حدیث رد الشمس و قرائن این اتفاق
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حدیث «ردّ الشمس» از جمله احادیث مشهوری است که در منابع اسلامی و در مورد اشخاص مختلف نقل شده است. بر اساس برخی از منابع تفسیری، واقعه رد الشمس برای حضرت سلیمان (علیه السلام) نیز اتفاق افتاده است، و استناد به این آیات شریفه میکنند: «إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشىِِّ الصَّافِنَاتُ الجْیَادُ فَقَالَ إِنىِّ أَحْبَبْتُ حُبَّ الخْیرْ عَن ذِکْرِ رَبىِّ حَتىَ تَوَارَتْ بِالحْجَابِ رُدُّوهَا عَلىََّ فَطَفِقَ مَسْحَا بِالسُّوقِ وَ الْأَعْنَاقِ.[ص/31 –33] بهخاطر بیاور هنگامى را که عصرگاهان اسبان چابک تندرو را بر او عرضه داشتند، گفت: من این اسبان را بهخاطر پروردگارم دوست دارم (و مىخواهم از آنها در جهاد استفاده کنم، او همچنان به آنها نگاه مىکرد) تا از دیدگانش پنهان شدند، بار دیگر آنها را نزد من بازگردانید! و دست به ساق ها و گردنهاى آنها کشید (و آنها را نوازش داد).»
گروهی از مفسّران ضمیر در «رُدُّوها» را به شمس ارجاع داده و در نتیجه آیه را نشانی از ردّ الشمس برای سلیمان (علیه السلام) دانستهاند،[1] حتی بعضی از تفاسیر، روایاتی را پیرامون این تفسیر از آیه ذکر کردهاند،[2] اما برخی از مفسّران با این قول، مخالفت کردهاند و ضمیر را به «الصافنات» و یا به «الجیاد» برگرداندهاند.
علاوه بر این، از اهل سنت نیز روایاتی وجود دارد که رد الشمس را برای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کردهاند،[3] همچنین واقعه رد الشمس برای حضرت یوشع (علیه السلام) نیز پیش آمده است.[4] همچنین اصل رد الشمس در بین روایات شهرت دارد، بهحدی که باید بدان اعتنا کرد و این شهرت، به طریقی اشکالات سندی آن را برطرف میکند، و حتی برخی آن را از متواترات میدانند.[5] همچنین علاوه بر کتابهای حدیثی، واقعه رد الشمس در اشعار سدههای نخستین نیز یافت میشود که خود نشانهای است از شهرت این واقعه در میان مردم.[6]
از وقوع این اتفاق برای انبیاء قبل از پیامبر اکرم، و روایاتی که درباره ردالشمس به درخواست پیامبر اکرم صادر شده است و شیوع این واقعه در بین راویان و شعرای قرون اول، میتوان به وقوع این معجزه در زمان پیامبر و بعد آن، پی برد.
پینوشت:
[1]. ارشاد الاذهان الى تفسیر القرآن، سبزواری، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، ص 460.
المیزان فى تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، قم: انتشارات جامعهى مدرسین حوزه علمیه، 1417 ق، ج17، ص203 و 204.
[2]. البرهان فى تفسیر القرآن، بحرانی، تهران: بنیاد بعثت، 1416ق، ج 4، ص 653و 654.
[3]. بیان المعانى، عبدالقادر آل غازی، دمشق: مطبعة الترقى، 1382ق، ج 1، ص 312.
مفاتیح الغیب، فخر رازى، بیروت: دار احیاء التراث العربى، 1420ق، ج26، ص390.
[4]. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، قم: مؤسسة النشر الإسلامي، ج 1، ص 203.
بیان المعانى، عبدالقادر آل غازی، دمشق: مطبعة الترقى، 1382ق، ج 1، ص 312.
[5]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، بیروت: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع، 1414ق، ج 1، ص 345.
[6]. مناقب آل أبی طالب(ع)، ابن شهرآشوب مازندرانى، نجف: المكتبة الحيدرية، 1376ق، ج2، ص144 الی 148
افزودن نظر جدید