ﺟﻨﺒﺶ ﻋﻠﻤﯽ در اﺳﻼم
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در مورد سرآغاز علوم در میان مسلمانان توجه به این نکته حائز اهمیت است که در ابتدا مسلمانان از آیههای متعدد قرآن مجید، که مؤمنان را به مشاهده طبیعت و مطالعه در اطراف آن دعوت میکرد، الهام میگرفتند. نخستین وحی که بر پیامبر اکرم نازل شد این بود که خداوند امر فرمود بخوان، بنویس و دانش بیاندوز: «بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ، الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ.[علق/ 5-1]».
قرآن در اصل منبع اصلی علم محسوب میشد و مسلمانان موظف بودند که درباره طبیعت مطالعه و آنرا به وجهی عقلانی تعبیر و تفسیر کنند. علاوه بر قرآن، پیامبر اکرم خود به کرّات و به فصاحت و قوت بر اهمیت کسب علم تأکید فرمودهاند. بنابراین، تردید نیست که قرآن و اقوال حضرت محمد (صلی الله علیه و اله) و اهلبیت ایشان منبع الهام اندیشههای فلسفی و علمی مسلمانان بوده است.[۱] علوم از منظر اسلام به دو دسته عمده تقسیم میشوند:
دسته اول: علومی که از یادگیری و تعلیم آنها صریحاً نهی شده مثل علم سحر و یا برای فرد و جامعه فسادآفرین هستند و همینطور علومی که شخص به قصد ضرر زدن به دیگران میآموزد، تعلم این دسته از علوم حرام میباشد مگر در مواقع ضرورت، مثلاً سحر را برای ابطال سحر دیگران بیاموزد.
دسته دوم: علومی که مشخصات گروه قبل را ندارند، که اینها نیز بر دو گروهاند؛ دانشهایی که مقدمه سازندگی مادی و یا معنوی، دنیوی و یا اخروی، فردی و یا اجتماعی میباشند و بدون آنها اساس حیات مادی و معنوی انسان به مخاطره میافتد؛ تحصیل این علوم به صورت واجب عینی مثل شناخت عقاید و تکالیف شرعیه و یا واجب کفائی مثل علم طب و شیمی بر همگان لازم است. همچنین دانشهایی که نقش حیاتی در زندگی فرد و یا اجتماع ندارند که این گروه خود بر سه قسماند؛ نخست هر دانشی که مقدمه تقویت بنیه مادی و یا معنوی فرد یا جامعه است و با قصد قربت فرا گرفته شوند(مستحب). بخش دوم؛ همین دانشها اگر بدون قصد قربت آموخته شوند(مباح). و سوم هم دانشهایی که مقدمه فساد نیستند اما سودی نیز در برندارند و موجب تضییع عمر گردند(مکروه).[۲]
تاریخ علم در اسلام به ما نشان داده است که در قرآن هیچ چیزی مانع از تجربه موفقیتآمیز علم نیست. شکوفایی علم در کشورهای اسلامی در چندین قرن پیش این امر را به وضوح نشان میدهد. هرچند که نویسندگان مختلفی به تبیین چرایی افول علم پس از این دوره پرداختهاند. ولی این بدین معنا نیست که علم نمیتواند بار دیگر در آینده شکوفا گردد. به علاوه، مفهوم «علم اسلامی» به ما یادآور میشود که علم، مستقل از جامعه نیست، بلکه باید تحت سیاست عمومی، در خدمت اهداف آن باشد. پس از تفاوت بین علم امروز و علم اسلامی آن است که در اسلام بین هدفها و وسایل علم تفاوتی وجود ندارد و هر دو تابع ملاکهای اخلاقی و ارزشی اسلاماند. در مجموع، علم اسلامی به معنای پرداختن به علم مفید هماهنگ با مذهب جامعه است. دانشمندان مسلمان از آن جنبههای اخلاقی که ذاتی علم اسلامی است رهنمود گرفتند، جنبههای چون توجه به رفاه اجتماعی و مصلحت عمومی، ترویج توحید، علم، عدل و عبادت. آنان مجهز به سلاح این فلسفه، تشویق میشدند که علم را به نحوی توسعه بخشند که به ارزشهای حیات، نیازهای اساسی انسان، محافظت از طبیعت و منفعت اجتماعی توجه شود. به علاوه، مشاهدهها و آزمایشهای نظامدار و تحلیل دقیق ریاضی آنها