برخورد دوگانه عمر بن خطاب با کارگزاران خود در منابع اهل سنت

  • 1395/02/04 - 15:40
خلیفه دوم علاوه بر خشونت ذاتی و سخت‌گیری در کارهای فردی و اجتماعی، در کارهای سیاسی و اجرایی هم افکار و اندیشه‌های افراطی داشت و مدیریت را نوعی سخت‌گیری می‌دانست و در دوران خلافت خود سعی و تلاش می‌کرد تا با این روش اعراب بدوی را تحت کنترل درآورد، لذا در امر حکومت داری، حاکمان و مدیران سخت‌گیر را می‌پسندید.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خلیفه دوم علاوه بر خشن بودن ذاتی و سخت‌گیری در کارهای فردی و اجتماعی، در کار فکری و سیاسی و اجرایی هم افکار و اندیشه افراطی داشت و مدیریت را نوعی سخت‌گیری می‌دانست و در دوران خلافت خود سعی و تلاش می‌کرد تا با این روش اعراب بدوی را تحت کنترل درآورد، لذا در امر حکومت‌داری، حاکمان و مدیران سخت‌گیر را می‌پسندید و لو این‌که حکّام و مدیران او افراد متدین و دین‌دار نباشند، از این جهت، یکی از نکته‌های مهم درباره کارگزاران عمر، نظارت و برخورد او با مردم و بیت المال بود، او در اندیشه درست یا نادرست خود، همه کارگزاران خود را خطاکار می‌دانست، و موقع تحویل سمت حکومتی، ثروت آن‌ها را ثبت می‌کرد و وقت بازگشت، اموال آنان را به دو نیم تقسیم می‌کرد و نیمی را به آنان سپرده و نیمی دیگر را به بیت المال تحویل می‌داد، که به این کار در اصطلاح، مشاطره اموال می‌گویند.[1]
نظارت بر اعمال کارگزارانش به‌صورت یک اصل مطرح بود و از جهت مالی بیشتر اعمال نظر می‌شد. مثلاً ابن ابی‌الحدید در کتاب خود می‌نویسد: «وقتی عمر شنید عمرو بن عاص، از بیت المال پولی برداشته، به او نوشت، افرادی از مهاجرین نزد من بودند که برتر از تو بودند، اما من تو را فرستادم، با این امید که نیاز کمتری داری، پس از آن محمد بن مسلم را نزد او فرستاد تا اموال او را مشاطره کند.[2]
و یا شنید عیاض بن غنم فرماندار حمص، لباس نرم می‌پوشد و غذاهای لذیذ می‌خورد، پس محمد بن مسلم را فرستاد تا او را بیاورد، وقتی او را به مدینه آورد، عمر عصا و لباسی به او داد و بعد سی‌صد گوسفند به او سپرد، تا آن‌ها را به چرا در صحرا ببرد، بعداً با وساطت عثمان او را برگردانید و بعد از تعهد به محل کارش برگشت.[3]
و هم‌چنین برخی از علمای اهل سنت نوشته‌اند، عمر بن خطاب، عتبه ابن ابی‌سفیان را به کاری گماشت، او در بازگشت، اموالی با خود آورد، عمر پرسید این اموال از کجاست؟ گفت مالی با خود برده، خرید و فروش کرده‌ام و به این مقدار رسیده است. عمر آن را مصادره کرد. وقتی عثمان به خلافت رسید به ابوسفیان گفت: اگر مایلی می‌توانم مالی را که عمر از عتبه گرفته، از بیت المال آن را برگردانم. ابوسفیان قبول نکرد و گفت در این صورت خلیفه‌ی بعد از تو نیز، احکام تو را در دوره زمامداریت نادیده خواهد گرفت و بر خلاف آن عمل خواهد کرد.[4]
با وجود تمام این سخت‌گیری‌ها نسبت به کارگزاران خود، شگفت انگیزترین مسئله در سیره و روش عمر بن خطاب، این نکته است که او در میان کارگزاران خود، از یک نفر به‌طور محسوس، هیچ‌گونه بازخواستی نکرد، او معاویه پسر ابوسفیان بود؛ کسی‌که از پدرش دیرتر مسلمان شده بود.
