احمد الحسن و انکار شفاعتِ هنگام مرگ
پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_احمد الحسن (مدعی یمانی) در ذیل آیهی: «وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُون [البقرة/48] و از روزی پروا کنید که نه کسی از کسی عذابی را دفع میکند، و نه از کسی شفاعتی میپذیرند، و نه از کسی [در برابر گناهانش] فدیه و عوضی میگیرند، و نه [برای رهایی از آتش دوزخ] یاری میشوند.» میگوید: «آیهی فوق در صدد نفی مطلق شفاعت نیست بلکه آیهی مذکور، شفاعت را در هنگام مرگ نفی میکند یعنی هنگامی که فرد در حال مردن و جدا شدن روح از جسد باشد در اینجا هیچ شفاعتی وجود ندارد و تمام انسانها حتی مومنان باید سختی آن حالت را بکشند ولی در دیگر حالات دنیا و آخرت شفاعت وجود دارد.»[1]
با بررسی روایات امامیه به قطع ثابت میشود که شفاعت در هنگام مردن برای برخی از مومنین وجود دارد و قابل انکار نیست. مسمع که یکی از شیعیان بوده نقل میکند که امام صادق (علیهالسلام) از وی پرسید: «ای مسمع شما از اهل عراق هستید آیا به زیارت قبر امام حسین (علیهالسلام) نمیروید؟ ... آیا به یاد نمیآورید که چه بلاهایی بر ایشان نازل کردند. گفتم :بله امام پرسید آیا جزع میکنید؟ گفتم: بله به خدا قسم ... امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: ...همانا که شما هنگام مردنت، حضور پدرانم را خواهی دید و خواهی دید که به ملک الموت توصیه میکنند که به حال شما رفق کند و آنچه که به شما بشارت میدهند برتر است و قطعا ملک الموت بر شما از مادر مهربان، مهربانتر و دلسوزتر خواهد بود.»[2]
در روایتی دیگر امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «به خدا سوگند! از شما پذيرفته مىشود؛ به خدا سوگند! براى شما آمرزيده مىگردد. به راستى كه بين شما و بين غبطه خوردن و ديدن شادى و روشنايىِ چشم فاصلهاى نيست مگر اينكه جان به اينجا برسد -و اشاره به حلقوم خود نمود- سپس فرمود: به راستى اگر آن لحظه فرا رسد و (بنده خدا) در حالت احتضار (و جان سپردن) قرار گيرد، رسول خدا (صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّمَ)، اهل بيت (علیهمالسلام) با (امام) علىّ (عليهالسلام)، جبرئيل و عزرائيل نزدش حضور يابند، امیرمومنان (علیهالسلام) نزديك وى آيد و به رسول خدا (صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّمَ)، گويد: اين شخص، شما اهل بيت (علیهمالسلام) رسالت و ما را دوست مىداشت، شما هم او را دوست بداريد، رسول خدا (صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّمَ)، فرمايد: اى جبرئيل! به راستى اين شخص خدا و رسولش و آل او را دوست مىداشت، پس او را دوست دار و با او مدارا كن. جبرئيل به فرشته مرگ گويد: به راستى اين شخص خدا و رسولش و آل او را دوست مىداشت، او را دوست دار و با او مدارا كن. سپس فرشته مرگ نزد او آيد و گويد: اى بنده خدا! برات آزادى گردن (حيات و زندگى) خود را دريافت كردهاى، امان نامه بيزارى خود را گرفتهاى، در زندگى دنيا به عصمت كبرى چنگ زدى و تمسّك جُستى.
فرمود: سپس خداوند عزّ و جلّ (روح) او را بالا مىبرد و مىگويد: بلى، بعد از آن گويد: آن (عصمت كبرى) چيست؟ پاسخ دهد كه (پذيرش) ولايت علىّ بن ابى طالب است. پس خواهد گفت: درست گفتى، آنچه را كه از آن مىترسيدى، خداوند تو را از آن در امان خواهد داشت و آنچه را كه اميد آن داشتى به آن رسيدهاى، تو را بشارت باد بر گذشتگان با صلاحيّت، رفقايى همچون رسول خدا، علىّ، فاطمه، و امامان (علیهمالسلام) از فرزندان ايشان. بعد از آن (روح از بدنش) به آرامى خارج گشته. ....»[3]
روایت دیگری نیز ادریس قمی از امام صادق (علیهالسلام) نقل کرده که فرمودند: «خداى متعال به ملك الموت امر مىكند كه جان مؤمن را بازگرداند تا بر او آسان گيرد، و به بهترين وجه بيرون آورد. پس مردم مىگويند: مرگ بر فلانى سخت شد. در حالى كه اين حالت، همان آسان گرفتن خداى متعال بر اوست. حضرتش فرمود: اگر آن فرد از كسانى باشد كه خداوند بر او غضب نموده، يا خدا او را دشمن مىدارد، فرمان مىدهد كه يكباره جان او را بگيرد، همانند كشيدن سيخ آهنين و داغ از پشم مرطوب. ولى مردم در اين حالت مىگويند: خداوند مرگ را بر فلانى آسان كرد.»[4]
با توجه به روایات فوق کاملا روشن میشود که احمد الحسن (مدعی یمانی) در تفسیر خود اشتباه کرده است.
پینوشت:
[1]. احمد الحسن، المتشابهات، ج2، ص68، سوال26، چاپ سوم، 1431ق.
[2]. ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص101، دار المرتضویه، نجف اشرف، 1356ش.
[3]. کلینی، الکافی، ج3،ص131، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1407ق.
[4]. همان، ص135.
افزودن نظر جدید