مانع بزرگ تحصیل بهائیان در دانشگاه
آنچه مانع تحصیلات عالی بهائیان است، نه مصوبه ای خاص، بلکه خود تشکیلات بهائی است که با اصرار به انفصال بهائیت قصد دارد برای پیروانش محرومیت هایی جدید ایجاد کند!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کلیدواژه نقص پرونده، عنوانی است که رسانه های بهائی آن را بهانه جلوگیری از ورود بهائیان به دانشگاه ها عنوان می کنند. تشکیلات بهائیت ادعا دارد تصویب مصوبه ای از سی و دو سال پیش، عامل جلوگیری از تحصیل بهائیان در مراکز عالی علمی و دانشگاه های کشور شده است: «شهروندان ایرانی باورمند به آیین بهائی طبق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، حق تحصیل در دانشگاه را ندارند. پس از انقلاب 57 تا امروز بیش از صدهزار بهائی از تحصیل محروم شده اند.»(1)
اما گذشته از آنکه مصوبه مورد ادعای بهائیان، وجود دارد یا خیر! و اگر وجود دارد هدفش جلوگیری از تحصیلات عالی بهائیان کالتی و تشکیلاتی یا بهائی زادگان است! و گذشته از آنکه چرا تشکیلاتی که حتی آمار دقیقی از تعداد بهائیان ایران ندارد، این گونه با قاطعیت، آماری اغراق آمیز (صدهزار نفر) از محرومیت تحصیلی بهائیان ارائه می دهد! در این متن قصد داریم با فرض تصویب چنین مصوبه ای در شورای عالی انقلاب فرهنگی، با ذکر چند نکته به چرایی مانع شدن تشکیلات بهائیت از تحصیل بهائیان بپردازیم:
اول: کتمان عقیده یا تقیه، همان که در بهائیت با اسم حکمت از آن یاد شده، سیره عملی پیشوایان بهائی بوده که هرکجا احتمال وجود خطر یا محدودیتی برای خود می دیدند، به آن متوسل می شدند. در واقع متون بهائی با قاطعیت اعتراف کرده اند که پیشوای بهائیان، عبدالبهاء تا آخرین روز عمرش در تقیه به سر برده و خود را مسلمان جا می زده است!(2)
دوم: تشکیلات بهائیت (به عنوان وارث پیشوایانی که هرجا امکان می دادند مانعی از جهت اعتقاد، گریبان گیرشان شود، آسان ترین راه را که انکار عقایدشان بود در پیش می گرفتند)، پیروانش را به هر قیمتی که شده به ابراز عقیده و اعلام عضویت در تشکیلات برانداز بهائی سوق می دهد! در واقع تشکیلات بهائی از آنجا که در مرحله انفصال خود در ایران است، سعی دارد پیروانش را در مسیر مخالف پیشوایان به ظاهر الهی بهائیت به حرکت درآورد!
سوم: حتی اگر مصوبه مورد ادعای تشکیلات بهائیت که مانع تحصیل بهائیان در ایران است وجود خارجی داشته باشد، در واقع مانع بهائیان کالتی و تشکیلاتی و نه هر باورمندی به بهائیت است! مانع معدود بهائیانی است که مجری سیاست ها و دستورات تشکیلات برانداز و غیرقانونی بهائیت است که به تبلیغ و کادرسازی برای این تشکیلات استعماری و سلطه طلب در ایران اصرار دارند.
لذا آن دسته از بهائیانی که به جای اجرای سیاست های تشکیلات بهائیت (3) سیره عملی پیشوایان خود را در پیش می گیرند و به ابراز و تبلیغ عقیده در ایران اصراری ندارند، آزادانه در کشور فعالیت های علمی و شغلی خود را در پیش می گیرند.
پس مشخص می شود که مانع تحصیلات عالی بهائیان، نه مصوبه ای خاص، بلکه خود تشکیلات بهائیت است که با اصرار به انفصال بهائیت، قصد دارد برای پیروانش محرومیت هایی جدید ایجاد کند! محرومیت هایی که به واسطه آن، ضمن مظلوم نمایی، به تبلیغات حداکثری در ایران و صحنه بین الملل بپردازد و با گل آلود کردن آب، ماهی خود را بگیرد! اما بسی جای تأسف است که رهبران تشکیلات بهائی در راه انقلاب ایدئولوژیک خود، عمر جوانان بهائی را فدا و تلف می کنند!
پینوشت:
(1). به نقل از رسانه های تشکیلات بهائیت.
(2). ر.ک: شوقی افندی، قرن بدیع، ترجمه نصرالله مودت، نسخه الکترونیکی، ج 3، ص 318؛ ج ای اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، منشورات دارالنشر البهائیه فی البرازیل: ترجمه: ع. بشیر اللهی، ه. رحیمی، ف. سلیمانی، 1988 م، ص 78.
(3). پیشوایان بهائی، مشروعیت نظام رهبری پس از عباس افندی را بر پایه دو رکن جدا نشدنیِ مقام ولایت امر و نهاد بیت العدل استوار دانسته اند: ر.ک: شوقی افندی، دور بهائی، لانگنهاین آلمان: لجنه ملّی نشر آثار امری، نشر سوم، 1988 م، صص 80-79. در این صورت، نهاد رهبری بیت العدل کنونی که مسئولیت و امتیازات مقام ولی امر را به نفع خود مصادره کرده، حتی از نظر پیشوایان بهائی هم از مشروعیت برخوردار نیست.
افزودن نظر جدید