ردیهای قاطع بر بزرگترین دلیل احمدالكاطع
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در کنار ادله واهی احمد و انصار وی پیرامون استخاره و خواب، دیده میشود که وی دلیلی مختص خود را حسب زعم خود در کتب شیعه یافته و سند این روایت نیز طبق گفته وی صحیح است. احمد طی نامهای که به شیعیان نوشته، اصلیترین و بزرگترین دلیل خود مبنی بر، صحت دعوی خود را روایتی در کتاب الغیبة طوسی دانسته که اسم آنرا «حدیث وصیت»[1] نام نهاده و آنرا دلیلی واضح و برهانی قاطع در مقابل منکرین خود قلمداد و از صحت و قطعیت صدور آن حمایت تام میکند.
بحسب همین حدیث که در آن سخن از دوازده مهدی بعد از دوازده امام بمیان آمده، احمد بصری اسم سایت خود را «سایت مهدیون» نام نهاده و ادعای وصیت کرده و گفته است منظور از آن مهدی اول و امام سیزدهم مذکور در این روایت، خود اوست! در اینجا این حدیث را از دو منظر مورد بررسی قرار خواهیم داد:
اولا: بررسی سند حدیث وصیت: با توجه به این که احمد بصری طی ادعای عجیب گفته سند روایت صحیح است این کلام وی را مبنای کار قرار داده و بحث خواهیم کرد که آیا سند صحیح[2] است یا نه.
الف) علیبنسنان الموصلی العدل: برای این راوی هیچ توثیقيهای وجود ندارد. علامه خوئی در «معجم رجال» خویش که جامع همه کتب رجالی میباشد نظریه نهایی در خصوص این شخص را صادر کرده و مینویسد: «علیبنسنان را علمای عامه لقب(عدل) دادند! پس اصلا بعيد نيست که همين علیبنسنان هم از مخالفين باشد!»[3] با توجه به این قضیه اصلا دیده میشود که طبق نظر مرحوم آیتالله خوئی(رحمهالله) سنان موصلی از اهل تسنن بوده و اساساً شیعه نبوده است که بخواهیم اثبات کنیم آیا عادلِ ضابط هست یا نه!
بالاتر از آن اگر بفرض محال اینگونه تصور کنیم که علی بن سنان را علمای شیعی توثیق کردهاند(در حالی که یک سخن دال بر وثاقت وی یافت نشده است) باز هم سند روایت صحیح نبوده و موثق است[4] زیرا تأکید بر عامیالمذهب بودن وی شده که از اساس ادعای احمد را باطل میکند.
ب) احمدبنمحمدبنخلیل: این راوی هم همانند سایر افراد و بلکه کم فروغتر از آنان است؛ زیرا خود «ناظم العقیلی» بزرگ نصیر «احمدالکاطع» هم به این قضیه اعتراف کرده مینویسد: «ولم یبق أحد من رواة الوصية لم یُعلَم تشيّعه إلَّا أحمد بن محمّد بن الخليل.»[5]«احدی از روات حدیث وصيت باقی نماند الا اینکه تشيع وی را اثبات کردیم جز احمد بن محمد بن الخليل!»
ج) جعفر بن محمد المصری: این شخص هم هیچ توثیقیهای در کتب شیعه ندارد و مهمل بوده و ذکر خیری از وی در مکتوبات نیست. اما از عجایب روزگار این است که انصار احمد میگویند که چون ابو عبد الله ذهبی و إبن حجر عسقلانی (دو تن از بزرگان رجالی اهلتسنن) این شخص را رافضی لقب داده است پس قطعا ثقه و شیعه است! ولی آیا واقعا این سخن ارزش علمی دارد و چون ذهبی به وی رافضی گفته، پس وی حتما شیعه است؟! قطعا جواب منفی است؛ زیرا که اقوال ذهبی یا غیر ذهبی برای شیعه حجت نیست؛ خاصه که وی دشمنی خاصی با فضائل مولا علی و اهلبیت اطهارش داشته است. ذهبی در ترجمه حاکم نیشابوری شافعی مینویسد: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ طَاهِرٍ، أَنَّهُ سَأَلَ شَيْخَ الإِسْلَامِ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ مُحَّمدٍ الأَنْصاِریَّ عن الحاکم فقال: الإمام في الحدیث رافضي خبيث.[6] محمد بن طاهر ازشيخ الإسلام ابواسماعيل الأنصاری در مورد حاکم نيشابوری پرسيد پس گفت: وی امام در حدیث بوده ولی یك رافضی خبيث است!» حال آیا انصار احمد میتوانند حاکم نیشابوری شافعی را شیعی ثقه حکم داده و مجموعه روایات مرویه درباره فضائل خلیفۀ اول و دوم در کتب این شخص را قبول کنند؟
ثانیا: بررسی متن روایت: با غضّ نظر از آنچه که در سند روایت گفتیم، وقتی به متن روایت رجوع میکنیم متن آن را مضطرب و نیز دارای برداشت ناصحیح از جانب انصار احمد میبینیم. در ابتدای روایت مذکوره، نبی اکرم میفرماید: «ای علی تو اولين امام از آن ائمه دوازده گانه هستی که خداوند در آسمان خود تو را بچندین نام نامگذاری کرده است: مرتضی؛ اميرالمومنين؛ صدیق اکبر؛ فاروق اعظم؛ المأمون؛ المهدی پس هيچ یك از این اسامی شایسته شخصی غير از تو نيست.»
