فدا کردن نوزاد در کربلا
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهاتی که نسبت به واقعه عاشورا در کربلا مطرح میکنند این است که آیا پدری را میشناسید که برای به رحم آوردن دشمن و نجات جان خود، نوزادش را در تیررس آنها قرار دهد؟
در پاسخ به این اشکال میتوان گفت اولاً در این واقعه، امام برای نجات جان خود این کار را انجام ندادند و هر چه انجام شده برای نجات کودک بوده و ثانیاً آنچه یقینی است، شهادت مظلومانه حضرت علی اصغر، فرزند خردسال امام حسین علیهالسلام در واقعه کربلا است که به شیوه ناجوانمردانهای به شهادت رسید. کیفیت شهادت او به دو صورت نقل شده است:
- در یک نقل آمده است که در کنار خیمه، او را به دست امام دادند و حضرت قصد داشتند او را ببوسند که با تیری به شهادت رسید. یعقوبی آورده است: «کودکى را که همان ساعت متولّد شده بود، نزد امام آوردند؛ امام در گوشش اذان گفت... که تیرى آمد و در گلوى کودک نشست و ذبحش کرد».[1] طبری نقل میکند: «کودک حسین علیهالسلام را نزد وی آوردند که در بغل گرفت و یکی از بنیاسد، تیری زد و گلوی او را درید».[2] شیخ مفید نیز مینویسد: «آن حضرت بر در خیمه نشست و فرزندش عبداللَّه که کودکی بود، نزد او آمد. آن حضرت او را در دامان خود نشانید، مردی از بنیاسد تیری بهسوی او پرتاب کرد که آن بچه را بکشت».[3] در منتهی الامال نیز این گونه گزارش شده است که: «امام بر در خیمه آمد و به حضرت زینب علیهاالسلام فرمود: کودک صغیرم را به من سپارید تا او را وداع کنم؛ پس آن کودک معصوم را گرفت و صورت به نزدیک او برد تا او را ببوسد که حرملة اسدى لعین تیرى انداخت و بر گلوى آن طفل رسید و او را شهید کرد».[4] سید بن طاووس نیز هر دو قول را آورده، ابتدا مینویسد: «امام از خواهرش خواست، فرزند خردسالم را بیاور تا برای آخرین بار او را ببینم. ... او را در آغوش گرفت که ناگاه تبهکاری از «بنی اسد» گلوی آن کودک معصوم را در آغوش پدر هدف قرار داد و گوش تا گوش او را برید».[5]
- در نقل دیگر آمده است که امام او را بر دست در مقابل دشمن گرفت و برای او طلب آب کرد. سبط ابن جوزى نقل میکند که: «... ناگاه نظر امام به طفلى از اولادش افتاد که از شدت تشنگى مىگریست، حضرت آن کودک را بر دست گرفت و فرمود: اى لشکر! اگر بر من رحم نمىکنید، پس بر این طفل رحم کنید؛ پس مردى از ایشان، تیرى به جانب آن طفل افکند و او را ذبح کرد».[6] در نفس المهموم نیز آمده است: «امام حسین علیهالسلام رو به سوی لشکریان یزید فرمود: اى مردم! اگر به من رحم نمىکنید به این طفل خردسال رحم کنید. در این حال تیرى از سوى ستمگرى سیاهدل، گلوی طفل را پاره کرد و گوش تا گوش را درید».[7] سید بن طاووس در قول دوم نیز مینویسد: «زینب سلاماللهعلیها کودک امام را آورد و گفت: این کودک شیرخوار شما، سه روز است که آبی نچشیده، برای او اندکی آب فراهم کنید. حضرت کودک را گرفت و رو به سپاه کرد و فرمود: این کودک از فشار عطش به خود میپیچد؛ او را با اندکی آب سیراب سازید. هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که یکی از آنان، کودک را هدف تیر قرار داد...».[8]
در نقل اول اصلاً اشکال وارد نیست؛ حتی اگر نقل دوم صحیح باشد، کار عاقلانهای است و بعید شمردن آن بیمعنی است. اتفاقاً یک پدر غیرتمند در آن شرایط که در گزارشها آمده است، با این احتمال که ممکن است دشمن دلش به رحم آید و با چند قطره آب، جان فرزندش را نجات دهد، از این کار ابا نمیکند. اگر امام این کار را انجام نمیداد، ممکن بود به او اینگونه ایراد بگیرند که اگر برای فرزند خردسالش تقاضای آب میکرد، میپذیرفتند و این کودک مانند باقی اسرای کربلا زنده میماند.
پینوشت:
[1]. تاريخ اليعقوبی، احمد بن ابییعقوب، ج2، ص245.
[2]. تاريخ الأمم و الملوك، طبری، ج5، ص448.
[3]. الإرشاد، شيخ مفيد، ج2، ص108.
[4]. تعريب منتهى الآمال فی تواريخ النبی و الآل، سيد هاشم میلانی، ج1، ص693.
[5]. الملهوف على قتلى الطفوف، سيد بن طاووس، ج1، ص169.
[6]. تذكرة الخواص، سبط بن جوزی، ج1، ص227.
[7]. نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص319.
[8]. الملهوف، ابن طاووس، ج1، ص169.
افزودن نظر جدید