بررسی علت شهادت رسول خدا (ص)
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شهادت رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) از مهمترین اتفاقات ناگوار صدر اسلام است که مصیبی بزرگ و هجمهای سنگین بر پیکرهی عالم هستی تلقی میشود. علمای اهل سنت علت شهادت حضرت را مسمومیت به وسیلهی غذا به دست یک زن یهودی بیان کردهاند. همچنین عدهای از علمای شیعه نیز به این مطلب اشاره کردهاند. برای اطلاع بیشتر از این واقعه میتوانید به مقالهی شهادت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از منظر علمای شیعه و اهل سنت مراجعه کنید.
اما نکتهای که در کتب اهل سنت به صورت سربسته بیان شده و پیرامون آن بحثی نشده، مسمومیت حضرت به دست بعضی از اطرافیان ایشان است. ابتدا باید گفت کسالت عارض شده بر حضرت به وسیلهی غذای مسموم زن یهودی، سبب شد تا ایشان گرفتار بستر بیماری شوند. اما در مدت سپری شدن این کسالت اتفاقات عجیب، از جانب بعضی از اصحاب و نزدیکان به وقوع پیوست.
بخاری در صحیح خود مینویسد: «عايشه میگوید: در زمان بیماری که بر پیامبر عارض شد (صلیاللهعليهوآله) با اجبار میخواستیم به ایشان دارو بخورانیم، رسول خدا (صلیاللهعليهوآله) فرمودند که به ایشان دارو ندهیم، ما نزد خود گفتيم، نهی پیامبر به خاطر کراهت بیمار از خوردن دارو است و آن را به ایشان خوراندیم. هنگامیکه کسالت کمتر شد، رسول خدا (صلیاللهعليهوآله) فرمودند: حتماً بايد به تمامی كسانیكه در اين خانه حضور داشتند از همان دارو داده شود، به غیر از عباس كه شاهد ماجرا نبوده است.»[1]
ابن حجر عسقلانی دربارهی معنای «لدود» مینویسد: حدیثی که در آن داستان دارو برای پیامبر گفته شده، یعنی همان جمله عايشه که گفته است «لددناه» به معنای آن است كه ما در دهان پیامبر با اجبار و بدون هیچگونه اختياری که رسول خدا از خود داشته باشند، دارو ريختيم. «لدود» در حقیقت به همین معنا است.[2]
از دو حدیث بالا مشخص میشود، اولاً افرادی در خانهی رسول الله (صلیاللهعليهوآله) حضور داشتند و به ایشان با اجبار دارو خوراندهاند که هیچگونه دلیل عقلی و منطقی و شرعی برای کار آنان نمیتوان پیدا کرد؛ زیرا طبق روایت مذکور، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آنان را از خوردن دارو منع کرده بودند و تبعیت از دستور رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) بر همگان واجب است و در ثانی قطعاً این عدم اطمینان به خاطر حضور افرادی بوده که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به آنان اعتماد نداشتهاند، زیرا اگر اعتماد داشتند، حتی با تجویز اشتباه و یا کراهت بیمار از خوردن دارو، ولی باز با این تعابیر دیگر نباید رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) آنان را ملزم کنند تا از آن دارو تمامی افراد بخورند و این اجبار پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) دلیل بر چه چیز است؟ اما شاید کسانی باشند که در ذهن خود هرگونه اذیت وآزار از جانب اطرافیان خاص پیامبر (صلیاللهعليهوآله) به ساحت مقدس حضرتش را غیر ممکن بدانند و اعتقاد داشته باشند که هیچگاه امکان ندارد اطرافیان سبب ناراحتی حضرت شده باشند. مسلم نیشابوری در صحیح خود که معتبرترین کتاب حدیثی نزد اهل سنت است، با بیان مصادیق آزار و اذیت بعضی از اطرافیان حضرت نسبت به ایشان، در روایتی طولانی به یک نمونه از آن اشاره میکند. او در کتابش مینویسد: «عمر بن خطاب میگوید: هنگامیکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از همسرانش دوری جست، من به مسجد آمدم و دیدم مردم مشغول بازی با سنگریزهها هستند و میگویند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) قصد دارد همسرانش را طلاق دهد و این اتفاق قبل از نزول حکم حجاب بود. عمر میگوید، به آنان گفتم امروز با خبر میشوم. در ادامه عمر میگوید، پیش عایشه رفتم و به او گفتم ای دختر ابوبکر! آیا کار تو به جایی رسیده که پیغمبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) را اذیت و مورد آزار خود قرار میدهی؟ عایشه به من گفت: با من چکار داری ای عمر! مواظب دختر خودت باش. پس من به سراغ حفصه رفتم و به او گفتم، ای حفصه! آیا کار تو به جایی رسیده است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را اذیت میکنی؟ به خدا قسم تو خوب میدانی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) تو را دوست ندارد و اگر به خاطر من نبود، پیامبر حتماً تو را طلاق میداد. در این هنگام حفصه بسیار گریه کرد.»[3]
باید گفت آنچه علت شهادت پیامبر گرامی اسلام معرفی شده و نه تنها در کتب شیعه، بلکه در کتب اهل سنت نیز به آن اشاره شده، مسمومیت و در نهایت شهادت به علت مسمومیت است.
اما سؤال مهمی در اینجا پیش میآید، چرا شهادت حضرت به طور دقیق بعد ازاعلام خلافت امیرالمؤمنین، علی (علیهالسلام) در غدیر صورت گرفته است؟ آیا کسانی در بین اطرافیان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بودهاند که از انتخاب مولای عالم، علی (علیهالسلام) به خلافت و وصایت بعد از ایشان ناراضی بودهاند و با مسموم کردن رسول خدا انتقام این عمل را گرفته باشند؟!
پینوشت:
[1]. بخاری، صحيح بخاری، محقق: محمد زهير بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422هـ، ج9، ص7. « عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: لَدَدْنَا ... غَيْرَ العَبَّاسِ، فَإِنَّهُ لَمْ يَشْهَدْكُمْ»
[2]. ابنحجر عسقلانی، فتح الباری، دار المعرفة - بيروت، 1379، ج8، ص147. « عَنْ يَحْيَى بْنِ سَعِيدٍ... وَهَذَا هُوَ اللُّدُودُ.»
[3]. مسلم بن حجاج نيشابوری، صحيح مسلم، محقق: محمد فؤاد عبد الباقی، دار إحياء التراث العربی – بيروت، ج2، ص1105. «حَدَّثَنِی عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ، ... فَبَكَتْ أَشَدَّ الْبُكَاءِ.»
افزودن نظر جدید