جدایی دین و سیاست
انجمن حجتیه در سال 1335 تأسیس شد. انجمن برای نظم و انسجام فعالیتهای خود، اساسنامهای تنظیم کرد. در این اساسنامه یکی از اهداف تشکیل انجمن «اصلاح جهات مادی و معنوی جامعه» ذکر شده است، ولی بعد از آن، در تبصره دوم آمده: «انجمن به هیچ وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت»؛ اما میان آنچه که به عنوان هدف ذکر شده و آنچه که در اساسنامه آمده، تناقضات آشکاری وجود دارد؛ چگونه ممکن است که هدف گروهی، اصلاح جهات مادی و معنوی جامعه باشد، اما به هیچ وجه در امور سیاسی مداخله نکند؟!
عبدالبهاء از بهائیان خواست تا در قبال انقلابهای ایران، جانب بیطرفی را گرفته و در هیچ فتنه و فسادی مشارکت نکنند. اما وقتی به تاریخ کوتاه بهائیت مینگریم، چیزی جز مداخلة همراه با دورویی و خیانتِ بهائیت نمیبینیم. از زمان قاجار و جریان مشروطهخواهی گرفته تا پهلوی و جمهوری اسلامی، بهائیان نه ساکت نشستند و نه به نفع ایران گامی برداشتند.
عبدالبهاء در بزنگاه مشروطه، اقدام به توزیع بینام رساله مدنیه و سیاسیه خود میکند؛ تا در آینده، حکومت ایران به هر سمت رفت، آن را پیشبینی و روش صحیح خود معرفی کند. تزویر و دورویی عبدالبهاء، آنجایی بیشتر نمایان میشود که این پیشوای بهائی در این دو رساله، یکجا از حکومت بر مبنای دین دفاع کرده و در جایی دیگر، به شدّت با آن مقابله میکند!
ساختن ایرانی سکولار نه پیشگویی پیشوایان بهائی، بلکه طرح ریزی و هدف بهائیت برای تصاحب حکومت ایران است. چرا که بهائیت می داند سلطه بر جامعه اسلامی، ظلم ستیز و آزادی خواه ناممکن است و مگر در جامعه ای سکولار است که بتواند حکومت خود را پی ریزی کند.
اندیشه جدایی دین از سیاست تفکری غربی و منطبق بر مسیحیت است. سه گروه سلاطین، استعمارگران و روشنفکران که در اسلام به دنبال تحقق این تفکر بوده اند به این نکته توجه ندارند که اسلام با مسیحیت تفاوت های اساسی دارد.