شهادت حضرت علی اصغر، از نگاه علمای اهل سنت
به یقین باید گفت یکی از بزرگترین مصائبی که در کربلا بر اهل بیت پیامبر تحمیل شد، مصیبت شهادت مظلومانهی کودک شیرخوارهی سیدالشهداء (علیهالسلام) است؛ اما شهادت حضرت علی اصغر (سلاماللهعلیه) از دو بُعد اهمیت فراوانی دارد: اول از آن جهت که هدف دشمن از شهادت طفل شیرخوار، نسلکشی فرزندان و ذریهی امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بوده و دوم آنکه حضور علی اصغر (سلاماللهعلیه) و شهادت ایشان و به تَبع آن، حضور زنان و کودکان در کربلا، نشان از ظلم بیشمار دشمنان اهل بیت (علیهالسلام) به خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) دارد.
ابنکثیر دمشقی از علما و مورخین مشهور اهل سنت، با بیان چگونگی شهادت حضرت علیاصغر (سلاماللهعلیه) اوج این فاجعه را بیان میکند و مینویسد: «حسین (علیهالسلام) خسته شد و به سمت خیمهاش آمد؛ او طفل صغیرش به نام عبدالله را در آغوش گرفت و او را میبوسید و میبویید و با او وداع کرد و به خانوادهاش نیز وصیت کرد. در این هنگام مردی از بنیاسد به نام ابن موقد النار، تیری را به سمت آن طفل رها کرد و گلویش را درید. حسین (علیهالسلام) خون آن طفل را در دست گرفت و به جانب آسمان پاشید و فرمود: پروردگارا! اگر نصرت از جانب آسمان را از ما گرفتهاى، چنان كن كه به سبب خير باشد و انتقام ما را از اين ستمگران بگير.»[1]
ابناعثم در کتاب الفتوح[2] که صفحات زیادی از این کتاب را به حادثهی عظیم عاشورا اختصاص داده، حوادثی را بیان میکند که بسیار اندوهناک است و قلب هر انسان آزادهای را میرنجاند. از جملهی این وقایع، اشارهی نویسنده به نحوهی شهادت حضرت علی اصغر (سلاماللهعلیه) است. ابناعثم مینویسد:
حسین (در عصر عاشورا) تنها مانده بود و هیچ یاری نداشت؛ ... اباعبدالله پسر دیگری داشت به نام علی که شیرخواره بود. حسین (علیهالسلام) به درب خيمه آمد و فرمود: اين طفل را به من دهيد تا با او وداع كنم. او را غرق در بوسه ساخت در حالىكه میفرمود: اى پسركم! واى بر حال اين قوم، وقتى پیامبر (صلیاللهعليهوآله) با آنان مخاصمه كند! راوی گفت: ناگهان تيرى آمد و بر بالاى سينه آن طفل نشست و او را كُشت؛ حسین (عليهالسلام) از اسب پیاده شد و با غلاف شمشير قبرى كند و در حالیکه طفل، خونین بود بر او نماز خواند و او را دفن کرد.[3]
سبط ابن جوزی، شرح شهادت حضرت علی اصغر (سلاماللهعلیه) را اینچنین مینویسد: «وقتى امام حسين (عليهالسلام) ديد كه لشکریان بر کشتن ایشان پافشارى میكنند، ... حسين (عليهالسلام)، به سوى يكى از كودكانش كه از تشنگى مىگريست رفت. او را بر سرِ دست گرفت و فرمود: اى قوم! اگر بر من رحم نمیكنيد، بر اين طفل رحم كنيد.
در اين هنگام، تيرى از جانب دشمن به سوى طفل پرتاب شد و او را ذبح كرد. حسين (عليهالسلام) مىگريست و فرمود: خدايا! ميان ما و گروهى كه ما را دعوت كردند تا ما را يارى دهند، اما ما را كُشتند داورى كن. در اين هنگام از آسمان ندايى رسيد: ای حسین! علی اصغر را وا گذار كه در بهشت او را شير مىدهند.»[4] بلاذری مورخ مشهور اهل سنت، با ذکر نام حرمله مینویسد: «حرملة بن كاهل تیری به سمت عبدالله بن حسین رها کرد و او را ذبح کرد.»[5]
پینوشت:
[1]. البداية والنهاية، إسماعيل بن عمر بن كثير دمشقی (متوفای 774)، ج8، ص186، مكتبة المعارف – بيروت. «ثم إن الحسين أعيا فقعد على باب فسطاطه وأتى بصبى صغير من أولاده اسمه عبد الله فأجلسه فى حجره ثم جعل يقبله ويشمه ويودعه ويوصى أهله فرماه رجل من بنى أسد يقال له ابن موقد النار بسهم، فذبح ذلك الغلام فتلقى حسين دمه فى يده وألقاه نحو السماء وقال رب إن تك قد حبست عنا النصر من السماء فاجعله لما هو خير وانتقم لنا من الظالمين.» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. نقد و ارزیابی کتاب الفتوح با رویکرد به حادثه کربلا، نعمت الله صفری و محمد علی توحيدی، ص۲. «مرحوم علامه مجلسی (ره) و مرحوم علامه مامقانی (ره) و قاضی نورالله شوشتری، ابناعثم را از علمای اهلسنت میدانند.»
[3]. الفتوح، أبومحمد أحمد بن أعثم كوفی (متوفای 314هـ)، ج5، ص115، دار الأضواء للطباعة والنشر ـ بيروت، چاپ اول، 1411هـ. «فبقي الحسين فريدا وحيدا ليس معه... و له ابن آخر يقال له علي في الرضاع ، فتقدم إلى باب الخيمة فقال: ناولوني ذلك الطفل حتى أودعه ! فناولوه الصبي، فجعل يقبله وهو يقول: يا بني! ويل لهؤلاء القوم إذ كان غدا خصمهم جدك محمد صلى الله عليه وآله وسلم. قال: وإذا بسهم قد أقبل حتى وقع في لبة الصبي قتله، فنزل الحسين رضي الله عنه عن فرسه وحفر له بطرف السيف ورماه بدمه وصلى عليه ودفنه.»
[4]. تذكرة الخواص، سبط بن جوزی (متوفای 654 هـ)، ص529، مكتبة الثقافة الدينية، چاپ اول، 1429 هـ، «قال هشام بن محمد: لما رآهم الحسين مصرين على قتله...فالتفت الحسين فإذا بطفل له يتلظى عطشاً فأخذه على يده وقال يا قوم إن لم ترحموني فارحموا هذا الطفل فرماه رجل منهم بسهم فذبحه فجعل الحسين يبكي ويقول اللهم بيننا وبين قوم دعونا لينصرونا فقتلونا فنودي من الهوى يا حسين دعه فإن له مرضعاً في الجنة.» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[5]. جمل من أنساب الأشراف، أحمد بن يحيى بَلَاذُری (متوفای 279هـ)، ج3، ص201، دار الفكر – بيروت، چاپ اول، 1417 هـ - 1996 م، «ورمى حرملة بْن كاهل الوالبي عَبْد اللَّهِ بْن حسين بسهم فذبحه.» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
محمد مهریار
افزودن نظر جدید