آیا نهی از ازدواج موقت، تدریجی بود؟

  • 1401/10/07 - 11:26
مجری وهابی در پاسخ به این سؤال که چرا دختر خلیفه اول متعه کرده است گفت: این نوع ازدواج، یکی از انواع زناهایی بود که در جاهلیت رواج داشت و پیامبر (ص) آن را به تدریج حرام کرد تا مردمی که به آن مبتلا بودند بپذیرند. ولی در واقع این سخن بازی با احکام دین است.
آیا نهی از ازدواج موقت، تدریجی بود؟

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در یکی از شبکه های ماهواره ای وهابیت، سؤال می پرسند که جریان ازدواج موقت دختر ابوبکر چیست؛ مجری وهابی در پاسخ می‌گوید، متعه یا نکاح موقت از ازدواج‌های متعددی بود که در دوران جاهلیت و قبل از اسلام رایج بود؛ در اسلام چند بار به آن عمل شد و رفته رفته محدود شد؛ همانند ممنوعیت شراب که در سه مرحله و به تدریج حرام شد؛ در اسلام عادت‌های اجتماعی به یکباره و انقلابی ممنوع نمی‌شود؛ ازدواج موقت نیز در فتح مکه حرام شد و راوی حرمتش هم حضرت علی (علیه‌السلام) است.

مجری شبکه در برنامه زنده از محفوظات خود مطالب اشتباهی را بیان می کند و پاسخ درستی به سؤال مطرح شده نمی‌دهد. سؤال این است که اگر ازدواج موقت حرام است، چرا دختر خلیفه اول، این ازدواج را انجام داده است. این مطلب را ابن عباس در زمان حکومت ابن زبیر در مکه، پس از سال 62 هجری بیان کرد و گفت این حکم در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) حلال بوده و توسط حضرت حرام نگردید.(1)

مجری وهابی بدون پاسخ به سؤال مطرح شده، سخن را به اصل ازدواج موقت می کشاند و می گوید منع در متعه، تدریجی و مانند شراب است (که به تدریج ممنوع شد) به این معنی که این نوع ازدواج، یکی از انواع زناهایی بود که در جاهلیت رواج داشت و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) این منع را به تدریج انجام داد تا مردمی که به آن مبتلا بودند بپذیرند؛ اول زنای بدون عقد را منع کرد و زنای متعه را باقی گذاشت، بعد آن را هم منع کرد، (البته پس از منع، دوباره تجویز کرد و منع کرد و طبق روایات ساخته شده در این زمینه، تا 7 مرتبه تجویز شد) و برای همیشه منع شد.

این ادعای مجری وهابی چیزی جز بازی کردن با احکام دین نیست که کسی برای اینکه عقیده باطل خود را اثبات کند، قوانین دین مبین اسلام را که خداوند جز طهارت مردم و اتمام نعمت بر امت، به وسیله آن غرضی نداشته را به بازی بگیرد. نسبت دادن منع و تجویز و منع و ترخیص به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) تا 7 مرتبه، در حالی است که مفسرین اهل سنت اعتراف می‌کنند که آیه 24 سوره نساء درباره متعه است؛(2)

آیا این نسبتی که به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) داده شده، نسبت بازی با آیات توسط حضرت نیست؟ یعنی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) یک بار با ترخیص خود، آیه متعه را نسخ کرده، بعد با نهی و نسخ این حکم، آیه 24 سوره نساء را محکم کرده و بار دیگر آیه را نسخ کرده و سپس حکم آیه را برگردانده و این کار را تا 7 مرتبه انجام داده است؛ مرتبه آخر نیز این آیه را به صورت ابدی نسخ کرده است!!!

در قرآن کریم، زنا با صراحت حرام شده است؛ «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّني‏ إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبيلاً (اسراء/32) و نزدیک زنا نشوید که کار بسیار زشت و بد راهی است!» هیچ تدریجی در آن نیست و این آیه در مکه نازل شده است.

