عرفان کله پاچه ای می خوای یا عرفان پیتزایی؟

  • 1391/12/24 - 13:59
تمايلات تنوع پسند انسان امروز، عرفان را هم متنوع با سليقه‌هاي گوناگون عرضه مي‌کند. در ويترين معرفت‌فروشي عصر ارتباطات، همه نوع عرفان مطابق انواع سليقه‌ها يافت مي‌شود.
عرفان کله پاچه ای یا پیتزایی

عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات، نام‌هاي ديگري نيز دارد: عصر افسردگي، يأس فلسفي، معناگرايي و معناجويي در ميان ولايت تکنولوژي و ماشين بر انسان. اما در عين حال عصري است که به عصر تجديد عهد نزديک است، و چنان‌که سيد شهيدان اهل قلم، مرتضي آويني گفته است:

«مراد از تجديد عهد، تازه کردن آن عهد ازلي است که در لوح فطرت بشر محفوظ است. تاريخ حيات بشر، تاريخ روي آوردن به اين عهد فطري و يا انکار آن» (فردايي ديگر، ص 93)

همراه با اين تجديد عهد با آرمان‌ها و فطرت اصيل بشر که ازلي و ابدي است، جهان در انتظار موعودي است تا شيشه عمر ويترين‌هاي خوش آب و رنگ غفلت زا و غفلت افزا را بشکند.

روش‌هايي که عرفان مدرن براي کسب آرامش و معنويت روحي پيشنهاد مي‌کند، آن چنان سهل و ممتنع است که همه مردم از هر فرهنگ و قوم و سن و سالي با به کار گيري آن‌ها مي‌توانند ادعاي عارف بودن داشته باشند. امروزه همه ادعاي معرفت و کشف حقيقت دارند.

در دنيايي که کلاس‌هاي مديتيشن و يوگا و رمل و جفر و احضار جن در فرهنگسراها و آموزشگاه‌هاي علمي در کنار آشپزي چيني و گل‌سازي و جعبه‌سازي و خياطي برقرار است و جوانان، کشکولي از مهارت‌هاي مربوط و نامربوط را مي‌آموزند تا در نظام تمدن غرب جايگاهي براي خود دست و پا کنند، عرفان مدرن، سوپاپ اطمينان غرب براي جوامع جهان سومي است؛ اطمينان از اين‌که اينان اعتراض نخواهند کرد. آن قدر غم و غصه و سرگرمي و تنوع دارند که اعتراضي نکنند. براي فرار از غم و تنهايي هم مي‌توان به ماورا پناه برد؛ البته ماورايي شيطاني و نه الهي. اين عارف نمايان غرقه در خلسة رقص و سماع و بي‌خودي، مبارزه را فراموش مي‌کنند. مبارزه با چه؟ با ظلم و ظالم، با جنايت‌هاي آشکار و نهاني که تمدن غرب پس از رنسانس در حق انسان مرتکب شده. فراموشي آنچه بر ما رفته، به مهم‌ترين فلسفة بازتوليد مکاتب عرفاني و فرهنگ درويشي در جامعه امروز بدل گرديده است؛ مکتبي که انسان را بي‌اعتنا و خنثي مي‌خواهد.

عارفان دروغيني که در جلسات محفلي خود تفسير قرآن مي‌گويند، اما توان گره‌گشايي از کوچک‌ترين معضلات و مشکلات زندگي خويش را ندارند، زياد شده‌اند. برخي در لباس درويشي و صوفي‌گري، و برخي با تي‌شرت و شلوار جين. دف و عود مي‌زنند و اذکاري زمزمه مي‌کنند که معني‌اش را نمي‌دانند. عرفاني که تفکر را تعطيل می کند، چگونه مي‌تواند تحول‌آفرين باشد؟!

ويژگي‌هاي عرفان مدرن

عرفان مدرن، فارغ از نام‌هاي متعدد و فرقه‌هاي مشهوري مانند عرفان سرخ‌پوستي، چيني و تبتي، هندي، مسيحي، يهودي،کیهانی، هنري و …. واجد ويژگي‌ها و انحرافاتی مشترک به شرح زير است:

1. خدا هر چیزی می تواند باشد: انرژی،طبیعت، انسان، ذهن و ...