برخی از ویژگیهای علم اسلامی در تاریخ است. این مفاهیم در شکل بخشیدن به فعالیتهای دانشمندان مسلمان در قرون وسطی نقش مسلطی داشت. در ضمن این مفاهیم آنقدر پویایی دارند که همان سنت در جهان معاصر بازآفرینی کنند. سرانجام میتوان گفت که علم اسلامی را باید نه همچون پاره نظامی از علم غربی بلکه برحسب خود آن ارزیابی کرد. این ارزیابی مستلزم تحلیلی از تاریخ اسلام است تا کیفیات شاخص آن روشن شود و در نهایت عناصری که ممکن است علم جدید اسلامی را تشکیل دهند معلوم گردد.[۳]
جنبش علمی در جهان اسلام:
سرآمدان جنبش علمی در اسلام در بیش از یک رشته استاد بودند و در چندین موضوع تبحر داشتند. بنابراین یک پزشک در عین حال ممکن بود یک فیلسوف، متألّه، ریاضیدان، شیمیدان، جغرافیدان، شاعر یا حقوقدان باشد. رازی بیش از ۱۷۰ کتاب و رساله در طب، علوم طبیعی، شیمی، فلسفه، الهیات، ریاضیات، منطق، مابعدالطبیعة و موضوعات متنوع دیگر تألیف کرد. عمر خیام نمونه دیگری است. وی شاعر بزرگ و ریاضیدانی برجسته بود که در هندسه تحلیلی پیشکسوت دکارت محسوب میشد.[۴]
طی چندین قرن، دانشمندان مسلمانی که هریک در رشته مربوطه خود سرآمد دوران بودند، علم را فعالانه در بسیاری از سرزمینهای جهان اسلام پیریزی کردند. در این کوشش دستاوردهای دانشمندان مسلمان تنها میتوان برخی از جنبههای پر اهمیت چهار علم ریاضیات، نجوم، شیمی، فیزیک ذکری به میان آورد.
۱- ریاضیات؛ در واقع همه شاخههای ریاضیات امروز را میتوان به تلاشهای دانشمندان مسلمان نسبت داد. ارزشمندترین سهم مسلمانان در ریاضیات به کار بستن اعداد عربی و سیستم اعشاری (دهدهی) است. پیش از قرن نهم (قرن سوم ه.ق) اعداد رومی معمول بود که در آن «صفر» وجود نداشت. مسلمانان صفر را معمول کردند که کار ریاضیات را سادهتر میکرد. اروپائیان روش جدید را «الگوریتم» نامیدند که از نام خوارزمی (وفات ۲۳۲ ه.ق) گرفته شده است. جبر، که ابداع خوارزمی بود، بعداً توسط عمر خیام (وفات ۵۱۵ یا ۵۱۷ ه.ق) تکمیل گردید. خیام هندسه تحلیلی را تکامل بخشید، بعلاوه عملاً همه انواع معادلات مکعب را با استفاده از مقطعهای مخروطی حل کرد. به همین ترتیب مسلمانان مبتکران هندسه مسطحه و کروی بودند. ابوعلی حسن بن هیثم (وفات ۴۳۰ ه.ق) و ثابت بن قره (وفات ۴۳۰ ه.ق) پیشتازان این رشتهها بودند. در حوزه مثلثات، نظریه توابع، «سینوس»، «کسینوس» و «تانژانت» توسط ریاضیدانان مسلمانان شکل گرفت. محمد بن بتانی (وفات ۳۱۷ ه.ق) بنیانگذار این رشته محسوب میشود.
۲. نجوم؛ نجوم نزد مسلمانان از علوم دقیقهای بود که تحت عنوان ریاضیات طبقهبندی میشد. موقعیت، حرکات ستارگان و بیان آنها به زبان ریاضی و تعیین اوقاف و فصول از جمله موضوعات نجوم بود. نجوم در دریانوردی و سفر در بیابانها نیز کارایی داشت. منجمان مسلمان در جریان فعالیتهای خود رصدخانههایی ساختند و ابزار وسایل رصد کردن را ابداع یا تکمیل کردند. از جمله اسطرلاب، ساعت، سوزنهای مغناطیسی (برای دریانوردی)، قطبنما و ابزار و وسایل متعدد دیگر.
۳- شیمی؛ جابر بن حیان پدر شیمی نظیر نقش ارسطو در فلسفه است. وی روشهای تکلیس، تبلور، محلولسازی، تصفیه و احیا یا استحاله را تکمیل کرد. در مقام آزمایشگری بزرگ آزمایشگاه مجهزی در کوفه داشت که دوازده قرن پیش، هنوز در شیمی و صنایع شیمیایی امروز معتبر است. از جمله روشهای تصفیه فلزات، رنگ کردن و لباس و چرم، ضد آب کردن لباس از طریق نوعی روغن جلا و جلوگیری از زنگ زدن آهن.
