معرفی محمد بن عبدالوهاب از زبان ابن حُمید نجدی (عالم حنبلی هم عصرش)
خلاصه مقاله
اندیشه تکفیری از زمان ابن تیمیه حرانی، به صورت جدی در جامعه اسلامی پایهریزی شد و در زمان محمد بن عبدالوهاب نهادینه شد و سعی شد تا این فکر به عنوان اندیشه اسلامی به جامعه معرفی گردد. در همان عصرِ پیدایش فرقه ضاله وهابیت، وقتی این اندیشه در جامعه مطرح میشد، علمای بسیاری، مسلمانان را از این فکر خطرناک برحذر دانسته و انتقادات خود را نسبت به این جریان ابراز میداشتند، تا جایی که حتی صاحبان این فکر غلط را از دایره اسلام و مذهب جدا میکردند؛ برای نمونه در کتاب «السحب الوابله» که به معرفی علمای حنبلی میپردازد، مولف، اصلا نامی از محمد بن عبدالوهاب نمیبرد، بلکه در ضمن معرفی پدرش (که از علمای بزرگ حنابله بوده) بدترین نسبتها را محمد بن عبدالوهاب میدهد.
متن مقاله
وهابیت بسیار سعی دارد تا برای خود در بین مسلمانان جایگاهی پیدا کند و به نحوی خود را در دایره مسلمانان بگنجاند، اما با بررسی معتقداتشان میتوان دریافت که این فرقه گمراه، فرسخها از معارف اسلامی دور هستند، اما با این وجود خودشان برای هویت بخشی به فرقه گمراهشان، مدام تلاش دارند تا فرقه و صاحبانش را نیکو جلوه دهند. از جمله اینکه بسیار تلاش دارند محمد بن عبدالوهاب را شخصی مصلح، خیرخواه، دعوتگر به توحید و مدافع حق معرفی کنند، تا جایی که او را امام یا شیخ الاسلام معرفی میکنند و نوشتههای کوچک، بیمایه و غیر علمی وی را شرحهای چند جلدی میزنند؛ این در حالی است که با مراجعه به کتابهای تراجم که در عصر محمد بن عبدالوهاب و یا بعد از آن نگاشته شده است، در مییابیم که ایشان اصلاً محمد بن عبدالوهاب را عالم و دارای جایگاه نمیدانستند که نام وی را در زمره علمای مذهب بیاورند. برای نمونه کتاب بسیار معروف «السحب الوابلة علی ضرائح الحنابلة» که از کتابهای بسیار معروف است و همعصر محمد بن عبدالوهاب نگاشته شده است، اصلاً نامی از او در لیست علما حنبلی نمیآورد؛ بلکه در معرفی پدرش، اشارهای به این فرزند ناخلف دارد و تصریح میکند:
«او (عبدالوهاب بن سلمیان) پدر محمد است، کسیکه آثار سوء دعوت او تا آفاق نیز رسیده است؛ اما بین او و پسرش اختلاف بود، به گونهای که محمد، دعوت خویش را ظاهر نساخت، مگر بعد از فوت پدرش. برخی از کسانیکه من آنها را ملاقات کردم از برخی از اهل علم معاصر، با شیخ عبدالوهاب، پدر محمد، به من خبر دادند که همانا او (عبدالوهاب بن سلیمان) از پسر خویش ناراضی بود، چرا که محمد راضی نشده بود همانند گذشتگان و اطرافیان خویش، به یادگیری علم فقه اشتغال یابد. او احتمال میداد که از محمد، انحرافاتی سر بزند، به همین دلیل برای مردم میگفت: «وای که چه انحرافاتی از محمد خواهید دید.» پس خداوند آنچه مقدر شده بود را محقق ساخت. همچنین سلیمان پسر او و برادر شیخ محمد نیز با دعوت برادرش مخالف بود و ردیهی زیبایی بر او نوشت.»[1]
حال شخصی که عالم همعصرش، وی را اینگونه معرفی کرده است را میتوان شیخالاسلام و امام التوحید و یا مُصلح معرفی کرد؟!
پینوشت:
[1]. «هو والد محمد صاحب الدعوة التی انتشر شرها فی الآفاق، لکن بینها تباین، مع أن محمد لم یتظاهر بالدعوة الا بعد موت والده، و اخبرنی بعض من لقیته عن بعض اهل العلم عمن عاصر الشیخ عبدالوهاب هذا، أنه کان غضبان علی ولده محمد لکونه لم یرض أن یشتغل بالفقه کاسلافه و أهل جهته، و یتفرس فیه أن یحدث منه امر، فکان یقول للناس: "یا ما ترون من محمد من الشر"، فقدر الله أن صار ما صار، و کذالک ابنه سلیمان أخو الشیخ محمد کان منافیا له فی دعوته و رد علیه ردا جیدا.» نجدی حنبلی، محمد بن عبدالله بن حمید، السحب الوابلة علی ضرائح الحنابلة، ص275، بیجا، مکتبة الامام احمد، بیتا. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
نویسنده: علی اکبر لطفی
افزودن نظر جدید