهات فاحش ادبی هم بود که بهاء را مجبور ساخت به توجیه غلط هایش روی آورد و عاجزانه، غلط های ساختگی خود را میزان سنجش دیگر عبارات بداند.
پیامبرنمای بهائیت در پاسخ به اینکه چرا هیچ معجزه ای ندارد، معجزات پیامبران را تنها نوشته های ایشان می داند. ازلی ها هم در پاسخ به او می گوید که علاوه بر تعیین صبح ازل توسط باب، او نیز نوشته های بسیاری دارد، پس چرا تو ایمان نمی آوری؟! آری؛ وقتی نوشته های پرغلط باب، بهاء و ازل دلیل حقانیت شان می شود، نتیجه ای جز این ندارد!
چگونه پیامبرنمای بهائیت می تواند آثار سرشار از غلط خود را به عنوان اعجاز و منبع وحی الهی معرفی کند، اما آنها را نیازمند اصلاح بشری بداند؟! مگر این پیشوایان بهائیت نبودند که حتی از یک غلط رقبای خود نگذشته و آن را دلیل بر کذب و بطلان ادعاهایش معرفی می کردند؟!
چگونه آثار بشری و سرشار از غلط پیامبرنمای بهائیت که پس از انتشار، باز هم نیاز به اصلاح داشته، می تواند هم رتبه کتاب آسمانی قرآن کریم و حتی ناسخ آن معرفی شود؟!
بهائیان در توجیه درس خوانده بودن پیشوایان خود، واژهی امی را به عدم تحصیل معارف الهی معنی میکنند. این در حالیست که پیشوایان بهائی، خود به معنی امی «به معنای مطلق درس نخواندن» اعتراف کردهاند. از طرفی، وجود غلط و اصلاحات در کتب پیشوایان بهائی، دیگر دلیلی بر علم آنان باقی نخواهد گذاشت چه رسد آنکه غلطهایشان را بتوان به خدا بست.