عملکرد عثمان و نصیحت امام علی (ع) به او در کتب اهل سنت

  • 1395/02/07 - 18:38
بعد رحلت پیامبر و غصب خلافت که با دسیسه برخی افراد فرصت طلب، مسیر هدایت مردم و دین اسلام منحرف گشت و این امر مهم به غیر اهلش رسید و حضرت علی (ع) به‌خاطر مصالح اساسی اسلام از حق مسلّم خود چشم‌پوشی کرد تا اسلام حقیقی که با خون جگر خوردن پیامبر و اصحاب راستینش به ثمر نشسته بود نابود نشود، پس سکوت کرد و خلفا از حضرتش مشورت می‌گرفتند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در حوادث صدر اسلام خصوصاً بعد از رحلت پیامبر و غصب خلافت و جانشینی حضرت علی (علیه السلام) که این نکته مهم در حجة الوداع پیامبر اکرم، در منطقه غدیر خم صورت گرفت، با دسیسه بازی‌های برخی افراد فرصت طلب، مسیر هدایت مردم و دین اسلام منحرف گشت و این امر مهم به غیر اهلش رسید و حضرت علی (علیه السلام) هم به‌خاطر مصالح اساسی اسلام از حق مسلّم خود چشم‌پوشی کرد تا اسلام حقیقی که با خون جگر خوردن پیامبر و اصحاب راستینش به ثمر نشسته بود، محو و نابود نشود، پس سکوت کرد تا کسانی‌که داعیه آن را داشتند، یکی پس از دیگری چند صباحی را بر مسلمانان حکومت کردند، حکومتی که در فراز و نشیب آن از حضرتش مشورت می‌گرفتند و این‌جا بود که امام علی (علیه السلام) حضورش در دستگاه اینان برجسته بود و دو خلیفه اول و دومی در پند و نصایح حضرت اصلاً تردید نمی‌کردند، چرا که تکیه‌گاه نیرومند برای آن‌ها بود.[1] و ضعف خودشان را در تمام جریانات سیاسی و اجتماعی که در آن زمان بروز می‌دادند با وجود حضرتش حل می‌کردند، لذا خلافت ابوبکر و عمر به هر طریقی بود، به پایان رسید و نوبت به خلافت عثمان رسید.

پس امام علی (علیه السلام) در زمان خلافت عثمان، نقشی بر خلاف آن‌چه در دوران خلفای قبلی داشت را در پیش گرفت، چرا که عثمان، ارکان حکومت خود را از خانواده اموی برگزیده بود، و حضرت متذّکر اعمال و رفتار دوگانه و متفاوت او نسبت به خلفای قبلی در زمان خلافتش بود و او را نصیحت می‌کرد. نصیحتی که خود عثمان هم به آن آگاه بود. اما جامه عمل نمی‌پوشانید. لذا وقتی عثمان خود را با عمر بن خطاب مقایسه کرد، حضرت علی (علیه السلام) به او فرمود: «عمر گوش شنوا و چشم بینا داشت، و لو در ظاهر، و اگر کسی را به حکومت می‌گماشت و درباره او سخنی می‌شنید، فوراً او را احضار کرده و به شدیدترین وجه مجازات می‌کرد، اما تو ای عثمان! این کار را نمی‌کنی، تو ضعیف و بی‌اراده هستی و در برابر خویشاوندان نزدیک خود تسلیم هستی. معاویه بدون این‌که نظر تو را بخواهد، دست به هر کاری می‌زند و بعد به مردم می‌گوید: این فرمان عثمان است. ای عثمان! تو این را می‌دانی، اما بر او خشم نمی‌گیری.»[2]
و از طرف دیگر دیدگاه امام علی (علیه السلام) درباره کارهای خلیفه در یکی از سخنانش آمده است که: «امام (علیه السلام) روزی که فرزندان مهاجرین را به نبرد با شامیان فرا می‌خواند، این‌گونه فرمود: ای فرزندان مهاجر! برای نبرد با سپاه کفر و باقی‌مانده احزاب و دوستان شیطان برخیزید و برای جنگ با معاویه که برای گرفتن خون کسی‌که خطاهای زیادی را بر دوش کشیده برخاسته است، حرکت کنید. به‌خداوندی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، او گناهان دیگران را تا روز رستاخیز به دوش خواهد کشید، در حالی‌که از گناهان آن‌ها نیز چیزی کم نخواهد شد.»[3]

