فیضی که در بهائیت تداوم نمییابد!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیشوایان فرقهی بهائیت در دلیلتراشی خود برای تجدید نبوت پس از پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله)، مدعی میشوند که هر دورهای اقتضائاتی دارد و خداوند، انسانها را متناسب با مقتضیات هر زمان، از فیض خود بهرهمند میکند. لذا به عقیدهی پیشوایان بهائی، دین باید مطابق با مقتضای زمانه باشد.[1]
اما این ادعا در حالی مطرح میشود که پیشوایان فرقهی بهائیت، به این اعتقاد در مورد مسلک خود پایبند نیستند. همچنان که پیامبرخواندهی بهائی در ادعایی مخالف با مبانی این فرقه، خود را آخرین پیامبر معرفی و مدعیان بعدی را دروغگو خطاب کرده است: «و نَفسی الحَق قد إنتَهَت الظُهورات إلی هذا الظهور الأعظم و مَن یدعی بَعده إنَّه کذاب مُفتر؛ سوگند به نفس حق من، که همهی ظهورات به این ظهور بزرگتر، پایان گرفت و هرکس که پس از چنین ظهوری، مدعی ظهور جدیدی شود، دروغگو و افتراء زننده است».[2]
اما به راستی چگونه در عصر پیامبرخواندهی بهائیت که شباهت بسیاری به اوائل ظهور اسلام داشته [3]، نیاز بشری اقتضای دینی جدید میکند اما پس از مرگ وی، که پیشرفت علم و تکنولوژی سرعت بیسابقهای به خود میگیرد، تا ابد این نیاز برطرف میشود؟! آیا طرح دلیل تداوم فیض الهی در تجدید ادیان، صرفاً مفهومی فریبنده برای توجیه ادعای نسخ اسلام، توسط پیشوایان بهائی نیست؟! آیا بر فرض پذیرش دلیل تداوم فیض و با در نظر داشتن پیشرفت روزافزون بشری، نیاز لحظهای به تجدید ادیان احساس نمیشود؟! آیا تقبیح مفهوم خاتمیت در اسلام و تأکید بر خاتمیت بهائیت، نشان از دورویی رهبران این فرقه ندارد؟!
پینوشت:
[1]. عبدالحمید اشراق خاوری، پیام ملکوت، نسخهی الکترونیکی، ص 190.
[2]. حسینعلی نوری، مجموعه الواح مبارکه (اقتدارات و چند لوح دیگر)، نسخهی الکترونیکی، ص 327.
[3]. همچنان که غالب مرکب مردمان استر و الاغ، و خوراک و پوشاک و فرهنگ ایشان شبیه به اوایل اسلام بوده است.
افزودن نظر جدید