اقدامات تقریبی شیخ محمود شلتوت
خلاصه مقاله
شیخ محمود شلتوت، عالم حنفی مصری، عضو جمعیت علمای اعلام و مجمع اللغه و سرپرست مباحثات فرهنگی اسلامی دانشگاه الازهر، و در نهایت رئیس دانشگاه الازهر شد؛ وی ترک تعصّب و نقش عالمان دین را از عوامل وحدت، میدانست و معتقد بود میتوان با این موارد در برابر سوءاستفاده دشمنان اسلام ایستاد و اهداف دین را برآورده ساخت.
او با آیتاللهالعظمی بروجردی و حکیم و سایر علمای قم و نجف و علمای اهلسنت کردستان، نامهنگاری میکرد، در سفرش به قدس، نماز جماعت را به امامت کاشفالغطاء خواند؛ به قم برای دیدار آیتالله بروجردی آمد و بعد از آنکه به مصر بازگشت، دستور داد فقه شیعه در الازهر تدریس شود. تا زمانی که شیخ شلتوت در الازهر بود، «مختصر النافع» در الازهر تدریس میشد. از ثمرات مهم تدریس فقه مقارن، مقایسه برخی احکام اسلامی و برتری یافتن نظر شیعه در برخی موارد بود که بعدها به صورت قانون رسمی مصر درآمد.
جلسهای برگزار کرد و از طرح جمعآوری احادیث مشترک میان اهلسنت و شیعه در راستای تقریب مذاهب اسلامی دفاع کرد؛ 6 روز پس از واقعه 15 خرداد 42 به حمایت از امام خمینی نامهای نوشت و از عموم مسلمانان خواست تا عالمان مجاهد ایران را که به جرم دفاع از حق به زندان کشیده شدهاند، پشتیبانی کنند؛ پس از به رسمیت شناختن اسرائیل توسط شاه ایران، نامههایی به آیتالله بروجردی و حکیم، فرستاد و ضمن محکومیت این اقدام، از آنان خواست تا چارهای بیاندیشند.
متن مقاله
شیخ محمود شلتوت، عالم آزاداندیش مصری و پیرو مذهب حنفی، متولد سال 1893 میلادی، از سال 1906 در دانشگاه مذهبی اسکندریه مشغول به تحصیل و در 1918 با احراز رتبه اول، فارغ التحصیل و در 1919 شروع به تدریس در آن دانشگاه میکند؛ سال 1937 عضو جمعیت علمای اعلام شده و به جهت قوت ادبی، عضو مجمع اللغه نیز میگردد. در 1950 سرپرست مباحثات فرهنگی اسلامی دانشگاه الازهر، و در 1957 مستشار کنفرانس اسلامی و بعد نایب رئیس دانشگاه الازهر، سپس در 1958 میلادی به ریاست دانشگاه الازهر انتخاب شد؛ ایشان در طول حیات فکریاش بارها مورد تقدیر و نکوداشت قرار گرفت. از این میان میتوان به اهدای دکترای افتخاری توسط دانشگاه شیلی و جاکارتا به ایشان را یادآوری کرد.[1]
شلتوت، ترک تعصّب و نقش عالمان دین را از عوامل وحدت، نام میبرد و معتقد بود میتوان توسط این موارد در برابر سوءاستفاده دشمنان اسلام ایستاد و اهداف دین را برآورده ساخت. جماعت تقریب مذاهب اسلامی در شهر قاهره در سال 1948 میلادی با هدف تقریب بین مذاهب اسلامی تأسیس شد. مؤسسان این مجموعه عبارتند از: علامه محمدتقی قمی، شیخ مراغی، عبدالرزاق، عبدالمجید سلیم و شیخ محمود شتلوت.[2] دانشگاه الازهر بر اساس (مهرورزی و اکتشاف حقیقت و دست یافتن به گستره علوم مذهبی و مناظره بین همه مسلمانان)، اصول تقریب بین مذاهب مختلف را پیریزی کرد و مقرر داشت که هر دو فقه سنی و شیعه بر اساس دلیل و برهان و بدون هیچگونه تعصبی تدریس شود و نیز در ادامه آن تصمیم بر تأسیس مجمع تحقیقات اسلامی استوار شد که در آن نمایندگان تمام مذاهب اسلامی گردهم آمده و از نقطه نظرات یکدیگر بهرهمند شوند تا در این تعامل و مشارکت علمی به وحدت و انسجام نایل آیند. شلتوت در آن ایام در تکوین و پیدایش جمعیت تقریب، مشارکت ویژهای داشته و در یکی از جلسات آن پیشنهاد کرد که به جای تعبیر فرقه یا طایفه برای مسلمانان، همه آنها را مذاهب اسلامی بنامیم و همینگونه نیز اقدام شد و این اصل برای همه فرقههای مسلمانان در دارالتقریب ثابت ماند.