2.نيازي به زحمت کشيدن و رياضيت‌هاي زاهدانه و دوري از خواسته‌هاي شیطانی مثل دزدی و قتل و.. ندارد.

3.آرامش بخش است، البته موقتي. مثل قرص‌هاي خواب آور که نياز به مصرف دوباره دارند.

4.مدينه فاضله‌اي مي‌سازند در ذهن که در آن همه چيز خوب و زيبا و سالم است.

5.آمیزه ای از ادیان ، دیدگاه های مختلف و خرافات  هستند.

6.بدون کمک مرشد و مراد، قابل دريافت نيستند. بايد با اين مرشد حضوري ملاقات کرد يا کتاب‌هايش را خواند و يا جملات حکيمانه‌اش را روي ديوار نوشت.

7.روال زندگي طبيعي و مادي انسان را به هم نمي‌زند. مي‌شود از چرب و شيرين طعام دنيا خورد و همه شهوت‌ها را به هر نحو ارضا کرد و در عين آلودگي به انواع رذالت‌ها؛ عارف ماند!

8.هيچ يک قابل اثبات نيست. فقط اعتقاد لازم دارند.

9.صلح‌طلب هستند (اگر بتوان بي‌اعتنايي و سيب زميني بودن را صلح‌طلبي ناميد)

10.اومانيستی  و شریعت گریز هستند و به اصالت لذت و لذت‌جويي با هر روش ممکن می خواهند برسند.لذتي از جنس لذتي شخصي و نه اجتماعي. امروزه ديگر بخشيدن قرصي نان و آب به همنوع در عين روزه‌داري و گرسنگي معنا ندارد.

انسان در جستجوي اين لذت‌هاي شخصي است که به عرفاني مسخ شده دست مي‌آويزد، همان‌گونه که به مواد مخدر، قرص روانگردان ، فوتبال و سينما.

تمدن غرب همان‌گونه که با هيجان تمام اخبار فوتبال دنيا را در بوق و کرنا مي‌کند،

همنشيني خبر قتل کودکان فلسطيني و جنايت‌هاي گوناگون را با اخبار ورزشي و هنري و ادبي مي‌پسندد و جامعه را در برابر وحشت از تظلم‌خواهي واکسينه مي‌کند.

اگر نسل امروز با آرمان‌ها و ارزش‌هاي گذشته که ازلي و ابدي هستند آشنا نشوند، ادبيات عرفاني مدرن ما را در خود فرو خواهد برد و تنها لذتي شخصي مي‌آفريند، فارغ از دردها و غم‌هاي جامعه.

عرفان اصيل و عرفان بدلي

شهيد آويني در کتاب حلزون‌هاي خانه به دوش، به خوبي به تفاوت ميان عرفان اصيل و عرفان بدلي اشاره مي‌کند:

«به راستي اين کدام عرفان است که خروش سازهاي سنّتي را بدان نسبت مي‌دهند؟ اين کدام عرفان است که فقط با خراميدني کبک وار و غمزه‌هاي بصري و کرشمه‌هاي روشنفکرمآبانه و مختصري ریاي خالصانه مي‌توان به آن دست يافت، هرچند آدم شب را تا سحر، نه در محراب عبادت، که پاي بساط دود و دم و پياله‌هاي پي در پي بگذراند و کپه مرگ را هنگامي بگذارد که خروس‌ها سبوحٌ قدوسٌ مي‌گويند و بعد هم تا لنگ ظهر مثل ديو خرناسه بکشد و... چه مي‌گويم؟

اين کدام عرفان است که نه‌تنها با کفر و شرک و الحاد جمع مي‌شود که اصلاً با اعتقاد به خداوند و معاد باطل مي‌گردد؟(حلزون‌هاي خانه به دوش، ص 4)

برگرفته و بازنویسی از مقاله گذری بر عرفان مدرن در ادبیات معاصر - سعیدصدری

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.