اما با این‌وجود، حضرت علی (علیه السلام) از همه توانش برای هدایت عثمان و برگرداندن او از مسیر اشتباهش استفاده کرد، و حتی به عثمان یادآور شد که او با دو خلیفه پیشین فرق دارد و افتخار دامادی پیامبر اکرم را دارد و با این یاد آوری در واقع می‌خواست از راه عاطفه او را از خطاهایی که مرتکب می‌شد، برحذر دارد، لذا در یکی از خطبه‌هایش به او فرمود: «ان الناس ورائی و قد استسفرونی بینک و بینهم...[4] همانا مردم پشت سر من هستند و مرا میان تو و خودشان میانجی، قرار داده‌اند، به‌خدا نمی‌دانم با تو چه بگویم؟ چیزی را نمی‌دانم که تو ندانی، تو را به چیزی راهنمایی نمی‌کنم که نشناسی، تو می‌دانی آن‌چه را ما می‌دانیم... پسر ابوقحافه و پسر خطاب، در عمل به حق، از تو بهتر نبودند، تو به رسول خدا در خویشاوندی، از آن دو نزدیک‌تری و داماد او شدی که آن‌ها نشدند... من تو را به‌خدا سوگند می‌دهم که امام و خلیفه کشته شده این امت نباشی، چرا که پیش از این گفته می‌شد در میان این امت، امامی به‌قتل خواهد رسید که درب کشتار، تا روز قیامت گشوده خواهد شد و کارهای امت اسلامی با آن مشتبه شود و فتنه در میانشان گسترش یابد...».

پس در این سخنان امام علی (علیه السلام) برخورد حضرتش با عثمان را می‌بینیم که خالصانه و از سر دلسوزی او را دعوت کرد تا هیبت خلافت را که نماد وحدت مسلمانان است به آن بازگرداند و به سیطره گروهی به مانند معاویه و مروان که بر تصمیم خلیفه تسلط داشتند، پایان دهد، اما هیچ‌گاه این دلسوزی‌های حضرت را ندید و به آن ترتیب اثر نداد و آخرالامر کار به جایی رسید که نباید می‌رسید و نهایتاً او را کشتند.
و یا در جایی دیگر مستقیماً به عثمان فرمود: سوگند به خدا که مروان، نه صلاح دین خود را می‌داند و نه مصلحت شخصی خود را می‌شناسد، قسم به خدا می‌بینم که او تو را آلوده می‌کند و آن‌گاه دستت را نخواهد گرفت و من پس از این برای سرزنش تو نخواهم آمد. تو شرف و افتخارات خود را از بین بردی.[5] عجیب است که این سخنان حضرت در همسر عثمان، نائله، تاثیر گذاشت و به عثمان گفت: ای عثمان سخنان علی را شنیدم، او با تو دشمنی نمی‌کند و خیرخواه مصالح توست، اما تو از مروان پیروی می‌کنی و او تو را به هر کجا که می‌خواهد می‌کشاند، بدون این‌که بدانی چه می‌کنی.[6]

نتیجه این‌که عثمان با دست خود و اراده سست و ضعیفش باعث گردید که اطرافیانش او را بکشند و داغ ندامت و پشیمانی را در لحظات آخر عمرش مشاهده کند، اما نتواند کاری از پیش ببرد.

پی‌نوشت:

[1]. رفتار شناسی امام علی(ع) در آینه تاریخ، ابراهیم بیضون، نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ اول، ترجمه محمدی سیجانی، ص44.
[2]. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، نشر اساطیر، تهران، چاپ دوم، (1374ش)، ج3 ص60.
[3]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، (1385ق)، ج2 ص194.
[4]. نهج البلاغه، سید رضی، ستاد اقامه نماز، تهران، ترجمه دشتی، خطبه 164.
[5]. تاریخ الامم و الملوک، طبری، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، (14.9)، ج4 ص353.
[6]. همان، ج4 ص362، ص363 .

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.