سلسله مراتب اولیاء صوفیه (ابدال) در منابع اهل سنت

  • 1401/10/25 - 17:40
ابدال یکی از مراتب اولیای صوفیه است که درمنابع حدیثی اهل سنت به آن بسیار پرداخته شده است و در این روایات، چهره مثبتی از آن ترسیم نموده اند تا مصادیقی که خود می دانند را در جامعه مطرح کنند.
سلسله مراتب اولیاء صوفیه (ابدال) در منابع اهل سنت

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اموری که در تمام فرقه های انحرافی وجود دارد، این است که سلسله مراتبی برای بزرگان خویش، قرار داده اند و متصوفه نیز از این قاعده مستثنی نبوده و برای بزرگان خویش، مراتبی مشخص نموده اند.

ابدال یکی از این سلسله مراتب می باشد که باید بررسی شود که در متون دینی آیا اطلاق این عنوان بر اولیای الهی، مبنای روایی دارد یا  خیر؟ برای رسیدن به نتیجه باید ابتدا این موضوع را در منابع اهل سنت که خاستگاه اولیه تصوف می باشد مورد بررسی قرار داد تا میزان اعتبار آن، طبق مبنای آنها مشخص شود. در این رابطه چند روایت از منابع اهل سنت مورد بررسی قرار می گیرد.

روایت اول:
احمد بن حنبل در کتاب مسند خویش روایتی نقل می کند که: «شریح بن عبید می گوید: نزد علی بن ابی طالب ذکر اهل شام شد و ایشان در عراق بود، پس گفتند: آنها را لعن کنیم ای امیرالمومنین، حضرت فرمود: نه، شنیدم رسول الله میفرماید: ابدال از شام هستند و آنها چهل مرد هستند، هر گاه یکی از آنان بمیرد، خداوند فرد دیگری را جایگزین او می کند، به واسطه ی آنها باران می بارد، به واسطه ی آنها بر دشمنانشان پیروز می شود، و به خاطر آنها عذاب از اهل شام دفع می گردد.»(1)

نقد روایت:

1. در روایات شیعه بر عظمت کوفه و نجف اشرف تاکید شده امّا در این روایت و دیگر روایات عامه بر شام تاکید و نسبت به آن بزرگ نمایی شده است.

2. این روایت، خلاف سیره عملی امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، زیرا اولاً حضرت با شامی‌ها جنگ کردند و نسبت به آنان چنین می فرمودند: «قاتلوا بقیة الاحزاب قاتلوا الذین یقولون کذب الله و رسوله و نحن نقول صدق الله و رسوله(2) بکشید باقی مانده از گروه دشمن را، بکشید کسانی را که می گویند خدا و رسولش دورغ گفته اندو ما می گوییم خدا و رسولش راست گفته اند» 

اولا حضرت در اینجا شامیان را مستحق حیات نمی‌داند، چراکه دشمنی آنها با دین خدا و حضرات معصومین (علیهم السلام) امری مشهود بود. کما اینکه در شهادت امام حسین (علیه السلام) نقش پر رنگی داشتند و وقتی کوفیان به اشتباه خود پی بردند بر حضرت گریستند ولی شامیان نه تنها گریه نکردند بلکه به شادمانی پرداختند. 
ثانیاً این سنخ روایات که از زبان امیرالمؤمنین(علیه السلام) می خواهد یک حرمت و فضیلت در آن مقطع زمانی برای اهل شامی بیان کند آن هم در آن روز و آن هم به امیرالمومنین(علیه السلام) نسبت میدهند، به قطع جعلی می باشند و با سیره عملی آن حضرت هماهنگ نیستند. 

3. این سنخ روایات تنها به این قصد جعل شده اند که  فضیلت و جایگاهی والایی را برای شام و اهل آن  تثبیت کنند و بعد از آن، عملکرد امیر المومنین(علیه السلام)  را در جنگ با معاویه و اهل شام زیر سوال ببرند که شما که می‌دانستید اهل شام چنین فضیلتی دارند و ابدال از آن شهر هستند چرا با آنها وارد جنگ شدید؟ این سنخ روایات، زمینه سازی برای توجیه عملکرد معاویه می باشد که توسط جاعلین  حدیث فراهم شده است.، لذا مدارک بسیاری از عامه این روایت را نقل کرده است و در حالی که  حتی  یک مصدر شیعی آن را نقل نکرده است.

روایت دوم:

سعید بن أبی هلال، از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل می کند: «قبّة الإسلام بالکوفة، و الهجرة بالمدینة، و النجباء  بمصر، و الأبدال  بالشام، و هم قلیل(4) سعید بن هلال از علی بن ابی طالب نقل می کند که فرمودند: قبه اسلام در کوفه است وهجرت در مدینه است و نجباء در مصر هستند و ابدال در شام هستند و آنها کم هستند.»

نقد روایت :

1. تمام نقدهای روایت پیشین به این روایت نیز وارد است.

2. این روایت در اهل سنت نیز از اعتبار و جایگاه چندانی برخوردار نیست و تنها درتاریخ مدینة دمشق، ج1،ص 236، الفائق، ج1 ص21 و لسان العرب، ج1 ص611 نقل شده است و در منابع شیعی این روایت نقل نشده است.

روایت سوم:

حذیفه می‌گوید: «عمران از جا بلند شد و گفت: «ای پیامبر خدا از کجا ما بشناسیم علامت ظهور امام زمان و اتمام مدت کافرین و ظالمین و اینکه ایشان امام زمان هستند؟ پیامبر فرمودند: او ... پس ابدال و اشباه آنان از شام خارج شوند و نجبا از مصر به سوی او خارج شوند و عصائب اهل مشرق و اشباه آنان خارج شوند تا بیایند مکه، پس بین زمزم و مقامف با او بیعت کنند.»(3)

بیشتر روایاتی که در مورد ابدال نقل شده است درمنابع اهل سنت می باشد و باید توجه نمود که منابع اهل سنت در مورد جایگاه ابدال، بزرگ نمائی نموده اند و این بزگ نمایی به منظور بالا بردن مقام افرادی است که به عنوان ابدال در منابع خویش معرفی نموده اند.

پی نوشت:

(1). ابن حنبل، احمد، المسند، بیروت، دارالفکر، ج۱، ص۱۱۲.

(2). طبسی، نجم الدین، جزوه درس خارج،سال1395-1396، ج 4، ص5.

(3). الشافعي(ابن عساكر) ،علي، تاريخ مدينة دمشق، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ج1، ص 19.

(4). طبری، محمد بن جریر بن یزید، جامع البیان فی تفسیر القرآن، دار المعرفة، بیروت ،1412 ق، ج  11ص 1.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.