حدیث مزعوم اقتدا به شیخین از نگاه علمای اهلسنت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ روایت از بزاز از عیینه از زائد از ربعی از ابنحراش از حذیفه بن یمان که میگوید: «قال رسول الله -اقتدوا باللذین من بعدی: ابی بکر و عمر» یعنی رسول خدا فرمود: به دو نفر بعد از من که میآیند (ابوبکر و عمر) اقتدا کنید.[1] با یک بررسی اجمالی در کتب روایی اهلسنت روایات متشابهی به چشم میخورد، اما مطالب وارده در کتب اهل سنت تقریباً یکی است. مثلا ترمذی ذیل این حدیث میگوید سفیان بن عیینه تدلیس در این حدیث کرده (کان یدلس فی هذا الحدیث).
اما رد این حدیث از سخنان علمای اهلسنت، بسی جای قابل تأمل است، از باب نمونه، سیوطی بسیاری از این روایات را در اللئالی المصنوعه ضعیف و باطل میداند.[2] علمای اهلسنت اتفاق نظر دارند به اینکه پیامبر درباره خلیفه بعد از خود چیزی بیان نکرده پس این حدیث جعلی و... خواهد بود، و اگر بگویند جعلی نیست باید آن کلام معروف که میگویند، پیامبر دربارهی جانشینان و خلیفهی بعد از خود چیزی نفرمودند باطل و بیاساس بدانند و اگر باطل و بیاساس است چرا اهلسنت تماماً بر آن اتفاق نظر دارند.
در مورد اقتدای به اهلبیت احادیث گوناگونی داریم و محدثین و علمای اهلسنت آنها را در کتب خود ذکر نمودهاند مثل حدیث: «عن ابن عباس قال: قال رسول الله، من سرّه ان یحیا حیاتی، و بیوت مماتی، و یسکن جنّة عدنٍ غرسها ربی فیلؤال علیّاً من بعدی و لیوال ولیّه و لیقتد بالائمة من بعدی...[3] یعنی پیامبر فرمود: هر کس دوست دارند همانند من زندگی کند و بمیرد و در بهشت برین سکونت کند، بعد از من از علی پیروی کند و دنبالهرو پیروانش باشد و متابعت کند امامان و رهبران پس از مرا که از اهلبیت من هستند و از طینت من خلق شدند و خداوند شناخت و علم را به آنان نصیب فرموده است، وای بر تکذیب کننده و منکر فضل آنان (اهلبیت) و قطع رابطه کنندگان با آنان از امت من، خداوند شفاعت مرا شامل حال چنین کسانی نکند.»
سؤالی که طرح میشود این است که در این حدیث چگونه فضیلت امام علی(علیه السلام) و فرزندانش حمل بر دوستی میشود و از کجای عبارت معنای محبت به دست میآید، اما در مورد خلفاء با وجود تعارض و تناقض آشکار و محکم حمل بر اطاعت میشود (تو خود از این مجمل کلام مفصّل خوان).
پینوشت:
[1]. سنن ترمذی، ترمذی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1421 ه.ق، کتاب مناقب، باب 16، حدیث 3671، ص 968.
سنن ابن ماجه، ابن ماجه، بیروت، دارالفکر، 1421 ه.ق، ص44، باب 11 حدیث 97.
سنن بیهقی، بیهقی، بیروت، دارالفکر، 1424 ه.ق، ج 12 حدیث 283 و ج 7 حدیث 469.
مستدرک، حاکم نیشابوری، بیروت، دارالفکر،1422 ه.ق، ج 3 ص 75.
[2]. تاریخ الخلفا، سیوطی،منشورات الشریف الرضی،ص 61، فصل فی احادیث و الآیات المشیره إلی خلافت ابوبکر.
تاریخ الإسلام ، ذهبی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1426 ه.ق، ص 99، ترجمه عمر بن الخطاب.
[3]. حلیة الاولیاء، ابونعیم اصفهانی، بیروت، دار التراث العربی، 1418 ه.ق، ج 1 ص 86.
افزودن نظر جدید