۴- فیزیک؛ در مطالعه طبیعت، کسانی چون قطبالدین شیرازی (وفات۷۱۰ ه.ق) ابن هیثم، بیرونی و عبدالرحمان خازنی (پنجم و ششم ه.ق) به مشاهده، آزمایش و تحلیل دادههای ناشی از مشاهده و تجربه میپرداختند. کار ابن هیثم در نورشناسی (optics) بیسار پر اهمیت بود و از این رو او را بنیانگذار نورشناسی مدرن میدانند. کتاب المناظر وی به لاتین ترجمه شد و قاعدتاً باید بر مطالعات بعدی "راجر بیکن" و "ویتلو" تأثیر گذاشته باشد. وی در کتابش قانون شکست نور را در هنگام عبور از دو واسطه متفاوت تعیین کرد. او اعلام کرد که نور از شیء به چشم ساطع میشود و چشم را به مشابه یک دستگاه انکسار نور مورد بررسی قرار میدهد. به علاوه، در مورد پدیده شکست جوی نور تحقیقاتی انجام داد و عدسیها و آینهها را بررسی و تکمیل کرد. او نخستین کسی بود که پدیده «اتاق تاریک» (camera obscura) را در خلاف کسوف شرح داد. وی در مورد حرکت اجسام نیز مطالعاتی انجام داد و نتیجه گرفت که حرکت، اصل لختی (اینرسی) را کشف کرد و اظهار داشت که جسم متحرک تا ابد حرکت میکند مگر اینکه نیرويی آن را متوقف کند یا حرکت آن را تغییر دهد. بیرونی نابغه دیگری بود که جغرافیدان، ریاضیدان و منجم و فیزیکدان بود. کتاب «التفهیم لاوائل التنجیم» او طی چندین قرن متن درسی بود و «قانون مسعودی» وی اثر کلاسیک نجومی اسلامی محسوب میشد. وی در موضوع ثقل ویژه (چگالی نسبی) مطالعاتی کرد و فرمولهایی را برای تعیین وزن مطلق و وزن مخصوص تمام اشیاء را ارائه داد. خازنی طبیعیدان بزرگ دیگری بود که در زمینه مکانیک و هیدرواستاتیک به مطالعه پرداخت. کتاب میزانالحکمة وی به طور عمده به این دو موضوع اختصاص دارد. این کتاب یکی از برجستهترین آثار در زمینه مکانیک، هیدرواستاتیک و فیزیک در قرون وسطاست. خازنی وزن و چگالی هوا را اندازهگیری کرد و کشش سطحی مایعات را مورد مطالعه قرار داد. کتاب او حاوی نظریهای در مورد ثقل است، که به نظر وی نیرویی مرکزی است که به سمت مرکز عالم (یعنی کره زمین) گرایش دارد. بنوموسی، ابنسینا و شیرازی نیز با مکانیک و هیدرواستاتیک سروکار داشتهاند. شیرازی که در باب مکانیک، نورشناسی و پدیدههای جوی آثاری دارد، نخستین کسی بود که توضیح داد رنگینکمان از شکست اشعه خورشید در قطرات ریز آب موجود در هوا ایجاد میشود.
سرانجام، باید افزود که مسلمانان در علوم متعدد دیگری چون طب، کشاورزی، دریانوردی، معماری، جغرافی و غیره نیز تبحّر و استادی خود را نشان دادند. حتی در همین توضیح مختصر هم مشاهده ﻣﯽكنيم چگونه مسلمین متقدم چنین علوم مهمی را پروراندند که بعدها با انتقالشان به غرب راه علوم و تکنولوژی پیشرفتهتر هموار گردید.[۵]
پینوشتها:
[۱]. سیر تفکر علمی در نزد مسلمانان، کاووس محنک، دانشگاه بینالمللی ژاپن، رهیافت، شماره پنجم، تابستان و پاییز ۱۳۷۲.
[۲]. سیمای علم و حکمت در قرآن و حدیث، محمدی ریشهری، دارالحدیث، اول، ص ۱۵۱.
[۳]. سیر تفکر علمی در نزد مسلمانان، کاووس محنک، دانشگاه بینالمللی ژاپن، رهیافت، شماره پنجم، تابستان و پاییز ۱۳۷۲.
[۴]. همان
[۵]. همان
افزودن نظر جدید