در اینجا نبی اکرم اسم «مهدی» را تمام و کمال مختص امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کرده و اعلان میدارد تنها علیبنابیطالب برازنده این لقب است و احدی حق ندارد غیر از او این اسم را بر خود نهد! حال آنکه در ادامه روایت باز هم از همین اسم استفاده شده و سیزده مهدی دیگر نیز خلق میشوند. (ادلههایی که انصار احمد در جواب این سخن طرح کردهاند ردیههای محکمی خورده است. اما همچنان رکود و تصلب در قبال جواب شیعه از طرف انصار احمد ادامه دارد.)
علی رغم متن مضطرب روایت، استنباط اتباع احمد از آن روایت نیز غلط است. در اواسط این روایت آمده است: «زمانی که موعد وفات حسن عسکری(علیهالسلام) فرا رسد آن را به فرزندش محمد حفظ گردیده از آل محمد (عليهمالسلام) اعطا میکند و این همان دوازده امام است. بعد از آن دوازده مهدی خواهد بود پس وقتی موعد وفاتش (امام زمان(عج)) فرا رسد آنرا به فرزندش که اول مقربين است اعطا میکند.» بحسب این فقره از روایت، امام زمان در زمان ترک حیات خویش، امر ولایت را تحویل فرزند خویش خواهد داد؛ حال آنکه انصار احمد قبل از شهادت امام زمان و حتی قبل از ظهور وی این وصیت را به نام احمد زده و داعی بیعت با وی شدهاند!
نکته جالبتر اینکه احمد همبوشی در حقیقت داعی و هادی بسوی خود میباشد! یعنی در دعوت این فرقه آنچنان دعوتی به قضیه مهدویت و تبعیت از حضرت صاحبالزمان (علیهالسلام) نیست بلکه مجموعه نوشتارها علیه شیعه در اثبات ولایت احمد همبوشی و امامت و یمانیت اوست. در برداشت روایت همانطور که اشاره کردیم یک غرض و اشتباه همراه با تعمّدی دیده میشود که باید به آن تأکید کرد و آن اینکه از اساس این ویژگیهایی که نبی اکرم در این حدیث میفرماید: «وی دارای سه اسم است: اسمی همانند اسم من و اسم پدر من که عبد الله است و احمد و اسم سوم: مهدی. او اول مومنين است.» همه ضمایر مذکوره در این قسمت، مربوط به شخص امام زمان(علیه السلام) است ونه اول المقربین در روایت. یعنی بر خلاف ادعای احمد بصری، آنکسی که سه اسم داشته و مهدی و عبد الله و احمد مذکور در این روایت است، خود امام زمان(علیه السلام) است ولی احمد بصری آنرا مختص خود دانسته و نصی بر امامت خود میداند! در حالیکه شیخ طوسی در کتاب الغیبة در قسم علائم الظهور مینویسد: «عن حذیفة قال: سمعت رسول الله (صلىاللهعليهوآلهوسلم) وذکر المهدی فقال: إنه یبایع بين الرکن والمقام، اسمه أحمد و عبد الله والمهدی، فهذه أسماؤه ثلاثتها.[7] حذیفه یمانی میگوید: از پيغمبر شنيدم که مهدی را ذکر کرد و فرمود: همانا با مهدی بين رکن و مقام بيعت میشود و او سه اسم دارد: احمد و عبد الله و مهدی.»
