چقدر شما اهل سنت روایات متناقض دارید!

  • 1397/02/03 - 12:36
صحابه رسول خدا از این جهت که مصاحب و یار حضرت بودند، دارای افتخار هستند ولی این سبب نمی‌شود که ما قائل شویم صحابه خبط و اشتباهی ندارند و یا اگر هم اشتباهی صورت دادند، خداوند از آنها گذشته است؟ این سخن، راه را برای انجام هر کار خطایی باز می‌کند. بسیار صحابی بودند که مرتکب حرام شرعی شدند لذا آنان نمی توانند مأمن امت باشند.

.

یکی از موضوعات پر چالش برای اهل‌سنت موضوع قداست صحابه است. اهل‌سنت در خصوص این موضوع به دوگانگی شدیدی مبتلا شدند و راه چاره برای حل این چالش ندارند. باید بپذیرند که کلام (الصحابة کلهم عدول) یک امر ساختگی است، و یا باید بگویند که چگونه برخی از صحابه که مبتلا به گناهان کبیره و فحشا شده‌اند، عادلند.
دانشمندان اهل‌سنت از جمله قرطبی معتقدند: «فالصَّحابة كلُّهم عدول، أولياء الله تعالى و أصفياؤه، و خيرته من خلقه بعد أنبيائه و رسله. هذا مذهب أهل السُّنة، و الذي عليه الجماعة من أئمة هذه الأمة.[1] همه صحابه عادلند و از اولیای الهی و برگزیدگان او هستند و برترین مردم بعد از انبیا و رسولان هستند. این نظر مذهب اهل‌سنت است و آن‌چه همه امامان این امت به آن اعتقاد داشته‌اند.»
از طرفی دیگر وقتی به کتب تاریخی و روایی خود مراجعه می‌کنند، می‌بینند که کارهای خلاف شرع مانند شرب خمر، زنا و دزدی، از برخی صحابه طراز اول سر زده است.
البته اهل‌سنت برای این رفتارهای صحابه هم توجیهی درست کرده‌اند. آن‌ها می‌گویند که رسول‌خدا فرمود: «لعل الله أن يكون قد اطلع على أهل بدر فقال اعملوا ما شئتم فقد غفرت لكم.[2] خداوند به اهل بدر نگاه لطف كرده است و به آن‌ها فرموده هر چه می‌خواهيد (از گناهان) انجام دهيد، كه شما را بخشيده‌ام.»
لازم به ذکر است که روایت ساختگی مذکور در موارد متعدد در صحيح بخاری و صحيح مسلم آمده است و از قطعيات عقاید اهل‌سنت است.
این سخن بسیار عجیب است چرا که مفهوم روایت این می‌شود که مقام صحابه از مقام پیامبر خدا هم بالاتر است، چرا که خداوند بارها در قرآن به رسولش خطاب نموده است و او را از خطرهای شیطان برحذر داشته است. مثلا در سوره مبارکه اعراف  فرموده است: «و إِمَّا يَنزَغنَّكَ مِنَ الشَّيطانِ نَزغٌ فَاستَعِذ بِاللهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ.[اعراف/200] و اگر از طرف شيطان كمترين وسوسه به تو رسيد، پس به خداوند پناه آور كه قطعاً او شنوا و داناست.»
یا در آیاتی دیگر می‌فرماید: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثمُ َّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ.[حاقه 44-46] اگر او سخنى دروغ بر ما مى‌بست* ما او را با قدرت مى‌گرفتیم* سپس رگ قلبش را قطع مى‌کردیم.»
با توجه به آیات فوق می‌بینیم که خداوند حتی در مورد رسولش نیر چنین تعهدی نداده است که هر کاری دلت خواست انجام بده. ولی به گفته اهل‌سنت، خداوند نسبت به صحابه هيچ گناهی از آنان را ثبت نخواهد کرد و فرموده است هر كاری كه دوست داريد، انجام دهيد.
آیا اين‌گونه سخن گفتن و بیان این‌گونه روایات مصیبتی برای اسلام نیست؟
اصلا این روایت با سیره رسول خدا منافات دارد، چرا که در کتب تاریخی بیان شده است که رسول‌خدا بر برخی از صحابه خود که شرب خمر کرده بودند، حد جاری کرده است.
مثلاً ذهبی در ذیل نام ابومحجن که از صحابه رسول خداست، آورده است که «هو حُدّ في الشراب سبع مرات.[3] او هفت بار شراب خورد و هفت بار حد بر او جاری شد.»
به غیر از سیره رسول‌خدا، با دقت در سیره خلفا در می‌یابیم که آن‌ها نیز بر برخی از صحابه حد جاری کردند.
به عنوان نمونه در صحیح بخاری و صحیح مسلم ماجرای وليد بن عقبه آمده است که، او شراب خورد و نماز صبح را چهار ركعت خواند، كه با اعتراض مردم روبرو شد و گفت: امروز حالم خوش است، اگر بخواهيد، بيشتر هم می‌خوانم.»
بخاری آورده است: « ... أمَّا ما ذكرتَ من شأن الوليد، فسنأخذ فيه بالحق إن شاءالله، ثم دعا عليّا، فأمره أن يجلده فجلده ثمانين...[4] آن‌چه که در مورد ولید گفته شده صحیح است. حضرت علی آمد و بر او هشتاد ضربه شلاق زد.»
این واقعه آن قدر شهرت دارد که ابن حجر در كتابش می‌نويسد: «و قصة عزله بعد أن ثبت علیه شرب الخمر مشهورة أیضا مخرجة فی الصحیحین، وعزله عثمان بعد جلده عن الکوفة، و ولاها سعید بن العاص.[5] ماجرای عزل ولید بعد از این‌که ثابت شدن شرب خمرش، مشهور است و در صحیحین آمده است.»
صحابی دیگری که بر او حد جاری شد و اتفاقا جزو سپاه بدر نیز بود، قدامه بن مظعون بود. در تاریخ آمده است که او شرب خمر کرد و بر او حد جاری شد.
عبد الرزاق، صنعانی با سندش آورده است: «لم يحد في الخمر أحد من أهل بدر إلا قدامة بن مظعون.[6] کسی از بدریون بر او حد شرب خمر جاری نشد، مگر قدامه بن مظعون.»
نسایی در کتابش به نقل از ابن‌عباس آورده است: «أن قدامة بن مظعون، شرب الخمر بالبحرين فشهد عليه، ثم سئل فأقر أنه شربه، فقال له عمر بن الخطاب: ما حملك على ذلك؟ فقال: لأن الله يقول: ليس على الذين آمنوا و عملوا الصالحات جناح، فيما طعموا... . و أنا منهم أي من المهاجرين الأولين، و من أهل بدر، و أهل أحد...[7] قدامه در بحرین شرب خمر کرد. او را نزد خلیفه دوم بردند و وقتی از او سؤال کرد، اعتراف به شرب خمر کرد. عمر بن خطاب گفت: چه چیزی سبب شد که چنین کاری را بکنی؟ گفت: خداوند فرموده است: كسانی‌كه مؤمن هستند و عمل صالح انجام می‌دهند، هر چه می‌خواهند، بخورند و من یکی از آن‌ها هستم. من جزء اولین مهاجرین هستم. من اهل بدر و احد هستم ...، خلیفه دوم دستور داد که بر او حد جاری شود.»
ما یک سؤال از برادران اهل سنت داریم و آن این‌که چرا خلیفه دوم بر قدامه حد جاری کرد مگر او، اجتهاد نكرده بود؟ او از آين آيه فهميده بود كه شراب خوردن اشكالی ندارد.
مگر در کتب معتبر اهل‌سنت از رسول‌خدا روایت نقل نشده است: «إذا حكم الحاكم فاجتهد ثم أصاب فله أجران ، وإذا حكم فاجتهد ثم أخطأ فله.[8] حاکم اگر اجتهاد کند واگر اجتهادش درست بود دو ثواب می‌برد و اگر اجتهادش خطا بود یک ثواب می‌برد»؟ طبق این روایت، خلیفه دوم باید به قدامه بن مظعون پاداش می‌داد نه این‌که بر او حد جاری کند.

