اثرات ظهور طريقت‌هاي صوفيانه

  • 1393/06/19 - 08:45
وقتي نزاع سني-صوفي تقريبا پايان يافت، در عراق و خراسان شماري مشايخ صوفي به صحنه آمدند که دسته‌دسته پيرواني در پيرامون آنان جمع شدند. اما نظام طريقت‌ها هنوز در اين دوره به طور کامل استقرار نيافته بود. در روزهاي پاياني حکومت سلجوقي بود که نخستين طريقت‌هاي صوفيانه در خاور نزديک اسلامي ظهور کردند. اما با اين‌که شيخ بزرگ سهروردي رسما از سوي خليفه وقت به عنوان شيخ کبير همه صوفيان منصوب شد، نظام طريقت‌ها هنوز در اين دوره به طور کامل استقرار نيافته بود.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وقتي نزاع سني-صوفي تقريبا پايان يافت، در عراق و خراسان شماري مشايخ صوفي به صحنه آمدند که دسته‌دسته پيرواني در پيرامون آنان جمع شدند. مشايخي هم‌چون عبدالقادر گيلاني، عمر سهروردي و نجم‌الدين کبري، هر يک خانقاه خود را با شمار زيادي مريد و شاگرد داشتند؛ اما با اين‌که شيخ بزرگ سهروردي رسما از سوي خليفه وقت به عنوان شيخ کبير همه صوفيان منصوب شد، نظام طريقت‌ها هنوز در اين دوره به طور کامل استقرار نيافته بود.[1]
به علاوه، مدت‌ها قبل از آن‌که طريقت‌ها به وجود آيند، در آثار هجويري، قشيري، سراج و مولفان ديگر از چندين فرقه صوفي نامي برده شده بود. اين طريقت‌ها اساسا نتيجه تفرقه‌هاي اعتقادي بود. به بيان ديگر، گروه‌هاي عارف مشربي مانند نوريه، حلاليه، اسحاقيه، و واصليه نسبت به تصوف همان وضعيتي را دارند که مرجئه،‌جبريه، معتزله و قادريه نسبت به اسلام سنتي، و اين بيشتر دلالت دارد بر اختلاف در اصول و اعتقادات بنيادي تا تفاوت در نحوه عبادات و اجراي مناسک.
تنها در روزهاي پاياني حکومت سلجوقي بود که نخستين طريقت‌هاي صوفيانه در خاور نزديک اسلامي ظهور کردند، اگرچه براي به دست آوردن شکل نهايي خود به مختصر زمان بيشتري نياز داشتند. با اين همه، اين طريقت‌‌ها چندي بعد به صورت شبکه‌اي از تشکيلات صوفيانه درآمدند که با سلسله مراتب، رسوم و تشريفات خاص خود از اين سوي جهان اسلام بدان سو دامن گستردند.
به هر حال نظام اين طريقت‌ها در طي دوران تکاملشان هم از سنت‌گرايي محافظه‌کارانه هم از فلسفه مدرسي يا کلام رسمي(اسلامي) تاثير پذيرفتند. آداب و تشريفات مذهبي معمولا کمابيش با همان دقتي که در مساجد صورت مي‌گرفت اجرا مي‌شد و مشايخ صوفي درست مانند محدثان سنتي در مدارس ديني، قابل اعتماد به شمار نمي‌آمدند، مگر آن‌که از استادان خود اجازه رسمي مي‌گرفتند.[2] در مورد صوفيه خرقه و ولايت نقش اجازه را ايفا مي‌کردند. تاسيس طريقت‌ها به يک معنا پيروزي مسلم تصوف در مبارزه سرسختانه‌اي بود که مدت‌ها قبل از آن براي به رسميت شناخته شدن پيش گرفته بود. اما سازمان‌دهي به تصوف در چارچوب متعارف طريقت‌ها نيز به خودجوشي و ماهيت وجدي آن پايان داد.
اين که بعضي از انديشمندان صوفي مانند عين‌القضات همداني،‌ابن‌عربي، ابن سبعين مي‌توانستند گه‌گاه نظرات و انديشه‌هاي شهودي خود را فاش کنند ربط چنداني به زندگي معمول طريقت‌ها نداشت و نفوذ آنها(طريقت‌ها) فراتر از آثار ادبي صوفيان نمي‌رفت.[3]
به علاوه تشکل طريقت‌هاي صوفيانه باعث تفرقه‌ها و اختلافاتي شد که تصوف اصلا به عنوان واکنشي بر ضد آن سربرآورده بود. اظهارات انتقادي صوفي آزادانديش سعدي شيرازي احتمالا به همين دگرگوني اشاده دارد. او مي‌گفت:
«از اين پيش طايفه‌اي در جهان پراکنده بودند به صورت و به معني جمع و در اين زمان قومي به صورت جمع‌اند و به دل پراکند.»[4] شايد به همين سبب بود که سعدي از مريدان سهروردي و طبعا متاثر از تصوف، آشکارا به هيچ‌يک از طريقت‌هاي متعدد زمان خود نپيوست.
به همين سبب عده‌اي از صوفيان، تشکيلاتي شدن تصوف را بر ضد تصوف و به زبان ساده‌تر خيانت به تصوف دانستند. چرا که يکي از دلايل ابتدايي تشکيل تصوف انتقاد به اختلافاتي بود که در مذهب ايجاد شده بود، حال با تشکيلاتي شدن تصوف و شيوع اختلافات فرقه‌اي ميان ايشان، صوفيه هدف ابتدايي خود را به دست فراموشي مي‌سپرد و خود دچار امري شده بود که در گذشته به آن انتقاد شديد داشت و نيز تشکيلاتي شدن صوفيه موجب در بند کردن صوفيان در قوانين دست و پا گيري مي‌شد که پيش از اين از آن قوانين خبري نبود و عمده دليل ديگر آن توهم قدرت و منزلت خاص سياسي براي مشايخ بود که با گرد آمدن مريدان گرد آنان صورت مي‌گرفت و بعضا مشايخي بوده که از اين موقعيت براي بهره‌هاي سياسي استفاده مي‌کردند که اين امر نيز مانند امور گذشته از مواردي بود که بناي صوفيه بر آن نهاده نشده بود. لذا همه اين موارد دست به دست هم داد که عده‌اي ساز مخالفت در مقابل تشکيلاتي شدن صوفيه را چاق کنند و همواره به روش‌هاي مختلف نارضايتي خود را از آن اعلام کنند.

 

منابع:
1-زرين‌کوب، عبدالحسين، تصوف ايراني در منظر تاريخي آن، ترجمه مجدالدين کيواني، تهران، انتشارات سخن، 1383 شمسي، ص 46
2-معصوم‌ علیشاه‌، ج‌ 2، ص‌ 306 ـ 308؛ همایونی‌، ص‌ 30
3- زرين‌کوب، عبدالحسين، تصوف ايراني در منظر تاريخي آن، ترجمه مجدالدين کيواني، تهران، انتشارات سخن، 1383 شمسي، ص 47
4-گلستان سعدي، باب دوم، حکايت 25
براي مطالعه بيشتر در اين زمينه رجوع شود به کتاب تصوف ايراني در منظر تاريخي آن، دکتر عبدالحسين زرين‌کوب، ترجمه مجدالدين کيواني

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.