مذهب جنید بغدادی و مساله نیابت
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ جنید بغدادی از افراد موثر در میان صوفیه به شمار میرود. وی به اعتراف نویسندگان سلسله گنابادیه سرسلسله این فرقه و واسطه میان امام زمان (علیه السلام) و صوفیه میباشد. نویسندگان صوفیه در این باره نوشتهاند: «سلسله گنابادی یکی از معروفترین رشتههای نعمتاللهیه که به امالسلاسل معروف است میباشد. رشته اجازه این سلسله مرتب به حضرت شاه نعمتالله ولی و از ایشان منتهی میشود به حضرت جنید بغدادی که از بزرگترین عرفا و درک زمان حضرت هادی (علیه السلام) و حضرت عسکری(علیه السلام) را نموده و چون زمان او مقارن با زمان غیبت صغری امام زمان(عجل الله فرجه الشريف) بوده و اجازه ارشاد از طرف قرین الشرف حضرت قائم (عجل الله فرجه) نیز داشته، از این رو نزد عرفا به شیخ الطایفه و اول الاقطاب فی الغیبه معروف است. آن بزرگوار تربیت شده سری سقطی است که اجازه ارشاد از حضرت ثامن الائمه و حضرت جواد و حضرت هادی(علیهم السلام) داشته و آن بزرگوار تربیت شده معروف کرخی بوده است که درک زمان حضرت کاظم (علیه السلام) را نموده و افتخار دربانی حضرت رضا(علیه السلام) را داشته و از طرف آن حضرت اجازه ارشاد داشته و به اصطلاح عرفا شیخ المشایخ بوده و سلاسل معروفیه به او منتهی می شود.»[1]
بر فرض قبول این فرضیه که جنید بغدادی اول قطب فی الغیبه باشد، عقلا و منطقا باید به طور کامل مطیع امام زمان خود باشد و مذهب وی نیز باید مطابق مذهب امامش بوده باشد، و حال آنکه درمورد مذهب او گزارشات تاریخی وجود دارد که مذهبی غیر از مذهب امام زمان (عجل الله فرجه) داشته است.
همانطوری که در مورد وی آمده است، آغاز كنندهی رشتهی این اجازه فردی است كه بر اساس گزارش تاریخ نه دوستدار اهل بیت بوده است و نه مذهب اهلبیت (علیهم السلام) را داشته؛ بلكه از پیروان اسلام غیر اهلبیت (علیهم السلام) به شمار میرفته و لقب «امیرالمؤمنین» را برای غیر علی بن ابیطالب «یگانه امیرالمؤمنین حقیقی عالم اسلام» به كار گرفته است.
و مهمتر اینكه جنید بغدادی از جمله افرادی است كه پدیدهی ولایت بدون امامت را تقویت كرده، و كوشش داشته ولایت را بر خلاف ارادهی خدا و منظور پیامبر اكرم همگانی كند و راه را برای غیر معصوم در كنار معصوم كه امامان اهل بیتند باز نماید تا آنان نیز مدعی امامت شوند. جنید بغدادی به اینكه در عصر امامت زندگی میكرده، مذهب غیر اهلبیت (علیهم السلام) را داشته است. به این معنا كه با حضور امام اهلبیت (علیهم السلام)، حلقهی اطاعت دیگری را كه در مقابل امام مدعی بوده است به گوش كشیده، و خلق كثیری را به جای دلالت و هدایت به امام (علیهاسلام) به مقابله كنندگان با امام معصوم ارجاع داده است.[2] و این گزارش مؤید مذهب اوست كه به گواهی تاریخ پیرو مذهب اباثور بوده و فقیه شافعی به شمار میرفته است.[3] آن وقت عجیب است كه صوفیه چنین فردی را مورد توجه حجة بن الحسن العسكری(علیه السلام) میدانند و معتقدند حضرت برخلاف سیرهی خاص مخصوص دوران غیبت كه از اركان قائمیت میباشد و باب هر گونه ارتباط با حضرتش مسدود است، جنید بغدادی به شرافت خاص رسیده، اجازه یافته به نیابت از طرف حضرت بیعت گیری كند. و مهمتر از اینكه مجاز شده است این اجازهی ساختگی را به دیگری بعد از خود انتقال دهد. البته آنچه قابل توجه و دقت میباشد این است كه گروه مدعی نتوانستهاند برای چنین ادعائی مدركی را ارائه دهند. بلكه صرفا بر اساس چنین فتنهای را كه از فتنهی علی محمد باب مهمتر و خطرناكتر میباشد.
درحالی که صوفیه گنابادی سعی در انتساب خود از طریق جنید به امام زمان (عجل الله فرجه) مینمایند، شاه نعمتالله ولی که سلسله گنابادیه به او میرسد و درحقیقت از اقطاب قبلی فرقه گنابادیه است، سلسله اقطاب خود را نه از طریق جنید بغدادی به امام زمان (عجل الله فرجه) میرساند، بلکه این سلسله را ختم به معروف کرخی و از طریق وی به امام رضا (علیه السلام) ختم میکند. او در مشایخ خود را در دیوانش بدین طریق ذکر میکند: «مشایخ شاه نعمتالله ولی بنا به گفته وی در دیوانش به ترتیب طولی عبارتاند از عبدالله یافعی(استاد مباشر)، صالح بربری، کمالالدین کوفی، ابوالفتح صعیدی، ابومدین مغربی، ابوالسعود اندلسی، ابوالبرکات بغدادی، ابوالفضل بغدادی، احمد غزالی، ابوبکر نساج، ابوالقاسم گرکانی، ابوعثمان مغربی، ابوعلی کاتب، ابوعلی رودباری، جنید بغدادی، سری سقطی، معروف کرخی، داوود طائی، حبیب عجمی، حسن بصری و امیر المومنین(علیه السلام) است.»[4]
بنا به شواهد مذکور در متن حاضر، دو اشکال به منشا ادعایی سلسله گنابادیه وارد شده است. اولین اشکال تعارض مذهب جنید با شعیان اثنیعشری است و دومین اشکال اختلاف بیان سلسله اقطاب صوفیه گنابادی امروزی و اقطاب گذشته این فرقه است.
پینوشت:
[1]. جذبی، هبه الله، باب ولایت و راه هدایت، تهران، نشر حقیقت، 1381، چاپ اول، مقاله هشتم، صص 100 و 101
[2]. مهتدی فضل الله، خاطرات انحطاط و سقوط، به اهتمام مستوفیان امیر، تهران، علم، 1384، ص 39
[3]. عبدالکریم بن هوازن قشیری، رساله قشيريه، تهران، زوار، 1389، ص 51
[4]. فرزام حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت الله ولی، سروش، تهران، 1392، صص 56- 57
افزودن نظر جدید