فلذا کل آنچه که احمد بصری از این روایت برداشته است نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است. برخلاف روایات منقوله از نبی اکرم است. زیرا همبوشی سه اسم: احمد و عبدالله و مهدی را اساس کار خود قرار داده و خود را به هر ترتیبی با آن هماهنگ ساخته است، حال آنکه، از اساس این القاب مذکوره از برای امام زمان(علیه السلام) بوده و ربطی به اول المقربین در حدیث موسوم بوصیت ندارد.
همچنین گفتنی است که اساس فهم احمد همبوشی و انصار وی از این روایت مخالف مأثورات اهل بیت(علیهمالسلام) میباشد. شیخ صدوق روایت میکند: «از ابوبصير روایت است: به إمام صادق (عليهالسلام) گفتم: ای پسر رسول خدا من از پدرت شنيدم که گفت: بعد از قائم دوازده مهدی وجود خواهد داشت. پس امام صادق (عليهالسلام) فرمود: پدرم فقط گفته است دوازده مهدی ونگفته است دوازده امام! ولی آنها صرفًا قومی از پيروان ما هستند که مردم را به موالات ما و معرفت حق ما دعوت میکنند.»[8]
یعنی حتی بفرض ثبوت روایت، این دوازده نفر افرادی عادی ولی از شیعیان مطیع ائمه (علیهمالسلام) هستند که نه از جانب خداوند امامتی دارند و نه ایمان به امامت آنها واجب است؛ در حالی که احمد بصری طبق این روایت، منکرین امامت خود را منکر ولایت، مرتضی علی (علیهالسلام) فتوی داده وحکم جهنمی بودنشان را صادر میکند![9]
پینوشت:
[1]. أخبرنا جماعة، عن أبی عبد الله الحسین بن علی بن سفیان البزوفری، عن علی بن سنان الموصلی العدل، عن علی بن الحسین، عن أحمد بن محمد بن الخلیل، عن جعفر بن أحمد المصری، عن عمه الحسن بن علی، عن أبیه، عن أبی عبد الله جعفر بن محمد، عن أبیه الباقر، عن أبیه ذی الثفنات سید العابدین، عن أبیه الحسین الزكی الشهید، عن أبیه أمیر المؤمنین علیه السلام قال:«قال رسول الله (صلىاللهعلیهوآلهوسلم) فی اللیلة التی كانت فیها وفاته - لعلی (علیهالسلام): یا أبا الحسن أحضر صحيفة ودواة. فأملا رسول الله (صلىاللهعليهوآلهوسلم) وصيته حتى انتهى إلى هذا الموضع فقال: یا علي إنه سيکون بعدی اثنا عشر إماما ومن بعدهم إثنا عشر مهدیا ، فأنت یا علي أول الاثني عشر إماما سماک الله تعالى في سمائه: عليا المرتضى، وأمير المؤمنين، والصدیق الأکبر، والفاروق الأعظم، والمأمون، والمهدی، فلا تصح هذه الأسماء لاحد غيرک. یا علي أنت وصيي على أهل بيتي حيهم وميتهم، وعلى نسائي: فمن ثبتها لقيتني غدا، ومن طلقتها فأنا برئ منها، لم ترني ولم أرها في عرصة القيامة، وأنت خليفتي على أمتي من بعدی. فإذا حضرتك الوفاة فسلمها إلى ابني الحسن البر الوصول، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابني الحسين الشهيد الزکي المقتول، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه سيد العابدین ذی الثفنات علي، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه محمد الباقر، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه جعفر الصادق، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه موسى الکاظم، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه علي الرضا، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه محمد الثقة التقي، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه علي الناصح، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه الحسن الفاضل، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه محمد المستحفظ من آل محمد )عليهمالسلام). فذلك اثنا عشر إماما، ثم یکون من بعده اثنا عشر مهدیا، (فإذا حضرته الوفاة) فليسلمها إلى ابنه أول المقربين له ثلاثة أسامي: اسم کإسمي واسم أبي وهو عبد الله وأحمد، والاسم الثالث: المهدی، هو أول المؤمنين.»«از امير المومنين (عليهالسلام) روایت است که فرمود: پيغمبر در همان شبی که از دنيا رفتند دستور دادند که کاغذ و دواتي بياورند. پس شروع به نوشتن وصيت خود کرد تا به اینجا رسيد و فرمود: ای علی بعد از من دوازده امام خواهد بود و بعد از آنها دوازده مهدی؛ ای علی تو اولين امام از آن ائمه دوازدهگانه هستی که خداوند در آسمانش تو را بچندین نام نامگذاری کرده است: مرتضی؛ اميرالمؤمنين؛ صدیق اکبر؛ فاروق اعظم؛ المأمون؛ المهدی پس هيچ یك از این اسامی شایسته شخصی غير از تو نيست. ای علی تو وصی من بر اهل بيت من هستی و بر زنان من چه مرده و چه زنده؛ پس هر آنکه را که نگه داری به دیدار من آید و هر آنکه را که طلاق دهی از آنان من نيز از وی بریء هستم. نه آن زن مرا در قيامت خواهد دید و نه من وی را!
