جدایی علم از معنویت در نظام سلطه

  • 1394/11/18 - 08:53
تسلط بر افکار، بخش مهمی از قدرت و نفوذ را تأمین می‌کند. اگر مردم اندیشه‌ای معنوی داشته باشند، اقتدار نظام‌ها و حکومت‌های معنوی را خواهند پذیرفت و اگر اندیشه‌ای مادی داشته باشند، اقتدار حکومت‌های مادی و دنیاگرا برایشان توجیه‌پذیر خواهد بود. نیروهای استکباری برای حفظ مردم در وضعیت سلطه‌پذیری، اندیشه‌ای هماهنگ با ارزش‌ها و آرمان‌های خود تولید می‌کنند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تسلط بر افکار، بخش مهمی از قدرت و نفوذ را تأمین می‌کند. اگر مردم اندیشه‌ای معنوی داشته باشند، اقتدار نظام‌ها و حکومت‌های معنوی را خواهند پذیرفت و اگر اندیشه‌ای مادی داشته باشند، اقتدار حکومت‌های مادی و دنیاگرا برایشان توجیه‌پذیر خواهد بود. نیروهای استکباری برای حفظ مردم در وضعیت استضعافی و سلطه‌پذیری ناگزیرند دانش و اندیشه‌ای هماهنگ با ارزش‌ها و آرمان‌های خود تولید کنند و از پیدایش و پیشرفت دانش و اندیشۀ مبتنی بر معنویت جلوگیری نمایند.
در نظام سلطه، نیروهای استکباری فرآیندی تجزیه‌ای را طی کردند که موجب شد علم از جایگاه والایش سقوط کند و به ابزاری برای سلطه تبدیل شود. علم، انسان را در مسیر شکوفایی استعداد روحی و سایر استعدادهای مفید به حال زندگی، پیش می‌برد؛ اما اگر از مسیر اصلی انسانیت که معنویت است خارج شود، علم و درپی آن، سیاست و تمام زندگی و نظام اجتماعی بشر از مسیر انسانیت خارج می‌شود و در شرایط ستم بار، فسادانگیز و تبعیض آمیز قرار می‌گیرد. «ایراد به جدا کردن معنویت و اخلاق از علم و سیاست و نظام زندگی و روابط فردی و اجتماعی است.»[1] این جدایی، علم را از ابزار رشد انسان، به ابزار سلطه‌گری و تخریب زندگی تبدیل می‌کند.
علم، زیرساخت شکل‌دهی نهادها و نظام‌های اجتماعی نظیر سیاست، اقتصادی و آموزش است. با تجربه و خرد بشری نظام‌های سیاسی شکل می‌گیرد و قواعد و نهادهایی برای تنظیم روابط اجتماعی و نظام زندگی طراحی می‌شود. وقتی علم از معنویت جدا شود، محصول آن، نهادها و نظام‌هایی خواهد بود که زندگی را از معنویت جدا می‌کند. باتوجه به این‌که مسیر و هدف زندگی، رشد معنوی است، چنین نهادهایی به جای این‌که تسهیل کننده سیر معنوی باشند، نقش مانع را خواهند داشت.
دین و بینش معنویت، سرچشمه آگاهی‌هایی است که بسیاری از ابهامات انسان را در زندگی و دربارۀ خویشتن پاسخ می‌دهد. حذف آن و واگذاری مسئولیت معنویت به عهده علم و خرد و تجربۀ بشری، نتیجه‌ای جز به جاماندن ابهامات وافزودن رنج بشر نخواهد داشت. اگر دین و معنویت را کنار بگذاریم و علم و عقل بشر را پاسخ‌گوی همه مسائل بدانیم، خواهیم دید از پاسخ به مسائل اساسی و ابتدایی بشر بر نمی‌آید. در این حال نسبت به نقش و کارکرد علم و عقل شک و تردید به وجود می‌آید؛ حتی نسبت به نقش‌هایی که واقعا به عهده علم و عقل را مطلق کردند و گفتند دین کنار برود و علم و عقل بیاید.
قرن نوزدهم و بیستم این‌طور گذشت. حدود چهل یا پنجاه سال است که در عقلانیت نیز خدشه می‌کنند؛ با صدای بلند محکمات عقلی را انکار می‌کنند و به نسبی‌گرایی و شکاکیت در همه‌ی اصول (اصول اخلاقی، اصول عقلانی و حتی اصول علمی) کشانده شده‌اند.»[2]
این شک و تردیدها در اصول مسلم عقلی، زمینه را برای سلطۀ غیرانسانی و غیرعقلانی نیروهای استکباری در حیات دنیا فراهم می‌کند. سلطه، فساد و ستم در وضعیتی غیر از این نمی‌تواند تداوم پیدا کند. شرط  پایداری ساختارهای سلطه‌گر-سلطه‌پذیر، محروم کردن انسان‌ها از معنویت، عقلانیت، دانش و سایر شئون انسانیت است؛ زیرا انسان ستم را نمی‌پذیرد.

پی‌نوشت:
[1]. مقام معظم رهبری، بیانات، 19/2/84.
[2]. همان.
برای اطلاع بیشتر: معنویت رهایی بخش، مظاهری سیف، انتشارات صهبای یقین، 1393، ص 130.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.