تکفیر مردم مکه، مدینه، مصر و شام توسط محمد بن عبدالوهاب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ هنگامی که محمد بن عبدالوهاب با همکاری آل سعود توانست مکه و مدینه را فتح کند، تعداد زیادی را کشت و کتابهای زیادی را به آتش کشید. به دستور محمد بن عبدالوهاب، منشوری نوشته شد به این مضمون که دین محمد بن عبدالوهاب دین حق و توحید خالص است و دین دیگر مذاهب اسلامی از مردم مکه، مدینه، مصر، شام و سایر ممالک اسلامی کفر و شرک است. سپس این منشور به امضای علمای مذاهب رسید و همه عالمان مذاهب اسلامی از ترس جانشان این منشور را امضا کردند. آنها مجبورانه، منشوری را امضا کردند که در آن نوشته بود: «دینی که تا امروز داشتیم، همان کفری بوده که به سبب آن خون و مال ما حلال میشود و ما به واسطه کفر، جهنمی میشدیم و هر کس وارد دین محمد بن عبدالوهاب نشود، کافر است.»[1]
پس از این که محمد بن عبدالوهاب چنین اقرار نامهای را از مفتیان مذاهب اسلامی گرفت، در بین طرفداران و پیروان خودش حاضر شد و گفت: «خداوند با اقرار علماى مشركين (علمای مذاهب اربعه) بر شما منت نهاده است. شنيديد كه آنها اقرار كردند كه آنچه در حرمين، بصره، عراق و يمن انجام مىشده، شرك بر خداوند بوده است، و نيز اقرار كردهاند كه دين ما (دين وهابيت) همان دينى است كه خداوند پيروان آن را يارى خواهد كرد. آنها كه تصور مىكنند سپاه اعظم هستند، اقرار كردهاند كه دين آنها دين شركآميزى بوده است و اقرار كردهاند كه اين توحيدى كه تلاش مىكردند آن را با كشتن پيروانش يا زندانى كردن آنان، از بين ببرند، همان دين خدا و پيامبر است. اين اقرارى كه آنها عليه خود كردهاند، از بزرگترين نشانههاى خداوند و از بزرگترين نعمتهايى است كه او به شما ارزانى كرده است.[2]
محمد بن عبدالوهاب در حالی به این اقرار نامه مباهات میکند که عالمان مذاهب اربعه به زور شمشیر آن را امضا کردهاند. اما به هر حال این اسناد، از آن جهت مفید است و در تاریخ به یادگار مانده است که چهره پلید وهابیت را بهتر نشان میدهد. این حقایق نشان میدهد که هسته اصلی تفکر وهابیت، بر خشونت و تکفیر استوار است.
نویسنده: م.ج
پینوشت:
[1]. «الحمد لله رب العالمين: نشهد- و نحن علماء مكة، الواضعون خطوطنا، و أختامنا في هذا الرقيم- أن هذا الدين، الذي قام به الشيخ: محمد بن عبد الوهاب، رحمه الله تعالى، و دعا إليه إمام المسلمين: سعود بن عبد العزيز، من توحيد الله، و نفى الشرك، الذي ذكره في هذا الكتاب، أنه هو الحق، الذي لا شك فيه، و لا ريب؛ و أن: ما وقع في مكة، و المدينة، سابقاً و مصر، و الشام، و غيرهما، من البلاد، إلى إلآن، من أنواع الشرك، المذكورة في هذا الكتاب، أنه: الكفر، المبيح للدم، و المال، و الموجب للخلود في النار؛ و من لم يدخل في هذا الدين، ويعمل به، و يوالي أهله، و يعادي أعداءه، فهو عندنا كافر بالله، و اليوم الأخر، و واجب على إمام المسلمين، و المسلمين، جهاده و قتاله، حتى يتوب إلى الله مما هو عليه، و يعمل بهذا الدين. أشهد بذلك، وكتبه الفقير إلى الله تعالى: عبد الملك بن عبد المنعم، القلعي، و الحنفي، مفتي مكة المكرمة، عفى عنه، و غفر له ...» حنانه، يوسف كمال، المسألة الحجازيه، مطبعة العراق، بغداد 1345ق، ص10
[2]. «و قد منَّ الله عليكم بإقرار علماء المشركين بهذا كله سمعتم إقرارهم أن هذا الذي يفعل في الحرمين و البصرة و العراق و اليمن أن هذا شرك بالله فأقروا لكم أن هذا الدين الذى ينصرون أهله و يزعمون أنهم السواد الأعظم أقروا لكم أن دينهم هو الشرك؛ و أقروا لكم أيضاً أن التوحيد الذى يسعون فى إطفائه و في قتل أهله و حبسهم أنه دين الله و رسوله، و هذا الإقرار منهم على أنفسهم من أعظم آيات الله و من أعظم نعم الله عليكم». محمد بن عبدالوهاب، مجموع مؤلفات، الرسائل الشخصية، جامعة الإمام محمد بن سعود ، الرياض، ج1، ص 270- 272.
افزودن نظر جدید