ای علی تو خليفه من در امت من هستی، هر گاه وفاتت رسيد خلافت را به پسرم حسن نيکوکار وصول واگذار کن، تا هرگاه وفاتش رسيد آن را به پسرم حسين شهيد زکی مقتول واگذار کند، هرگاه وفاتش رسيد آن را به پسرش علی ذی الثفنات واگذار کند، هر گاه وفاتش رسيد آن را به پسرش محمد باقر واگذار کند، هر گاه وفاتش رسيد آن را به پسرش جعفر صادق واگذار کند، هرگاه وفاتش رسيد آنرا به پسرش موسی کاظم واگذار کند، هرگاه وفاتش رسيد آنرا به پسرش علیرضا واگذار کند، هرگاه وفاتش رسيد آن را به پسرش محمد ثقه تقی واگذار کند، هر گاه وفاتش رسيد آن را به پسرش علی ناصح واگذار کند، هر گاه وفاتش رسيد آن را به پسرش حسن فاضل واگذار کند، هر گاه وفاتش رسيد آن را به پسرش محمد مستحفظ از آل محمد (صلیاللهعلیهوآله) واگذار کند، پس آنها دوازده امام هستند. سپس بعد از او دوازده مهدى مىباشند. هر گاه وفات محمد مهدی رسيد آنرا به پسرش اول مقربين واگذار کند، براى او سه اسم است. یك اسمش مانند اسم من و اسم دیگرش اسم پدر من است، و آن عبد الله و احمد است، و نام سوم مهدى است. و او اولين مومنان است.» الغیبة، شیخ ابوجعفر الطوسی، مؤسسه المعارف الاسلامیه، قم المقدسة، ص 151.
[2]. حدیث صحیح: حدیثی که تمام روات آن 1. شیعی امامی 2. عادل 3. ضابط (دقیق در روایات) بوده باشد را حدیث صحیح از بابت سند مینامیم. اصول الحدیث، عبدالهادی الفضلی، مؤسسه اُم القری التحقیق و النشر، بیروت، ص107.
[3]. «کان یوصف بها بعض علماء العامة ، فلا یبعد أن یکون الرجل من العامة.» معجم رجال الحدیث، مرکز نشر آثار شیعه، قم، ج12، ص 46.
[4]. حدیث موثق: حدیثی است که در سند آن شخصی غير امامی وجود داشته باشد؛ هرچند که اصحاب الحدیث وی را توثیق کرده باشند. اصول الحدیث، عبدالهادی الفضلی، مؤسسه اُم القری التحقیق و النشر، بیروت، ص107.
[5]. انتصاراً للوصیّة، ص45.
[6]. المعجم المختص بالمحدثین، ابوعبدالله الذهبی، مکتبۀ الصدیق، الطائف، السعودیة، ص 303.
[7]. الغیبة، شیخ ابوجعفر الطوسی، مؤسسه المعارف الاسلامیه، قم المقدسة، ص 454.
[8]. عن أبي بصير قال : قلت للصادق جعفر بن محمد (عليهماالسلام) یا ابن رسول الله إني سمعت من أبيك (عليهالسلام) أنه قال: یکون بعد القائم اثنا عشر مهدیا. فقال: إنما قال : اثنا عشر مهدیا ، ولم یقل : إثنا عشر إماما، ولکنهم قوم من شيعتنا یدعون الناس إلى موالاتنا ومعرفة حقنا.» کمال الدین و تمام النعمة، مؤسسه النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین، ج2، ص 385.
[9]. برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به: ردیهای قاطع، بر احمد بن اسماعیل الکاطع، اکبر بیرامی، ص 48.
افزودن نظر جدید