قانون اساسی مذهبی فرقه اهل حق
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بر اساس متون فرقه اهل حق آموزههای این فرقه ریشه در دو عهد و پیمان دارد که از آنها به «بیا و بس» یا « بیان بست» تعبیر شده است. بیا و بس، در لغت به معنای پیمان های محکم است. بیا و بس واژهای کُردی است که در اصطلاح اهل حق مشتمل بر دو پیمان مهم و در بردارنده قوانین اساسی مذهبی این فرقه میباشد:
۱. «بیا و بس ساج ناری» در اصطلاح، با این توضیح که وقتی خدا هفتن (هفت تن از ملائکه) را آفرید، آنها از خدا تقاضا کردند که آسمان و زمین و ماه و خورشید آدم و جن و شیطان را خلق کند. خدا درخواست آنها را پذیرفت؛ اما به شرط این که آنها هم دونادون و تناسخ را پذیرفته و بر اساس این پیمان روحشان در جسدهای مختلف حلول کرده و برای ارشاد مردم به دنیا بازگردند.[1] از نظر اهل حق این عهد و پیمان همان عهد و پیمان عهد الست است که در عالم ذر واقع شده است.[2]
در کتاب نامه سرانجام که از مهمترین منابع اهل حق است پیمان ازلی را این گونه بیان کرده است که خداوند بعد از خلقت حضرت آدم، ارواح آدمیان را آفرید. ارواح آنان را جمع کرد و از آنان برای الوهیت خود اقرار گرفت و آنان نیز پیمان بستند که در جهان جز پرستش خداوند و نیکی و راسـتـی بـه کـار دیگر مشغول نباشند و این اقرار و عهد و پیمان را بیا بست» یا پیمان و میثاق ازلی نامند و در واقع، این پیمان با ارواح یاران بسته شد، خداوند در عالم ذرات و روز ازل روح را قبل از اجساد خلق کرد و در جهان آخشیجی روح در کالبدها و جامههای گوناگون تجلی میکند و این را «دونادون» گویند و آدمی از روز تولد تا جاودانی شدن روانش هزار و یک جامه عوض میکند و آنگاه در شهر زور به جاودانیها می پیوندد.[3]
۲.«بیا و بس پردیوری» به معنای پیمان و عهدی است که بر روی پل پردیور بین سلطان و یارانش بسته شده است. محتوای بیا و بس این بوده که یاران بر آیین و دستورات سلطان اسحاق استوار بمانند.
بر اساس باور اهل حق پیمان ازلی بین خداوند و هفتن(هفت تن از فرشته ها) برقرار شد، در حالی که بر اساس آیات قرآن کریم، این پیمان بین خداوند و انسانها بسته شد.[4]
تفسیر نادرست فرقه اهل حق از عالم ذر و عهد الست و پیوند دادن آن به تناسخ و دونادون، صرفاً برای توجیه عقیده باطل خود بوده که با هیچ یک از مبانی اعتقادی اسلام سازگاری ندارد.
پی نوشت:
[1]. حسینی، سید حسین، بررسی تحلیلی فرقه اهل حق، ذکری، ص125
[2]. جیحون آبادی، نعمت الله، شاهنامه حقیقت، ص32
[3]. صفی زاده، صدیق، نامه سرانجام، ص 580
[4]. رک: سوره اعراف/ آیه 172
افزودن نظر جدید