رد دلیل تولد ضد از ضد در تناسخ
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در کتابهای تاریخ فلسفه از افلاطون نقل کردهاند که وی بر ضرورت تناسخ، استدلال ارائه کرده [1] که میتوان آنرا از لحاظ منطقی به این صورت تبیین کرد:
چگونگی استدلال:
مقدمه اول: تعلق نفس به بدن، با قطع تعلق از بدن، ضد همدیگرند و هیچ وقت با هم جمع نمیشوند؛
مقدمه دوم: از دل هر چیزی ضدش متولد میشود، و به عبارت دیگر همیشه ضد هر چیزی از خود آن چیز تولد مییابد؛ چنانکه جوانی از دل کودکی و پیری از دل جوانی زاییده میشود؛ از دل حیات مرگ و از دل مرگ حیات تولد مییابد؛
نتیجه: پس از دل تعلق نفس به بدن، انقطاع آن از بدن، و از درون انقطاع از بدن، تعلق به آن پدید میآید و این روند همچنان ادامه دارد که تناسخ به همین معناست. استدلال مزبور در صورت صحت تناسخ دائمی را اثبات میکند که یونانیان و هندیان بر آن اصرار میورزند.
بررسی و نقد:
بر این استدلال نقدهای بسیاری وارد میشود که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
نقد اول: مقدمۀ نخست مخدوش است؛ زیرا مشخص نیست که «ضد» (که محور استدلال مزبور است) در معنای خاص فلسفی است یا در معنای عام آن، که شامل موارد تناقض هم میشود. اگر معنای فلسفی مراد باشد، مقدمهی دوم معقولتر مینماید. ولی تعلق و قطع تعلق، ضد فلسفی نیستند؛ زیرا قطع تعلق معنای عدمی دارد و با دقت عقلی، عروض بر موضوع دربارهی امر عدمی معنای درستی نخواهد داشت؛ ولی اگر معنای عامش مراد باشد شامل وجود و عدم نیز میشود که در آنصورت زایش وجود از دل عدم معنای صحیحی نخواهد داشت؛ زیرا از عدم، وجود زاییده نمیشود؛
نقد دوم: مقدمهی دوم موارد نقض دارد؛ زیرا بر اساس این مقدمه، جوانی و کودکی ضد همدیگرند. از این روی، جوانی از دل کودکی زاییده میشود. حال این پرسش مطرح میشود که چرا کودکی از دل جوانی زاییده نمیشود؟ همچنین پیری و جوانی نیز ضد یکدیگرند؛ ولی چرا جوانی از دل پیری بیرون نمیآید. افزون بر آن، مقدمهی دوم نه بدیهی است و نه دلیلی بر آن اقامه شده تا مفاد آن را اثبات کند.[2]
پینوشت:
[1]. تاریخ الفلسفة الیونانیة، دار القلم، بیروت، بیتا، ص 90.
[2]. برای اطلاع بیشتر: تناسخ از دیدگاه عقل و وحی، محمد تقی یوسفی، مؤسسه امام خمینی(رحمهالله)، ص 70.
افزودن نظر جدید