جایگاه خدا در قانون جذب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در قانون جذب، اساساً انسانها به تجدید نظر در باورها و تصحیحِ اعتقادات دعوت نمیشوند؛ زیرا مهم نیست آدمی چه عقیده و باوری دارد و به کدام دین و مذهب پایبند است؛ مهم این است که با تمام توان خواسته خود را از کائنات طلب کند. در قانون جذب تنها باوری که لازم شمرده میشود، باور به حقانیت قانون جذب است و بس. یکی از چهرههای رسوای فیلم راز حتی اعتقاد به خدا را هم لازم نمیداند و با وقاحت در کتابش میگوید: «به هیچ وجه لازم نیست به خدا اعتقاد داشته باشید. شما آزاد هستید.»[1] دعا در قانون جذب اینگونه تفسیر شده که آدمی یاد بگیرد چگونه به آرزوهای خود احساس مثبت دهد و با رؤیاهای خود سرگرم باشد.
اگر در قانون جذب، باور به خدا مطرح است، آن خدای متعالی که در اسلام گفته شده مراد نیست، بلکه خدایی مدنظر است که نهتنها از بندگانش عبادت و بندگی نخواسته، بلکه کمر به خدمت آدمیان بسته و ابزاری برای سرمستی بیشتر انسانها شده است. این خدا چنانکه دونالد والش پرچمدار جذب در فیلم راز به صراحت گفته، برای انسانها هیچ مأموریت الهی تعریف نکرده و هدف را تنها در کسب لذت و خوشی خلاصه نموده و آنها را در حیوانیت خویش آزاد گذاشته است. مایکل لوسیر در کتاب قانون جذب بدون اینکه به غایت الهی تن دهد، گفته است: «هدف از زندگی شناخت و تجربهی کامل لذت است. نقاش از نقاشی لذت میبرد، خواننده از خواندن لذت میبرد، رقاص از رقصیدن لذت میبرد. در این موارد نقاشی، خوانندگی و رقصیدن راهبردهایی است برای لذت بردن.»[2]
باور به توحید در قانون جذب معنایش این است: بپذیریم خدایی در جهان وجود دارد که خود را وقف امیال و هوسهای آدمی نموده و هرچه را انسان بپسندد خدا هم به آن راضی میشود. از اینرو در قانون جذب، نامی از خدای «احدِ واحد» دیده نمیشود، بلکه سخن از خدایی است شخصی که هرکس در درون خود دارد. این خدای شخصی که در حد یک ندای درون فرصتِ عرضاندام دارد، به «انسان خدایی» شبیهتر است تا حقیقت واحدی که در ادیان الهی معرفی شده است. با این تفسیر به تعدادِ هر فرد، یک خدا وجود دارد و به عبارت دقیقتر هرکس به یک خدا مجهز است و قبل از اینکه انسان از او اطاعت، او خود را به استخدام آدمی درآورده است. جالب اینکه برای رسیدن به این خدای درونی هیچگونه پرهیزگاری، تقوا و ایمانی لازم شمرده نمیشود.
در ادیان غیرتوحیدی، خدا در عالم خارج متکثر بوده و تجسدهای متعدد داشته و خود را به شکل آواتارهای(بتها) مختلفی بروز داده است؛ در قانون جذب هم این خدا، به همان شکل برخوردار از تکثر است، البته تکثر در درون و ضمیر انسانها . چنین تکثری با وحدت وجود که در متون که در متون عرفان اسلامی آمده است هیچ مشابهتی ندارد؛ چون در قانون جذب اساساً وحدتی تصویر نمیشود. اگر هم گاهی نام وحدت به گوش میرسد وحدتی است که در فیزیک جدید تبیین یافته و آن هم اشتراک موجودات در حقیقتی به نام انرژی است؛ نه جلوه و اطوار و شئون الهی بودن. توضیحِ وحدت این است که اصلِ همه اشیاء انرژی است و قوهی ذهن هم نوعی انرژی است. انرژی ذهنی میتواند به انرژی مادی تبدیل شود. در قانون جذب، تفسیر وحدت همان تبدیل ماده به انرژی و هماهنگی در فرکانس پدیدههاست.
راندا برن خدا را همان انرژی میداند. او در کتاب راز پس از مقایسهی نگرشِ علم الهیات دربارهی خداوند با نظریه فیزیک دربارهی انرژی، تأکید میکند که «توصیف در هر دو مشابه ولی با واژههای متفاوت است.»[3]
اگر نام پیامبران الهی در منابع جذب آمده، از این جهت است که این افراد در تصویرپردازیِ ذهنی بسیار توانمند بودند نه اینکه زندگی خویش را در جهت بندگی خدا به کار گرفته و با اعمال صالح خویش، ایمانی والا نسبت به خالق هستی پیدا کردند. پیامبران الهی از آنجا که در جذب، به دور از رسالت الهی تصویر شدهاند، هیچ ارتباطی با زندگی انسانها پیدا نمیکنند؛ چرا که اساساً از جانب خدا مأمور هدایت و ارشادِ دیگران نبوده و سکان نجات انسانها به ایشان سپرده نشده است.
دعاهای رسیده از معصومین پُر است از اعلامخطر نسبت به آینده آدمی و انذار نسبت به جهان اخروی و حیات ابدی. آیا رهبران جذب حاضرند عینک خوشبینی افراطی خویش را برداشته و آنچه را در ادعیه نقاط آسیبپذیر معرفی شده خطرساز معرفی کنند و از تهدید رذایل اخلاقی سخن به میان آورند؟ در قانون جذب از آن رو که تنها مثبتاندیشی ذهنی به رسمیت شناخته میشود، هیچگونه اعلام خطری وجود ندارد. تنها خطری که هواداران جذب آن را میشناسند، فکر کردن به امور منفی و مراد از امور منفی هم ناکامیهای این جهانی است. جالب توجه اینکه در قانون جذب، آدمی قبل از آنکه به فکر یافتن نقاطِ ضربهپذیر معنوی باشد، یاد میگیرد اساساً به هیچ امر منفی فکر نکند. با این توضیح چگونه در قانون جذب کسی حاضر میشود دربارهی خویش فکر منفی پیدا کند و وجودِ آلودگی معنوی را در مورد خود بپذیرد و احتمال سقوط روحی دهد؟
از اینرو در قانون جذب، افراد فقط به عیش و خوشی فکر میکنند و هیچگاه در کتابها و محافل جذب، کسی را به جهاد با نفس ترغیب نمیکنند و هرگز تابلوی تجسم، با موضوع «جهاد اکبر» آراسته نمیشود.[4]
پینوشت:
[1] . دونالد والش، وقتی همه چیز تغییر میکند، تهران: نشر ارس، ۱۳۸۹، ص ۱۲۰.
[2] . مایکل لوسیر، قانون جذب، تهران: نشر درسا، ۱۳۸۲، ص ۵۷.
[3] . راندا برن، راز، تهران: نشر فراروان، ۱۳۸۷، ص ۱۸۶.
[4] . حمزه شریفیدوست، قانون جذب و اسلام، قم: دفتر نشر معارف، ۱۳۹۳، ص ۳۷.
جهت مطالعه بیشتر بنگرید به: حمزه شریفیدوست، قانون جذب و اسلام...
افزودن نظر جدید