وی از جلسات مشترک با نمایندگان اسلامی در دارالتقریب اینگونه یاد میکند: آرزو داشتم تا در جلسات دارالتقریب، مصری در کنار ایرانی و لبنانی و عراقی و پاکستانی و غیره، قرار گیرد و حنفی و مالکی و شافعی و زیدی و امامی و حنبلی در کنار یکدیگر نشسته تا با تعامل علمی هر کدام از فرقههای دینی، دنیای اسلام به یکی شدن و اتحاد و همبستگی نایل آید.
او با آیتاللهالعظمی بروجردی و آیتاللهالعظمی حکیم و سایر علمای قم و نجف و علمای اهلسنت کردستان، نامهنگاری کرده و آیتالله بروجردی از شخصیت شلتوت و اقدامات تقریبیش تقدیر میکرد.[3]
هنگامیکه شیخ محمود شلتوت در سفری که به قدس، برای شرکت در کنفرانس اسلامی فلسطین داشت، به همراه دیگر عالمان، نماز جماعت را به امامت آیتالله کاشفالغطاء خواند و به قم برای دیدار آیتالله بروجردی آمد. او در این دیدار، خیلی به آقای بروجردی علاقهمند شد و پس از آن، هر جا میرفت از آقای بروجردی تعریف میکرد و میگفت: آقای بروجردی نظیر ندارد، او در تمام علوم اسلامی، استاد است.
وی بعد از آنکه به مصر بازگشت، دستور داد فقه شیعه در الازهر تدریس شود. تا زمانی که شیخ شلتوت در الازهر بود، «مختصر النافع» در الازهر تدریس میشد. تدریس فقه شیعه در کنار دروس فقه مذاهب اهلسنت بود به صورت فقه مقارن که افق نوینی به روی اساتید و دانشپژوهان الازهر گشود. بر اساس فقه مقارن، یک محقق تمام نظریات و آراء فقهی مذاهب اسلامی را مطالعه کرده و هر حکمی که دلیلش قویتر بوده را به اجرا در میآورد. وی در مقایسه بین ادله علمای مذاهب مختلف یک اصل را قبول داشت و آن این بود که هر دلیل که قویتر باشد، مورد قبول است، حال از مذهب خودش باشد، یا از مذهب دیگری، و تأکید داشت که فقهای مسلمان باید به دور از تعصبات و هوای نفس، هر رأی و اندیشهای که در تحکیم مبانی اسلام مؤثرتر است و رفاه خانواده و اجتماع را بهتر تأمین میکند، از یکدیگر بپذیرند. از ثمرات مهم تأسیس رشته فقه مقارن، مقایسه برخی احکام اسلامی و برتری یافتن نظر شیعه بود که بعدها به صورت قانون رسمی مصر درآمد.[4]
شلتوت میگوید: فراموش نمیکنم که تطبیق و مقارنه میان مذاهب را در دانشگاه شریعت درس میدادم و آرای مذاهب را در یک مسئله عرض میکردم. از جمله نظر مذهب شیعه، و آن را بر میگزیدم چون پیرو دلیل بودم و در بسیاری از مسائل طبق نظر شیعه فتوا میدادم، از جمله پیرامون قانونهایی که به احوالات فردی و شخصی ربط مییافت.
جلسهای در قاهره توسط شلتوت و قمی برگزار شد و طرح جمعآوری احادیث مشترک میان اهلسنت و شیعه در راستای تقریب مذاهب اسلامی مطرح شد و برای راههای تحقق آن به بحث و بررسی پرداختند و اتفاق کردند که این طرح سزاوار تحقیق است و دارالتقریب باید اقدامات عملی را در این زمینه شروع کند.[5]
وی به حمایت از امام خمینی، 6 روز پس از حادثه 15 خرداد سال 1342 نامهای نوشت و از عموم مسلمانان خواست تا عالمان مجاهد ایران را که به جرم دفاع از حق به زندان کشیده شدهاند، پشتیبانی کنند و هنگامیکه شاه ایران، اسرائیل غاصب را به رسمیت شناخت در طی تلگرافی به آیتالله بروجردی در قم، نامهای به آیتالله سیدمحسن حکیم، ضمن ردّ هرگونه ارتباط کشورهای اسلامی با اسرائیل، اقدام دولت ایران را تقبیح کرد و از آنان خواست تا در اینباره اقدامی انجام دهند.[6]
سرانجام در سال 1963 میلادی به دیار باقی شتافت و شخصیتهای بزرگی پیام تسلیت فرستادند. آقابزرگ تهرانی، به نمایندگی از عالمان نجف اشرف، به رجال تقریب پیام تسلیت فرستاد.
پینوشت:
[1]. شیخ محمود شلتوت طلایه دار تقریب در عقائد، تفسیر، حدیث، فقه مقارن و همبستگی مذاهب اسلامی، بیآزار شیرازی، ص8.
[2]. «مراحل اندیشه تقریب در مصر و تأسیس دارالتقریب»
[3]. شیخ محمود شلتوت طلایه دار تقریب در عقائد، تفسیر، حدیث، فقه مقارن و همبستگی مذاهب اسلامی، بیآزار شیرازی، ص243.
[4]. همان، ص123.
[5]. همان، ص111.
[6]. همان، ص248.
افزودن نظر جدید