رابطهی عرفان و یوگا
بىتوجهى به اسرار و روح هستی و تعاليم معنوى، تربيتى و به طور کل، غفلت از خالق هستی، انسان را به وادی پوچی هدایت میکند که باعث پناهبردن به ارزشهايى چون يوگا مىشود. بايد بدانيم كه يوگا تنها يک ورزش براى تقويت بعدى از ابعاد درونى انسان است و براى عبادات و نيايش و شكرگزارى آفريدگار نيست.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اساتید برجسته یوگا در توضیح یوگا میگویند: «برای رسیدن به تعالی میبایست جسم و روح انسان یکی شود و در صورت یکی شدن است که شخص به کمالات انسانی، تهذیب اخلاق و سلامت جسم و ذهن نایل میشود، در یوگا ادعا میشود انسان از طریق یوگا به خودآگاهی رسیده و به خویشتن خویش پی میبرد و قادر به شناخت و دیدن حقیقت میشود.»[1]
سؤال مهمی که به نظر میرسد این است که رابطهی یوگا با عرفان چیست؟ فواید و آثاری که عمدتاً برای یوگا مطرح میشود، فواید جسمی، عصبی و حداکثر ذهنی است. امروزه توقعاتی که بسیاری از یوگیستها از یوگا دارند، صرفاً عبارتانداز: داشتن اندامی متناسب، درمان بعضی بیماریها، کاهش اختلالات روحی روانی، رهایی از خشم، کاهش افسردگی، کاهش دردهای زایمان، لاغر شدن و داشتن صورتی زیبا. اگر فرض کنیم این توقعات و انتظارات از ورزشهای یوگا قابلحصول باشد، سؤال این است که این امور با عرفان چه ارتباطی دارند؟
عرفان، مؤلفههای خاصی دارد، از جمله مؤلفههای عرفان میتوان از تقرّب به خدا، یکسو نگریستن، یکسان زیستن، رهایی از دنیا، زمان و مکان، یافتن راهی برای دریافت مستقیم حقیقت بهنام مکاشفه، توجه به باطن و درون جهان و انسان، استفاده از ریاضتی که براساس شریعت باشد و در نهایت یافتن آرامشی که با اعتماد به قدرت و علم بیپایانِ الهی حاصل شود، نام برد. حال اگر این عناصر در مکتبی وجود داشت میتوان اظهار کرد که آن مکتب، دارای عرفان حقیقی است، درحالیکه یوگا از بسیاری از این مؤلفهها، خالی است. لذا باید حد یوگا را بدانیم و آن را با عرفان مخلوط نکنیم.
یوگا یا یک نوع ورزش ذهن است یا روشی برای تعادل ذهن و جسم، یا راهکاری برای تمرکز جسم و ذهن. هیچیک از این تعاریف، عرفان نیست. عرفان تقرب به خداست و یوگا راهی برای تقرب به خدا ندارد. راه خدا با یوگا بهدست نمیآید؛ راه خدا با تکنیکها و تمرینهایی که محور آن جسم و ذهن است حاصل نمیشود؛ پل ارتباط با خدا از یوگا نمیگذرد.
با پیگیری مراحل مدیتیشن و سلوک الهی در مییابیم که ساحت عرفان اسلامی قابل قیاس با یوگا نمیباشد و اگر قیاسی هم شود، در واقع به ذات عرفان اسلامی ظلم کردهایم. درصورتیکه مدیتیشن جهت نازلتری از کمال است که در انتها به خود، یا انسان میرسد و این بشر نمیتواند با تکیه بر خویشتن به آن آرامش ابدی و حقیقی که او را به رضایتمندی قلبی میرساند دست یابد، زیرا پرسشهایی از قبیل من کیستم؟ از کجا آمدهام؟ به کجا خواهم رفت؟ و... از سوی او به فراموشی سپرده میشوند.[2]
پینوشت:
[1]. پیدی شارما، یوگای پیشرفته، ناشر ثالث، 1392، ص 14.
[2]. دفتر تبلیغات اسلامی، جستارهایی در نقد عرفانهای نوظهور، قم: نشر تبلیغات اسلامی، 1390، ص 258.
افزودن نظر جدید