روح‌جمعی بشر از منظر اکهارت

  • 1393/04/19 - 06:41
اکهارت از یونگ بسیار تاثیر پذیرفته است؛ نظریه « ضمیر ناخوداگاه جمعی » یونگ به‌صورت پررنگی در آثار اکهارت منعکس شده است. در اندیشه یونگ، ضمیر ناخودآگاه مجموعه تمام کهن‌الگوها و مخزن تمام پدیده‌هایی است که بشر از دورترین و تاریک‌ترین مراحل آغازین موجودیتش، شاهد آن بوده است، البته نه انباری متروک، بلکه دستگاهی فعال از کنش‌ها و واکنش‌های قابل دسترسی که زندگی فردی را از راه‌های نامرئی هدایت می‌کند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اکهارت از یونگ بسیار تاثیر پذیرفته است؛ نظریه « ضمیر ناخوداگاه جمعی » یونگ به‌صورت پررنگی در آثار اکهارت منعکس شده است.
در اندیشه یونگ، ضمیر ناخودآگاه مجموعه تمام کهن‌الگوها و مخزن تمام پدیده‌هایی است که بشر از دورترین و تاریک‌ترین مراحل آغازین موجودیتش، شاهد آن بوده است، البته نه انباری متروک، بلکه دستگاهی فعال از کنش‌ها و واکنش‌های قابل دسترسی که زندگی فردی را از راه‌های نامرئی هدایت می‌کند. [1]

از منظر یونگ، ضمیر ناخودآگاه جمعی، عبارت‌است از توده عظیم یادگاری‌های موروثی در طول تاریخ تحول بشری که در ساختار مغزی هر فرد، دوباره پیدایش می‌یابد. ضمیر ناخودآگاه مخزن نیروهای دریافتی روح و صورت‌ها یا گروه‌های منظم و یا همان کهن‌الگوهاست. [2]

از نگاه وی ضمیر ناخودآگاه انسان دو لایه دارد؛ لایه فردی و جمعی. قدیمی‌ترین بخش در لایه فردی به موضوعات دوره کودکی ختم می‌شود. لایه جمعی زمانش به پیش‌از کودکی بر می‌گردد و در حقیقت « بازمانده حیات اجدادی » است. [3] ضمیر ناخودآگاه جمعی نماینده تجربه روح جمعی بشر است که عمر آن به قرن‌ها می‌رسد. [4]

یونگ نه فقط تجربیات اجدادی انسانی را در تجربه جمعی روح موثر می‌داند بلکه پا را فراتر گذاشته، کنش‌های اجداد حیوانی آدمیان را در این تجربه سهیم می‌کند. [5]

در تفکر یونگ روح انسانی شامل سه طبقه است: اول، ضمیر خودآگاه؛ دوم، ضمیر ناخودآگاه فردی؛ و سومین طبقه، ضمیر ناخودآگاه جمعی است که میراث امکانات نمادین و برجسته‌ای است که فردی نیست و غالبا بشری و حتی بیشتر حیوانی است و به شیوه خاص بنیانی فرد را می‌سازد. [6]

اکهارت بنیاد نگرش‌های معنوی خود را بر نظریه یونگ بنا کرده است و بسیاری از پدیده‌های اجتماعی و تاریخی را بر مبنای همین ایده، تجزیه تحلیل می‌کند و در مواردی دقیقا از کهن‌الگوهای یونگ و روان جمعی بشر نام می‌برد: [7]
« دردمندی بدن، معمولا جنبه‌ای جمعی و نیز جنبه‌ای شخصی دارد. جنبه شخصی دردمندی بدن، باقیمانده ذخیره شده دردی عاطفی است که انسان در گذشته خود تجربه کرده است. جنبه جمعی دردمندی بدن باقیمانده ذخیره شده دردی است که روح جمعی افراد یک اجتماع و یا یک کشور در طول صدها و یا هزاران سال گذشته تجربه کرده است ». [8]