کسانی که جواز و نهی از متعه (تا 7 مرتبه) را به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نسبت می‌دهند، یا معتقدند که حضرت، حلیت  متعه را از طرف خود و بدون دستور از طرف خدا داده است و اگر مثل وهابیت، متعه را همان زنا بدانیم، معنای کاری که به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نسبت می‌دهند این است که حضرت با حکم صریح خداوند، مخالفت کرده که با عصمت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) ناسازگار است.
اگر حضرت به دستور خداوند این کار را کرده، یعنی خدا حکم به جواز فحشاء داده است و خداوند در قرآن می‌فرماید: «قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ (اعراف/28) بگو خدا به هیچ وجه به فحشاء امر نمی‌کند.»
اگر این رخصت دادن، توأم با حلال بودن آن باشد، دیگر نمی‌توان به آن زنا و فحشاء اطلاق کرد، بلکه سنت مشروعی است که دارای حدود است و مانند نکاح دائم، مهریه و عده دارد و نسبت زنا و فحشاء به ازدواج موقت ناروا است.

پی‌نوشت:
1. ابن زبیر بر فراز منبر خطبه می‌خواند، چون نظرش به ابن‌عباس افتاد (که در آن روزها نابینا بود) گفت: ‌ای مردم! کوری نزد شما آمده که خدا دل او را نیز کور کرده است؛ او متعه را حلال می‌شمارد، در حالی که زنای محض است. این گفتار بر ابن‌عباس سنگین آمد، به عکرمه گفت: مرا نزدیک او ببر؛ پس مقابل ابن زبیر ایستاد و گفت، اینکه می‌گویی متعه را در حالیکه زنای محض است، حلال می‌دانم؛ به خدا قسم! در زمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) به آن عمل می‌شد و پس از ایشان نیز پیامبری بر انگیخته نشد؛ دلیل جواز آن نیز گفته خلیفه دوم است که می‌گفت: دو متعه در زمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) وجود داشت و من آن دو را منع می‌کنم و (مرتکبین را مجازات می‌کنم) و ما گواهی او (جواز متعه در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)) را می‌پذیریم؛ تو نیز از متعه متولد شده‌ای، پس وقتی از این چوب (منبر) پایین آمدی، از مادرت در مورد بُردهای (پیراهن) عوسجه بپرس!

ابن عباس رفت و ابن زبیر نیز پایین آمد و با سرعت به سوی مادرش رفت و گفت: درباره بردهای عوسجه برایم بگو! و با عصبانیت اصرار کرد، مادرش گفت: پدرت با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بود و مردی به نام عوسجه، دو برد (پیراهن) را به او هدیه کرد و پدرت از بی همسری به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) گلایه و شکایت کرد، آنگاه آن حضرت یکی از دو پیراهن را به او داد و او نیز نزد من آمد و با آن پیراهن، مرا متعه کرد و مدتی گذشت و پیراهن دیگر آورد و به وسیله آنها، مرا متعه کرد و من به تو حامله شدم، پس تو فرزند متعه هستی! حالا بگو از کجا این خبر به گوش تو رسید؟ گفت: از ابن‌عباس شنیدم. مادرش گفت: آیا من تو را از تماس با بنی‌هاشم منع نکردم و نگفتم آنها زبان‌های غیر قابل تحملی دارند.

قسمتی از سخنرانی ابن‌زبیر و برخورد شخصی با وی (بدون ذکر نام ابن‌عباس) در صحیح مسلم و با متنی شفاف‌تر در منابع دیگر ذکر شده است.
صحيح مسلم، مسلم، ج۲، ص۱۰۲۶.
سنن الکبری، بیهقی، ج۷، ص۳۳۵.
جمهرة خطب العرب، صفوت، أحمد زکی، ج۲، ص۱۲۵.
سمط النجوم العوالی، عاصمی، ج۳، ص۲۳۸.
2. قرطبی در تفسیر خود می‌گوید: «جمهور علما گفته‌اند که مراد از این آیه، متعه است که در صدر اسلام بوده است.» تفسیر قرطبی، ج۵، ص۱۳۰.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.