طاهری و ارزشی نشان دادن جایگاه یزید (لعنت الله علیه)

  • 1394/12/07 - 11:15
چهره‌هایی در تاریخ بشریت ظهور کرده‌اند که یک بار دیدن یا شنیدن توصیفی از آنان، برای اطلاع از وقاحت و بی‌شرمی بی‌نهایت و شدت مبارزه آن‌ها با حق و حقیقت که یک انسان‌نما می‌تواند داشته باشد، کفایت می‌کند.طاهری درباره رسیدن به مقام انسان کامل به صلح با خدا، صلح با هستی، صلح با خود و صلح با دیگران می‌پردازد. در نتیجه طبق گفته‌های او یزید هم دارای جایگاه محترمی است!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ چهره‌هایی در تاریخ بشریت ظهور کرده‌اند که یک بار دیدن یا شنیدن توصیفی از آنان، برای اطلاع از وقاحت و بی‌شرمی بی‌نهایت و شدت مبارزه آن‌ها با حق و حقیقت که یک انسان‌نما می‌تواند داشته باشد، کفایت می‌کند.
بی‌تردید یزید (علیه اللعنه) یکی از آن چهره‌هاست که به تنهایی مجمع خباثت نسل و رذالت خانوادگی و نشو و نمای خودمحوری و لذت‌پرستی و کامجوییِ حیوانی را در وجود خود جمع کرده است. (عبدالرحمن ابن خلدون) در این باره می‌گوید:
«اما درباره امام حسین چه بگویم؛ وقتی که فسق و انحراف یزید بر همه مردم دورانش آشکار شد، پیروان اهل بیت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) در کوفه، از حسین‌بن علی درخواست کردند که به کوفه برود و آنان در قیام علیه یزید (علیه اللعنه) یاری‌اش کنند».[1]
محمد علی طاهری رئیس عرفان حلقه در اظهار نظری قابل تأمل وعجیب می‌گوید؛
ببینید اگر صورت مجادله باز شود، می‌بینیم که یزید هم صورتی از مجادله من است؛ باید طلب رحمت بکنیم ( حسب ظاهر برای بیان مثبت و منفی است و این دید، جزء نگر است)، اما در دید کل نگر می‌گوید، اگر یزید نبود، امام حسین (علیه السلام) ارزشی نداشت و یا اگر یزید نبود، عظمت امام حسین (علیه السلام) مشخص نمی‌شد.[2]
در بحث «وحدت وجود» از دیدگاه طاهری، همه موجودات جزئی از یک کل هستند و الزاماً باید برای همه این اجزا احترام و تقدس قائل بود! طاهری در این باره می‌گوید: عرفان موجب وحدت اجزاء و ارتباط (جزء و کل) است؛ زیرا کل همیشه چیزهایی دارد که (جزء) از آن بی خبر است و با رفتن به سوی کل، می‌توان آن پیام‌ها را دریافت کرد. برای مثال، یک سلول فاقد آمال و آرزو است؛ اما وحدت صد ترلیون سلول، کل را تشکیل داده و این کل چیزهایی را می‌داند که اجزاء از آن بی خبرند. کل، آمال و آرزو داردو اهدافی را دنبال می‌کند؛ در حالی که یک سلول حتی معنی آرزو را هم نمی‌داند.[3]
طاهری در جای دیگر می‌گوید: هر چند که راه‌های رسیدن به این وحدت، متعدد است و به تعداد نفوس انسان‌ها می‌تواند راه‌های مختلف وجود داشته باشد، ولی راه به تنهایی باید در وحدت کامل باشد.[4]
طاهری درباره رسیدن به مقام انسان کامل به این موارد اشاره می‌کند: صلح با خدا، صلح با هستی، صلح با خود و صلح با دیگران.[5] در نتیجه طبق گفته‌های محمد علی طاهری، یزید (علیه العنه) هم جزئی از کل و دارای جایگاه محترمی است!
به نظر می‌رسد، اینجاست که نحوه تبیین جهان توسط طاهری مورد اشکال اساسی قرار می‌گیرد. وقتی در بحث وحدت وجود، همه موجودات را جزیی از کل بدانیم، الزاماً می‌بایست برای همه این اجزا هم احترام و تقدّس قائل باشیم!
اگر انسان‌ها به گفته‌ی او، اِله بالقوه بوده و می‌روند که در عوالم بعدی عهده دار تمام قدرت الهی شوند، طبعاً یزید (علیه اللعنه) هم دارای احترام و ایفا کننده نقش مقدس خواهد شد.
اگر قرار باشد طبق گفته طاهری، همه انسان‌ها بعد از ورود به جهنم؛ گناهانشان پاک شده و وارد بهشت شوند، دیگر چه فرقی بین مظهر عدالت یعنی امام حسین (علیه السلام) و یزید (لعنت الله علیه) خواهد بود.
همچنین او اشاره به هم فازی کیهانی‌کرده و براساس (اصل تن واحده)، به‌عنوان مثال: فرعون را مستثنی نمی‌کند، چرا که از نظر او تن واحده که نمی‌تواند، ناخالصی داشته باشد!
با همین (تئوری غلط و شیطانی) است که ابلیس هم جزئی از این (تن واحده) تلقی می‌شود و دیگر خونخوارانی چون (فرعون، ابن ملجم و یزید و از این دست جنایتکارانی مانند رژیم غاصب و جعلی اسرائیل و همچنین آمریکا در زمان حاضر جزئی از این تن واحده بشمار خواهند آمد.
 وطبعاً در این دیدگاه (عمل صالح) به معنای (صلح با دیگران) تعریف شده و آیات متعدد قرآن مبنی بر دشمن بودن شیاطین و ظالمین و کفار و آیات جهاد، به گونه ای (صلح آمیز) معنا خواهد شد. و در غیر این صورت باید گفت این گونه آیات قرآن از جملات ترویج کننده خشونت بوده و نباید به آنها اعتنایی کرد.
آنچه که به اختصار می‌توان گفت: این است که متاسفانه طاهری در درک وحدت وجود دچار تداخل و تضاد سیگنال دریافتی شده و این وحدت را (وحدت ذاتی) پنداشته! در حالیکه خداوند تنها حقیقت وجود می‌باشد و تمام هستی سایر موجودات وابسته بوده و دارای محدودیت است.
دیگر اینکه لعن در لغت و اصطلاح دارای معنایی تعریف شده است، و این تعبیرطاهری که لعن و نفرین از شبکه منفی است، امری کاملاً غلط و بی اساس است، چرا که طبق آیه قرآن، خداوند خود لعنت کننده است و فعل الهی را به شبکه منفی نسبت دادن امری اشتباه و نامربوط است.

پی‌نوشت:
[1]. مقدمه تاریخ، ابن خلدون، ص 216.
[2]. حلقه اسارت، جمعنی از اساتید حوزه و دانشگاه، نشر تسنیم اندیشه، ص 294.
[3]. طاهری، محمد علی، انسان از منظری دیگر، ص 61
[4]. همان، ص 302.
[5]. طاهری، محمد علی، بینش انسان، ص 49-61.
برای مطالعه بیشتر رجوع شود به کتاب حلقه اسارت، نوشته جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه، نشر تسنیم.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.