به همین دلیل وی حتی دردهای زنانگی را متاثر از ظلم تاریخی مرد به زن می‌خواند و آن را نشانی از درد گذشته زنان می‌داند و تلاش می‌کند که نگرش فمنیستی موجود در غرب را به مرز قبول نزدیک کند:
« مطمئنم که در سال‌های آینده بسیاری از زنان از طریق همین ایام به ساحت آگاهی وارد خواهند شد. این ایام برای بسیاری از زنان معمولا ایام ناآگاهی است؛ زیرا آن‌ها در این ایام تحت تصرف دردمندی بدن جمعی زنانه‌اند ». [9]

نقد و کاوش

دیدگاه یونگ درباره ضمیر ناخودآگاه جمعی که مبنای نظریه « درد بدن جمعی » در مکتب اکهارت است، از سوی بسیاری از صاحب‌نظران علوم روان‌شناختی از جمله ژان پیاژه ( که از سردمداران روان‌شناسی کودک است ) و اریک فروم و شولتس مردود شناخته شد و چندان در میان متخصصان دانش روح، مقبول نیفتاد.

از نظر یونگ نه فقط یادگیری‌های بشر از ابتدای پیدایش تاکنون، بلکه یادگیری‌های موجودات زنده در دوران‌های پیش از انسان، همه می‌توانند به لایه‌های ناخودآگاه رفته و در آنجا ثبت و نگهداری شوند و عصاره تحول و تکامل روانی نوع انسان را تشکیل دهند و پیوسته به نسل‌های بعدی به ارث برسند. [10]

اکهارت توله این فرضیه را تبدیل به قانون کرده و از آن، هم برای توجیح پیامدهای فرهنگ غربی و تبرئه این تمدن استفاده نموده و هم با پذیرش تاثیر ویژه ناخودآگاه جمعی بر رفتارهای روزمره انسان‌ها، رفتارهای منفی را برآمد از روح جمعی بشر معرفی کرده است. وی نقش دیگر عوامل را نادیده می‌گیرد و بدین طریق به توجیح ظلم و بی‌عدالتی و گسترش آن در عالم کمک نموده، معتقد است بسیاری از افراد در ارتکاب امور منفی اختیار و اراده نداشته‌اند و کارهای ایشان متاثر از ناخودآگاه جمعی بوده و ایشان از این بابت نباید نکوهش شوند. [11]

 مقایسه میان پاره‌ای از عقاید توله با متون دینی، خالی از لطف نیست.
وی عادت زنانه ( خون‌بینی ) را راهی برای برگشت به حقیقت انسان می‌نامد و این ایام را اوج معنویت برای زنان می‌شمارد. جالب این‌که یکی‌از دستورهای ادیان الهی این است که این ایام برای بانوان با نوعی از محدودیت عبادی همراه است و اجازه انجام بعضی از اعمال دینی را ندارد.

درست است که همه موجودات از نظر وجودی و تکوینی هیچ فاصله‌ای با خداوند ندارد، اما این چه معنویتی است که ایامی برای زنان، اوج دوری از معنویت شمرده شده است، قله معنویت شمرده می‌شود؟ وی می‌گوید:
« مطمئنم که در سال‌های آینده، بسیاری از زنان از طریق همین ایام به ساحت آگاهی وارد خواهند شد ». [12]

از منظر احکام الهی اگر زنان در این ایام به انجام اعمالی مانند نماز و روزه اقدام کنند، نه تنها به لطافت روحی نمی‌رسند، بلکه مرتکب گناه شده، جز دوری از خالق هستی نتیجه‌ای نخواهد داشت. این بخش از گفته‌های اکهارت که در تضاد کامل با آموزه‌های وحیانی است، جای کاوش و تامل بیشتری دارد. [13]

پی‌نوشت:

[1]. مشکلات روانی انسان مدرن، ص 34.
[2]. انسان و سمبل‌هایش، ص 96 و 36.
[3]. روانشناسی ضمیر ناخودآگاه، ص 26.
[4]. روح و زندگی، ص 240.
[5]. همان، ص 28.
[6]. مشکلات روانی انسان مدرن، ص 26.
[7]. زمینی نو، ص 168.
[8]. نیروی حال، ص 154.
[9]. همان، ص 260.
[10]. با یونگ و سهروردی، مقدمه کتاب، ص 44.
[11]. زمینی نو، ص 94.
[12]. نیروی حال، ص 260.
[13]. کاوشی در معنویت‌های نوظهور، ص 216

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.