اهمیت تهذیب نفس در عرفان

  • 1395/01/29 - 11:57
در تهذیب نفس منظور این است که در آن ایمان باطنی یا رفتن به باطن دین، یا همان عرفان صحیح، انسان کوشش می‌کند که در ظاهر دین متوقف نشود و به باطن نیز دست یابد؛ لذا می‌بینید روی تهذیب نفس توجه و تمرکز وجود دارد. این خود دو شعبه دارد: یکی جنبه‌ی سلبی آن یعنی همان تخلیه یا پیرایش و زدودن رذایل گفته می‌شود و جنبه دیگرش تحلیه یا آرایش و کسب فضایل است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در قرآن کریم یکی از برجسته‌ترین برنامه‌هایی را که خداوند بر عهده رسول قرار داده بحث تزکیه است و می‌فرماید: «رَبَّنا وَ أبعَث فِیهِم رَسُولاً مِنهُم یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَةَ وَ یُزَکِّیهِم إنَّکَ أنتَ العَزِیزُ الحَکِیم»[1] پروردگارا، در میان آنان پیامبری از خودشان مبعوث کن تا آیات تو را بر آن‌ها بخواند و آنان را کتاب و حکمت بیاموزد و از (مفاسد فکری، اخلاقی و عملی) پاکیزه‌شان نماید، همانا که تو خود توانا و حکیمی. در تهذیب نفس منظور این است که در آن ایمان باطنی یا رفتن به باطن دین، یا همان عرفان صحیح، انسان کوشش می‌کند که در ظاهر دین متوقف نشود و به باطن نیز دست یابد؛ لذا می‌بینید روی تهذیب نفس توجه و تمرکز وجود دارد. این خود دو شعبه دارد: یکی جنبه‌ی سلبی آن یعنی همان تخلیه یا پیرایش و زدودن رذایل گفته می‌شود و جنبه دیگرش تحلیه یا آرایش و کسب فضایل است. در عرفان‌های کاذب، تهذیب و تزکیه مورد تحریف واقع شده، مانند بعضی از صوفی‌ها که بهترین تعالیم دینی را تحریف کرده‌اند، آن‌ها در معنای خدمت تصرف خاصی می‌کنند و یک طرز خاص خدمت، آن هم در خانقاه، و به شیخ و قطب را تأکید می‌کنند. در حالی که خدمتی که قرآن می‌گوید خدمت به خلق خداست. نه اینکه شما در خانقاه دایره خدمت را کوچک کنید. خدمت در قرآن همین معنای عمومی خدمت به بندگان خدا از راه انفاق، دستگیری و هر راهی که کمکی به آن‌ها شود می‌باشد. این در خیلی از مقدسان ما مغفول واقع شده است. گاهی افرادی تقید بسیاری به  دعای کمیل، ندبه و... دارند، ولی انفاق نمی‌کنند. در صورتی که قرآن اغلب موارد که نماز را می‌گوید، انفاق هم کنار آن هست.[2]
حضرت امام خمینى(رحمة الله)، پیشواى عارفان، به منظور اصلاح مفهوم عرفان و  ارائه معناى درست آن، در مناسبت‌های بسیارى سخن گفته، در یکى از آن‌ها فرمودند: «خیال کردند یک دستۀ زیادى که معناى عرفان عبارت از این است که انسان  یک محلى پیدا بشود و یک ذکرى بگوید و یک سرى حرکت بدهد و یک رقصى بکند و این‌ها، این معنى عرفان است؟! مرتبۀ اعلاى عرفان را امام على ـ سلام اللّه علیه ـ داشته است و هیچ این چیزها نبوده در کار. خیال می‌کردند که کسى که عارف است باید دیگر به‌کلی کناره گیرد از همه چیز و برود کنار بنشیند و یک قدرى ذکر بگوید و یک قدرى تغنى بشود و یک قدرى چه بکند و دکاندارى. امیرالمؤمنین در عین حالى که اعرف خلق اللّه  بعد از رسول اللّه  در این امت، اعرف خلق اللّه  به حق تعالى بود مع ذلک، نرفت کنار بنشیند و هیچ کارى به هیچى نداشته باشد، هیچ وقت هم حلقۀ ذکر نداشت، مشغول بود به کارهایش، ولى آن هم بود. ... موسى بن عمران اهل سلوک بود، ولى مع ذلک، رفت سراغ فرعون و آن کارها را کرد، ابراهیم هم همین طور، رسول خدا هم که همه می‌دانیم. رسول خدایى که سال‌های طولانى در سلوک بوده است، وقتى که فرصت پیدا کرد، یک حکومت سیاسى ایجاد کرد براى اینکه، عدالت ایجاد بشود».[3]

پی‌نوشت:

[1] . سوره بقره، آیه 129 .
[2] . فنائی اشکوری، شاخصه‌های عرفان ناب شیعی، ص ۱۳۱
[3] . مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، صحیفه امام؛ ج ۲۰، ص ۱۱۶

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.