حدیث صحیح
لعن معاویه توسط ابن حجر | ابن حجر عسقلانی به نقل از یحیی بن معین اینگونه نقل می کند: «کسی که عثمان، طلحه یا یکی از صحابه پیامبر را فحش دهد، دجّال است و هیچ روایتی را نباید از او نقل کرد و لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم بر او باد.»
سرخسی از علمای اهل سنت می گوید: «هر کس به یکی از صحابه اشکال بگیرد، کافر و اگر توبه نکند، از اسلام بیرون رفته و چاره او شمشیر است.»
ذهبی اهانت به صحابه را موجب کفر می داند؛ یحیی بن معین اهانت به صحابه را موجب لعن خدا و ملائکه می داند؛ ابن حجر عسقلانی اهانت به صحابه را موجب قتل می داند و ...
ابن جوزی می نویسد: «چون حجر بن عدی نزد معاویه رفت، سلام کرد. معاویه گفت: نه به خدا سوگند! تو را معاف نمیکنم؛ فوراً او را از این مکان خارج کنید و گردنش را بزنید. پس او را بیرون بردند. حجر درخواست کرد دو رکعت نماز بخواند.
ابن ابی الحدید می نویسد: «به خدا سوگند! ایام سپری نشد، مگر آنکه عمرو بن حمق صحابی، در دوران خلافت معاویه، در حالی که هراسان و خائف بود، مخفیانه از نقطهای به نقطه دیگر پناه میبرد، تا اینکه بر او دست یافتند و سر او را بریده و از عراق برای معاویه بردند.
ابن عبدالبر می گوید: « معاویه گروه هایی را برای یورش و شبیخون و تعرض به مردم مجهز کرده و به این سو و آن سو اعزام میکرد. آنان هر کس که در اطاعت از حکومت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بودند یا (به بهانه اینکه) در قتل عثمان کمک کرده بودند، به قتل میرساندند.»
ابن ابی الحدید می نویسد: «فرمانده یکی از لشکرها و جوخه های اعدام و ترور به نام سفیان غامدی می گوید: معاویه مرا احضار کرد و دستور داد که هر کس را که از نظر ایده و عقیده، طرفدار تو نباشد (طرفدار بنی امیه نباشد) او را به قتل برسان و خانهها، مزارع و آبادیها را ویران کن؛ اموال آنان را به غارت ببر؛ چ
روایت عثمان بن حنیف، یکی از روایاتی است که بر مشروعیت توسل به ذات اولیاء الهی دلالت میکند؛ با توجه به اینکه بسیاری از حدیث شناسان مطرح اهل سنت، چون حاکم نیشابوری، ابن حبان، ابن خزیمه و احمد بن صدیق غماری به صحت سند این روایت تصریح کردهاند؛ ادعای بن عثیمین مبنی بر ضعف سند این روایت، مردود و ناصواب است.