نباید تشکیل خانواده داد!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اشو همواره بر این باور بود که مسئله ازدواج، انسان را پایبند به برخی اصول زندگی کرده و از مسیر عشق باز میدارد. او با نکوهیدن ازدواجهای سنتی، میگوید: «چرا شما هنگامی که به زن یا مردی عشق میورزید، میخواهید بیدرنگ با هم ازدواج کنید و این عشق را به عقدی قانونی مبدل سازید؟! آیا قانون هیچگاه بر قامت عشق راست میآید؟ قانون به قامت چنین عشقی در میآید؟ چون اینجا اصلا عشقی وجود ندارد! این تنها تصوری از عشق است که به زودی از بین خواهد رفت.»[1]
و در جایی دیگر میگوید: «من سراپا طرفدار عشقم؛ چون عشق شکست میخورد. من از ازدواج دل خوشی ندارم؛ چون ازدواج موفق میشود و به تو ثبات و آرامش دائمی میبخشد و خطر همینجاست. تو به یک اسباب بازی راضی میشوی؛ تو با شیئی پلاستیکی، مصنوعی و دست ساختهی انسان قانع میشوی.»[2]
«ازدواج وسیلهای است برای فرار از ترس تغییرات. ازدواج وسیلهای است تا پیوند را تثبیت کنی.»[3] در واقع اشو به دنبال بنیان نهادن نوعی زندگی آزاد همراه با عشق؛ اما بیتعهد و هرزه است. وی در برخی موارد پا را فراتر گذاشته، کانون خانواده را به عنوان یکی از مشکلات بزرگ بشر مطرح مینماید. او در مورد آینده بچههای متولد شده در کمون نیز تصمیم گیری کرده، میگوید: «بچهها باید به کمون تعلق داشته باشند، نه به پدر و مادرها. والدین به اندازه کافی ضرر زدهاند، دیگر نمیتوان به آنها اجازه داد که فرزندانشان را فاسد کنند... آنان رقابت و حسادت را به فرزندانشان میآموزند... داشتن یک پدر و مادر از نظر روانی خطرناک است...»[4] اشو تا زمان مرگش کوشش میکرد باورها و اعتقاداتی مثل خانواده را تخریب کند و این نفی ضروریات را اعلام برتری روش خود بر سایر ادیان و مذاهب میدانست.[5]
پینوشت:
[1]. الماسهای اشو، اشو، ترجمه: مرجان فرجی، انتشارات فردوس، 1381، ص 230.
[2]. پیوند، اشو، نسیم دانش، تهران، ص 72.
[3]. در هوای اشراق،اشو، آوند دانش، تهران، ص 364.
[4]. آینده طلایی، اشو، انتشارات فردوس، تهران، ص 98.
[5]. نقد و بررسی جریانهای مدعی معنویت، هوشیار، نجوی، ص 148.
افزودن نظر جدید