قاضی عبدالجبار یکی از علمای سنیّ متعصب می‌نویسد: «با این‌که عمر شدیداً مراقب رفتار عاملان خود بود، اما هرگز چنین برخوردی با معاویه نکرد.»[5] و حال سئوالی که مطرح می‌شود این است که به‌راستی، ارتباط خلیفه دوم با معاویه و نقش او در پایه‌ریزی حکومت اموی چه بوده است؟
به‌راستی دلیل سیاست دوگانه خلیفه چه بود؟ او که از کوچک‌ترین تخلفات مالی کارگزاران و حاکمان زیردست خود نمی‌گذشت و در پایان دوران فرمان‌روایی هر یک از آنان دارایی آن‌ها را نصف می‌کرد، چرا چشمان خود را در برابر اسراف، فساد مالی و... معاویه بسته بود؟
علامه امینی در کتاب شریف خود «الغدیر» می‌نویسد: «معاویه استحکام پایگاه خود را برخاسته از برخورد عمر بن خطاب با او می‌دانست.»[6] لذا با تمام جسارت و هتاکی به مردم، پس از قتل عثمان می‌گفت: ای مردم بدانید که من جانشین عمر و عثمان هستم.[7]
جاحظ از احتجاجات معاویه برای اثبات خلافت خود، سخنش را می‌آورد که می‌گفت: «این جایگاهی است که عمر بن خطاب مرا در آن قرار داده و از زمانی که مرا به آن منصوب کرد، عزل نکرد، در حالی‌که هیچ امیری را به‌کار نگرفت، مگر آن‌که او را عزل کرد و یا به‌خاطر اعمالش او را مورد غضب خود قرار داد...»[8]
از گفته او برمی‌آید که خلیفه وقت، حساب ویژه‌ای برای او باز کرده و او را در حاشیه امن قرار داده. و باز همان سؤال مطرح است که آیا عمر این ملاطفت و ملایمت و مهربانی را در حق دیگران داشت و آیا مگر نه این بود که ثروت آن‌ها را بعد از دوران حکومتشان مصادره می‌کرد؟ پس چرا با معاویه این‌گونه برخورد نکرد؟
ابن ابی‌الحدید جواب این سئوالات را این‌گونه می‌نویسد: «بعضی از محققان و نویسندگان معتقدند که اساساً بنای فرمان‌روایی اموی، با دقت و مهارت به دست عمر بن خطاب پی‌ریزی شده و هم‌‌چنین او راه را برای طرفداران عصبیت‌های قومی عرب و جاهلیت قبل از اسلام، در حکومت اسلامی هموار کرد و...»[9]

پی‌نوشت:

[1]. عقدالفرید، ابن عبد ربه، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج1 ص14، ص15.
[2]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج1 ص174.
[3]. همان، ج1 ص178.
[4]. تاریخ یعقوبی، یعقوبی، دارالاعتصام، طبعه الاولی، (1425ق)، ج2 ص155.
 شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج12 ص97.
[5]. تثبیت دلایل النبوه، قاضی عبدالجبار، دار العربیه، ، ،ص593.
[6]. الغدیر، علامه امینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ دوم، (1366ش)، ج9 ص35.
[7]. وقعه صفین، نصر بن مزاحم، موسسه العربیه الحدیثیه، مصر، چاپ دوم، (1382ق)، ص320.
[8]. الرساله السیاسیه، جاحظ، دارمکتبه الهلال، بیروت، لبنان، چاپ اول، ص385.
[9]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج3 ص104.

تولیدی

دیدگاه‌ها

با سلام لطفادر صورت امکان متن عربی منبع شماره 9 (شرح نهج ج3 ص104) را برای بنده ارسال نمایید چون هرچه گشتم نتوانستم پیدا کنم. (این چاپ را ندارم) g.saadati110@gmai;.com

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.