شبهه لمس عورت در نظر آیت الله خویی و پاسخ به آن
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شخصی از آیتالله العظمی خویی (رحمهاللهعلیه)، سؤالی فقهی پرسید که آیا جایز است که مردی، عورت مرد دیگری را از روی لباس، به جهت بازی و مزاح لمس کند، با فرض اینکه قصد شهوت در کار نباشد.
آیتالله خویی در پاسخ فرمودند: (لا یحرم فی الفرض؛ والله العالم) در صورتی که فرض محقق شود (یعنی شهوتی در کار نباشد)، حرام نیست، والله العالم.
در پاسخ این اشکال برخی جواب دادهاند که عبارت جواب (لا، یحرم فی الفرض؛ والله العالم) است؛ زیرا سؤال با عبارت (هل یجوز) آمده نه (هل یحرم) که جواب گفته شود (لایحرم)؛ این عمل مانند فحش، بلکه بدتر از فحش زبانی میماند، و بعید است که چنین فتوایی داده باشند؛ همچنین در پاسخ برهانی با فرض صحت قول شبههکننده گفتهاند: معنای کلام آیتالله خویی این است که در غیر زوجین به صورت شرعی در اسلام، برانگیختن شهوت و لذت جنسی جایز نیست؛ حال این لمس اگر بنا به ضرورتی باشد، به شرط اینکه در این کار برانگیختن شھوت ولذت جنسی و إھانت و مانند آن از عناوین قبیح نباشد، مباح است، ولی اگر معلوم باشد که این عمل، در غیر صورت ضرورت شرعی است، و این عمل از عناوین قبیح به حساب میآید، لازم است که از آن اجتناب شود؛ والله العالم.
جواب دیگری نیز برای این اشکال وجود دارد و آن جواب نقضی است، آن کسانیکه این شبهه را مطرح کردهاند، اگر به تاریخ اسلافشان نگاه میکردند، دیگر به دنبال چنین اشکالاتی نمیرفتند.
یحیی بن اکثم که یکی از عالمان بزرگ بنیعباس، بلکه از فقهای آنان بوده، پیوسته مرتکب لواط میشد. ابن خلکان به نقل از کتاب «الاغانی» نگاشته است که هنگامیکه اخبار فحشاء یحیی در حد تواتر به مأمون رسید، تصمیم به امتحان او گرفت؛ فردی زیبارو را به قصر خود احضار کرد و پس از تخلیه آن مکان، دعوت از یحیی بن اکثم کرد؛ ولی قبل از دعوت از آن فرد نوجوان خواسته بود که به هیچ عنوان، از جای خود تکان نخورد و پس از دعوت یحیی، مأمون از آن مکان نیز خارج شد، ولی از یحیی تجسس میکرد و هنگامیکه دید یحیی بن اکثم آن اعمال شنیع خود را انجام میدهد، مأمون بر او وارد شد و گفت: چگونه دنیا و اهل دنیا، رو به اصلاح آورند، در حالیکه قاضی القضاة مسلمانان، مرتکب لواط میشود.[1]
بلکه مصیبت از این بالاتر است؛ ولید بن یزید بن عبدالملک یکی از خلفای اموی بود؛ ذهبی پیرامون او گفته است که الحاد و کفری برای او ثابت نشده، تنها چیزی که هست مشهور به شرابخواری و لواط بوده، پس مردم بر او خارج شدند.[2]
