انواع جهاد و سلاحهای امام سجاد (علیهالسلام) در مقابل بنی امیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب - ذهبی، از علمای اهل سنت، اوصافی خاص را برای امام سجاد (علیهالسلام) به نقل از دیگران بیان میکند؛ او در کتابش مینویسد: «علی بن الحسین (علیهماالسلام) از عظمت شگفتانگیزی برخوردار بود، و این عنایتی بود که خداوند به ایشان کرده بود. به پروردگار عالم سوگند! ایشان به خاطر شرافت، متانت، دانش، و کمال عقل، شایسته امامت عظمی بود.»[1]
دوران با برکت امامت حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) همزمان با حکومت بنیامیه سپری شده است، اما حضرت همانند پدر بزرگوارشان به مبارزه با شجره خبیثه اموی پرداختند.
سیره و سلاح مبارزاتی امام سجاد (علیهالسلام) را به چهار روش میتوان تقسیم کرد:
- اولین روش مبارزاتی حضرت، روش نظامی است.
امام سجاد (علیهالسلام) در کنار وجود مقدس سیدالشهدا (علیهالسلام) به میدان نبرد مبارزه با طاغوت زمان، یعنی یزید ملعون وارد شدند و از ابتدای قیام و همزمان با هجرت از مدینه به مکه و سپس از مکه به جانب کوفه و محاصرهی در کربلا، حضور داشتهاند؛ اما بیماری ایشان مانع حضور در میدان جنگ شد. طبری مورخ مشهور اهل سنت به نقل از ابومخنف مینویسد: «امام زینالعابدین (علیهالسلام) فرمودند: آن شبی که فردایش پدرم به شهادت رسید، من نشسته بودم و عمهام زینب نزد من بود و از من پرستاری میکرد.»[2]
- دومین روش مبارزاتی امام سجاد (علیهالسلام)، خطبههای آتشین حضرت در شهر کوفه و ادامهی آن تا دمشق و مقابل یزید ملعون است.
تاریخ گواهی میدهد بیان کوبنده و خطبههای معروف امام سجاد (علیهالسلام)، پرده از ظلم حکومت بنیامیه برداشت؛ خوارزمی، مورخ اهل سنت دراینباره مینویسد: علی بن الحسین (علیهالسلام) در حضور مردم شام به یزید فرمودند: «من فرزند محمد مصطفى و على مرتضايم، من فرزند كسى هستم كه بينى گردنكشان را به خاک ماليد تا به كلمه توحيد اقرار كردند. ... آنگاه گفت: ... من فرزند آنم كه در خون آغشته شد، و پسر آنم كه پريان در ماتم او گريستند، و من فرزند آنم كه پرندگان در ماتم او شيون كردند.» اهمیت فرمایش حضرت و معرفی خود در مقابل جریان تحریفگرانی که سیدالشهداء را محارب و دور از اسلام معرفی کرده بود، عامل دگرگونی مردم شد، تا آنجا که وقتی مردم شام، تعریف غمبار واقعهی کربلا را در فرمایشات امام شنیدند، شروع به گریه کردند. خوارزمی مینویسد: «[امام سجاد] آنقدر به اين حماسه مفاخرهآميز ادامه داد كه شيون مردم به گريه بلند شد.»[3]
- سومین روش مبارزاتی حضرت برگزاری مجالس عزاداری و گریه بود.
امام (علیهالسلام) به عنوان وارث رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در مکانها و زمانهای مختلف، به شیوههای مختلف، مشغول به گریه و عزاداری میشدند. ابن عساکر، عالم مشهور اهل سنت، مینویسد: «از امام سجاد (علیهالسلام) علت گریههای مکررشان را پرسیدند؛ حضرت فرمودند: مرا ملامت نکنيد. حضرت يعقوب (عليهالسلام) يک فرزند خودش را از دست داده بود و به قدری در فراق او گريه کرد تا چشمانش سفيد شد و نورش را از دست داد، حال آنکه نمیدانست او مرده است يا نه؛ ولی من، چهارده تن از عزيزانم را جلوی چشمانم در يک صبحگاه ذبح کردند. آيا میخواهيد حزن و اندوه آنها تا ابد از قلب من بيرون برود؟»[4]
- چهارمین روش مبارزاتی حضرت که از همه بسیار مهمتر است و در حقیقت با این روش، مذهب تا به امروز ادامهدار بوده و مسلمانان مزین به علوم اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) شدهاند، تربیت شاگرد و اعزام آن به مناطق مختلف است.
در شرح حال امام سجاد آمده است که ایشان بردههایی را میخریدند و سپس آنها را تعلیم میدادند و به مکانهای مختلفِ حکومت اسلامی اعزام میکردند. حتی بعضی از آنان از محدثین نامی مذهب شیعه شدند؛ شیخ طوسی به اسامی بعضی از آنان اشاره کرده است.[5] مرحوم کلینی نیز در کافی به مناظرهای که در زمان امام صادق (علیهالسلام) ین متکلمین و یکی از منکرین اتفاق افتاده، اشاره میکند و مینویسد: «یونس بن یعقوب گفت: من برای مناظره، قیس ماصر را آوردم که نزد من بهترین عالم بود و کلام را از امام سجاد (علیهالسلام) آموخته بود.»[6]
پینوشت:
[1]. سير أعلام النبلاء، ذهبی، ج4، ص398، محقق: شعيب الأرناؤوط، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1405 هـ . «وَكَانَ لَهُ جَلاَلَةٌ عجِيْبَةٌ، وَحُقَّ لَهُ -وَاللهِ- ذَلِكَ، فَقَدْ كَانَ أَهْلاً لِلإِمَامَةِ العُظْمَى؛ لِشَرَفِهِ، وَسُؤْدَدِهِ، وَعِلْمِهِ، وَتَأَلُّهِهِ، وَكَمَالِ عَقْلِهِ.»
[2]. تاريخ الطبری، محمد بن جرير طبری، ج5، ص420، دار التراث، بيروت، چاپ دوم، 1387 هـ . «قَالَ أَبُو مخنف:... عن على ابن الْحُسَيْن قَالَ: إني جالس فِي تِلَكَ العشية الَّتِي قتل أبي صبيحتها، وعمتي زينب عندي تمرضنی.»
[3]. مقتل الحسین خوارزمی، موفّق بن احمد خوارزمی، ج2، ص77، انوارالهدی، چاپ دوم، 1423هـ. «أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى أَنَا ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى ... إِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدِّي فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَهُ»
[4]. تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج41، ص386، دار الفكر، بيروت، 1995، تحقيق: عمر بن غرامة عمری. «قال سئل علي بن الحسين ... حزنهم يذهب من قلبي أبدا»
[5]. إختيار معرفة الرجال، شيخ طوسی (متوفای 460هـ)، ج2، ص827، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم، 1363 ش، چاپ اول. «الحسن و الحسين ابنا سعيد بن حماد بن سعيد موالي علي بن الحسين صلوات اللّه عليهما.»
[6]. الكافی، محمد بن يعقوب كلينى، ج1، ص171، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407هـ. «عن يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ:... وَ كَانَ قَدْ تَعَلَّمَ الْكَلَامَ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع»
محمدجواد مهریار
افزودن نظر جدید