رابطه دونادون و عدل الهی در نگاه اهل حق
.
پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ عدل، یکی از مباحث مهم اعتقادی در جهان اسلام است که در همه مذاهب اسلامی مورد توجه و بحث قرار گرفته است. فرقه اهل حق درباره عدل بحث منسجم و مفصلی انجام نداده اند و در ارتباط با موافقت یا مخالفت، از آنجایی که در متون این فرقه با آن مخالفتی نشده است، می توان آنان را از موافقین عدل الهی به شمار آورد.(1)
سید قاسم افضلی در نامه به دایرة المعارف تشیع می نویسد: «در عدل هم خدا را عادل و قادر و نزاد و نمیر میدانند.»(2) در دوره عابدین از کتاب نامه سرانجام دربارۀ عدالت خداوند آورده شده است: «هر کسی در دل، شکی داشته باشد و به خدای عادل، ایمان نیاورد عقیده اش باطل است.»(3) نور علی الهی نیز در برهان الحق می نویسد: «با توجه به عدل الهی؛ چون جميع موجودات صنع خداست و هیچ موجودی بی حکمت الهی به وجود نیامده پس هر شیئ را به جای خود نیک باید دید.» (4)
دیدگاهی که اهل حق را از سایر فرق اسلامی در خصوص عدل الهی متمایز میکند ارتباط عدل الهی با دونادون است و دونادون را استدلالی بر عدل الهی می دانند. در «شاهنامۀ حقیقت» درباره عدالت الهی ابیاتی آمده است که در آن حلول و تناسخ (دونادون) را دلیل بر عدالت خدا یا به عبارتی مقتضای عدالت خداوند میداند و می گوید:
«که در عدل خدا این بود در فنون هر آن کس بمیرد به دوران دون
هر آن چند بودش به دنیا مکان بیاید به عقبی بود آن چنان
چو موزون بگردد حسابش به کار دوباره بیاید به دون بیشمار
چنین تا کند طی همه آن هزار در آن آخر روز از امر یار
دگرگون به دون گر نباشد به کار چه کرده پس آن طفل بی کار و بار
اگر دون به دون در زمان نیست راست خدا در کجا عدل او در کجاست».(5)
به طور کلی یکی از استدلال های باورمندان به تناسخ و دونادون، خلقت افراد ناقص الخلقه و امثال آن است، با این بیان که اگر معتقد به تناسخ نباشیم و نگوییم که این نقصها نتیجه رفتارهای ناپسند دون گذشته است، این بدین معناست که خداوند در مورد این افراد به عدالت رفتار نکرده است. مثلاً نوزادی که ناقص به دنیا می آید چه گناهی کرده که باید تا آخر عمرش بـا هـمـیـن وضع زندگی کند؟ تناسخ و دونادون می گوید که این معلولیت حاصل رفتار و گناه دون قبلــی ایــن شخص است؛ چون گناهانی را مرتکب شده که باید با زجر کشیدن در این دنیا پاک شود.
در ارتباط با دیدگاه فوق باید بگوییم مسئله تناسخ و بازگشت ارواح به دنیا در بدنی دیگر، نه فقط مخالف شریعت پیامبران الهى و موجب کفر به خدا و نفى معاد و انکار ثواب و عقاب عالم آخرت است، بلکه از نظر علمى نیز دانشمندان و فلاسفه، آن را مطرود و مردود شناخته و دلایلى بر ابطال آن آورده اند.
دونادون و بازگشت مجدد به این دنیا پس از مرگ نمی تواند توجیهگر نقص ها، بیماری ها و رنج های افراد باشد، چون عالم براساس قانون علیت اداره میشود، لذا از هر علتی معلول مناسب آن پدید میآید. اگر دیگر انسانها به صورت اختیاری در معلولیت این فرزند دخیل هستند، در روز قیامت کمبود او را جبران می کنند و نتیجه این عمل خود را می بینند و اگر کسی در معلولیت او دخالت اختیاری ندارد، خدا به فضل ذاتی خود کمبود او را جبران کرده و به او پاداش می دهد، چرا که یکی از اسامی خدا جبّار (جبرانکننده) است. لذا هیچ لزومی ندارد تا برای تحقق عدل الهی، چنین افرادی دوباره به دنیا بیایند و عذاب، نتیجه زندگی گذشته را ببینند.
پذیرش این دیدگاه با این استدلال، می تواند ناقض عدالت باشد، چون آن روح در بدن دیگری گناه و معصیت کرده، چرا باید بدن جدید متحمل درد و رنج شود.
پی نوشت:
(1). بررسی تحلیلی فرقه اهل حق، حسینی، سیدحسین، ذکری،362
(2). دائره المعارف تشیع، ج3، ص660
(3). نامه سرانجام، صفی زاده، صدیق، ص543
(4). برهان الحق، الهی، نورعلی، جیحون، ص20
افزودن نظر جدید