برادران اهل‌سنت این دوگانگی‌ها را چگونه پاسخ خواهند داد. يا بايد از اين حديث (اعملوا ما شئتم) دست بردارند و بگويند که اين احاديث، جعلی و ساختگی است كه در دوران بنی‌اميه برای قداست صحابه ساخته‌اند و يا بايد مسئله عدالت صحابه را منتفی كنند، بگویند کلام «هم (صحابه) أولياء‌الله تعالى و أصفياؤه، و خيرته من خلقه بعد أنبيائه و رسله»، سخنی بیهوده و کذب است.
آخر چه‌طور می‌توان افرادی هم‌چون مغیرة بن شعبه که دیگران را مورد تجاوز قرار داده است را مرجع دانست و به او اقتدا کرد؟[9] چگونه می‌توان قدامة بن مظعون و بسیاری دیگر از صحابه که مبتلا به فحشا شدند را مأمن و مرجع دینی مردم دانست؟

پی‌نوشت:

[1]. الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، دارالشعب، مصر: ج16، ص299
[2]. صحيح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، دارالعلم، بیروت: ج4، ص19
[3]. تاریخ الاسلام، ذهبی دارالکتب العلمیة، بیروت: ج3،ص301
[4]. صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، دارالعلم، بیروت: ج5 ص14
صحيح مسلم، مسلم نیشابوری، دارالعلم، بیروت: ج5، ص126
[5]. الإصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج6، ص482
[6]. المصنف، عبدالرزاق، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج9، ص240، ح16492
[7]. السنن الکبری، نسایی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج5، ص138، کتاب الحد فی الخمر
[8]. صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، دارالعلم، بیروت: ج8، ص15
صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دارالعلم، بیروت: ج5، ص132
[9]. الاصابة، ابن‌حجر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج6، ص369
البداية و النهاية، إبن كثير، دارالفکر، بیروت: ج7، ص93

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.