روایت جعلی در مقابل آیه مباهله
بعد از رحلت پیامبر اکرم، تلاش شد روایات پیامبر اسلام که پر بود از فضایل و مناقب اهل بیت نقل نگردد، تا اینکه بنی امیه با اجیرکردن برخی، احادیث جعلی زیادی را برای خلفا و حکومت خود بسازند و در این کار تا حدود زیادی هم موفق بودهاند. منتها وقتی اینگونه احادیث ساختگی، در بوته نقد و بررسی علمای رجال اهل سنت قرار میگیرد، آن را طرد میکنند. یکی از این احادیث، حدیث مباهله است که با انتساب به اهل بیت پیامبر آن را رنگ و لعاب داده و دروغ تراشیده و روایتی را درست کردند، و برخی از کتب حدیث اهل سنت در کتب خود اینگونه نوشتند که: «جعفر بن محمد -الصادق(ع)- از پدرش روایت کرده که وقتی آیه مباهله نازل گردید، پیامبر اسلام، ابوبکر و فرزندش، عمر بن خطاب و فرزندش، عثمان و فرزندش، علی و فرزندش را به همراه خود برای مباهله آورده بود.»[1]
این یک مورد از روایات ساختگی بنیامیه بوده است که اهداف جعل چنین روایاتی به قدری روشن است که جای هیچ پاسخی را نمیگذارد. منتها به جهت خالی نبودن از پاسخ به آن به چند نکته اشاره میکنیم.
نکته اول اینکه: این روایت در منابع و کتابهای دست اول علمای اهل سنت مانند صحاح سته و سنن و... نیامده است؛ یعنی اینکه این روایت مورد نقد و بررسی، و سراسر اشکال است.
نکته دوم اینکه: این روایت در برابر روایات متضاد، از کتب اهل سنت، مثل مستدرک حاکم، صحیح بخاری، سنن ترمذی، مسند احمد بن حنبل و... تاب مقاومت ندارد، خصوصاً که حاکم نیشابوری روایت و واقعه اصلی که در بیرون مدینه اتفاق افتاد را مختص به اهل بیت پیامبر یعنی، حضرات معصومین: علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهمالسلام) دانسته و به متواتر بودنش اذعان کرده است.
نکته سوم اینکه: این روایت را، شخصیتی مانند ابن تیمیه حرانی، - کسیکه به سستترین روایت استناد میکند، تا اهل بیت پیامبر را مورد هجمه و حملههای ناجوانمردانه خود قرار دهد،- تأیید نکرد و او این روایت را در هیچ جایی از کتب خود نقل نکرده است.
نکته چهارم اینکه: در این روایت راویانی وجود دارند که از نظر علم رجال مورد خدشه وارد شدند، از جمله هیثم بن عدی طائی، سعید بن عنبسه رازی، که بزرگان اهل سنت آنها را تضعیف میکنند؛ ابن ابیحاتم رازی مینویسد: «از یحیی بن معین دربارهی سعید بن عنبسه رازی سؤال شد، گفت نمیشناسمش، برخی گفتهاند... او دروغگو است... شنیدم که پدرم میگفت راستگو و صادق نیست.»[2] و دربارهی هیثم بن عدی طائی گفتهاند که: «بخاری میگوید ثقه نیست و دروغ میگوید... نسایی و دیگران گفتهاند که متروک الحدیث است... عجلی گفته او دروغگو است. احمد بن حنبل گفته او صاحب اخبار و مدّلس است...»[3]
در نتیجه تو خود از این مجمل کلام مفصل خوان
پینوشت:
[1]. «عن جعفر بن محمد، عن ابیه فی هذه الآیه(فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم...) قال: فجاء بابی بکر و ولده، و بعمر و ولده، و بعثمان و ولده، و بعلیّ و ولده.» تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج39 ص177. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
کنز العمال، متقی هندی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج2 ص164 حدیث4307.
[2]. «قال سمعت یحیی بن معین و سئل عن سعید بن عنبسه الرازی فقال: لاأعرفه، فقیل:... هذا کذّاب... سمعت ابی یقول کان لایصدّق.» الجرح و التعدیل، ابن ابی حاتم رازی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج4 ص52 رقم227.
[3]. «... قال البخاری لیس بثقه، کان یکذّب... و قال نسائی و غیره متروک الحدیث... العجلی قال: کذّاب... احمد بن حنبل قال: صاحب اخبار و تدلیس...» لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، دائر المعارف النظامیه، هند، ج6 ص209 رقم740.
افزودن نظر جدید