از دیگر بلاهای بزرگی که در آنان وجود دارد، اینست که میگویند: بین عالمان در حداکثر مدت حمل، اختلاف است؛ عایشه میگوید: مدت حمل بیشتر از دو سال است؛ ... شافعی میگوید: چهار سال است و مشهور از مالک پنج سال است.[3] یعنی بر اساس نظر مالک، زن میتواند به مدت پنج سال حامله بماند؛ آیا این فتح باب برای فحشاء نیست؟!! آیا آن کسانیکه اشکال به فتوای سید خویی کردهاند، از این بلاها غافل بودند، یا خود را به غفلت زدند؟
پینوشت:
[1]. «وحكى أبوالفرج الأصبهاني في كتاب "الأغاني" ليحيى المذكور وقائع في هذا الباب، وأن المأمون لما تواتر النقل عن يحيى بهذا أراد امتحانه، فأخلى له مجلساً واستدعاه، وأوصى مملوكاً خزرياً يقف عندهما وحده، فإذا خرج المأمون يقف المملوك ولا ينصرف، وكان المملوك في غاية الحسن، فلما اجتمعنا بالمجلس وتحادثا قام المأمون كأنه يقضي حاجة فوقف المملوك، فتجسس المأمون عليهما، وكان قرر معه أن يعبث بيحيى علماً منه أن يحيى لا يتجاسر عليه خوفاً من المأمون، فلما عبث به المملوك سمعه المأمون وهو يقول: لولا أنتم لكنا مؤمنين، فدخل المأمون وهو ينشد:
وكنا نرجي أن نرى العدل ظاهراً ... فأعقبنا بعد الرجاء قنوط
متى تصلح الدنيا ويصلح أهلها ... وقاضي قضاة المسلمين يلوط» ابن خلکان، وفيات الاعيان، ج6، ص155، دار صادر –بیروت، بیتا.
[2]. «وَلَمْ يَصِحَّ عَنِ الْوَلِيدِ كُفْرٌ وَلا زَنْدَقَةٌ نَعَمُ اشْتُهِرَ بِالْخَمْرِ والتلوّط فخرجوا عليه لذلك.» ذهبی، تاریخ اسلام، ج8، ص294، دار الكتاب العربي، بيروت، چاپ دوم، 1413ق.
[3]. «وَاخْتَلَفَ الْعُلَمَاءُ فِي أَكْثَرِ الْحَمْلِ، فَرَوَى ابْنُ جُرَيْجٍ عَنْ جَمِيلَةَ بِنْتِ سَعْدٍ عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: يَكُونُ الْحَمْلُ أَكْثَرَ مِنْ سَنَتَيْنِ قَدْرَ مَا يَتَحَوَّلُ ظِلُّ الْمِغْزَلِ، ذَكَرَهُ الدَّارَقُطْنِيُّ. وَقَالَتْ جَمِيلَةُ بِنْتُ سَعْدٍ- أُخْتُ عُبَيْدِ بْنِ سَعْدٍ، وَعَنِ اللَّيْثِ بْنِ سَعْدٍ-: إِنَّ أَكْثَرَهُ ثَلَاثُ سِنِينَ. وَعَنِ الشَّافِعِيِّ أَرْبَعُ سِنِينَ، وَرُوِيَ عَنْ مَالِكٍ فِي إِحْدَى رِوَايَتَيْهِ، وَالْمَشْهُورُ عَنْهُ خَمْسُ سِنِينَ، وَرُوِيَ عَنْهُ لَا حَدَّ لَهُ، وَلَوْ زَادَ عَلَى الْعَشَرَةِ الْأَعْوَامِ، وَهِيَ الرِّوَايَةُ الثَّالِثَةُ عَنْهُ. وَعَنِ الزُّهْرِيِّ سِتٌّ وَسَبْعٌ. قَالَ أَبُو عُمَرَ: وَمِنَ الصَّحَابَةِ مَنْ يَجْعَلُهُ إِلَى سَبْعٍ، وَالشَّافِعِيُّ: مُدَّةُ الْغَايَةِ مِنْهَا أَرْبَعُ سِنِينَ. وَالْكُوفِيُّونَ يَقُولُونَ: سَنَتَانِ لَا غَيْرَ.»
قرطبی، تفسیر قرطبی، ج9 ص 287، دار الكتب المصرية - القاهرة، چاپ دوم، 1384ق.
افزودن نظر جدید