امر به کتمان حقایق در منابع اهل تسنن

  • 1400/03/01 - 12:23
با توجه به این‌که مهم‌ترین عقیده اهل تسنن عدالت صحابه است، ولی چون اشکالات فراوانی متوجه این عقیده آنان شده، تنها راه نجات خود را در کتمان حقایق دانستند؛ با این‌که این عقیده خلاف صریح آیات قرآن است، ولی به آن با صراحت دستور داده‌اند.

مهم‌ترین عقیده اهل تسنن، قاعده عدالت صحابه است و اگر این عقیده از آن‌ها گرفته شود، بسیاری از عقاید آنان به فنا می‌رود که از جمله، فقه، تفسیر و امامت خلفایشان است؛ ولی با توجه به اشکالات بسیار فراوانی که متوجه صحابه شده، تنها راه چاره‌ای که دیدند، کتمان حقایق است!! و بدون هیچ پروایی، در کتب خود بدان تصریح کرده‌اند.
شنقیطی نگاشته: از آن‌چه که به اجماع مسلمانان در حق صحابه واجب است، دست برداشتن و امساک از اختلافاتی است که بین آنان صورت گرفته است، در حالی‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: اگر اصحاب من ذکر شدند، امساک کنید «یعنی هیچ طعنه‌ای به آن‌ها نزنید»، پس جایز نیست برای مسلمانان، به اخبار تاریخ نگاران و جاهلان از راویان و گمراهان از شیعه و بدعت‌گذاران گوش فرا دهند.[1]
ابوالمظفر شیبانی نیز در شرح یکی از احادیث نوشته است: به قطع این حدیث، متضمن این شده که همانا بین صحابه اختلافاتی صورت گرفته، در حالی‌که ما مأمور به سکوت از اختلافات آنان هستیم.[2]
قاضی عیاض نیز تصریح کرده که: از احترام و نیکی کردن به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، احترام و نیکی کردن به اصحاب ایشان و دانستن حق آنان، مدح و استغفار برای آنان،  دست برداشتن از اختلافات آن‌ها و دشمنی کردن با دشمنانشان و هم‌چنین روی گردانی از اخبار مورخین که در ذم آن‌ها وارد شده است و نباید هیچ‌کدام از آن‌ها به بدی یاد شود.[3]
ذهبی نیز همانند سایر بزرگان اهل تسنن، به این مسأله تصریح کرده و ملخص کلام او این است که: اختلافات و جنگ‌هایی که بین صحابه صورت گرفته، باید کتمان، بلکه نابود و منعدم شوند.[4]
گرچه اهل تسنن این عقیده را معلول برخی از احادیث ساختگی می‌دانند، ولی این عقیده، مسلماً با آیات قرآن تطابق ندارد، بلکه مخالف است و در آیات متعددی، باری تعالی، صحابه را نقد کرده؛ برخی از آن‌ها را منافق می‌داند و آن‌چه که صحابه کتمان می‌کردند، حق تعالی آن‌ها را برملا می‌کرد، از جمله:
1- «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ * إِلَّا تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَيَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيْئًا وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.[توبه/38و39] اى كسانى‌كه ايمان آورده‌ايد! چرا هنگامى‌كه به شما گفته مى‌شود در راه خدا و به سوى ميدان جهاد حركت كنيد، سستى و سنگينى به خرج مى‌دهيد؟ آيا به اين زندگى دنيا، به جاى زندگى وسيع و جاويدان آخرت، راضى شديد، با اين‌كه فوائد و متاع زندگى دنيا، در برابرزندگى آخرت، يك امر ناچيز بيش نيست* اگر شما به سوى ميدان جنگ حركت نكنيد، خداوند به عذاب دردناكى مجازاتتان خواهد كرد؛ خداوند گروهى غير از شما، به جاى شما قرار خواهد داد و از اين رهگذر، هيچ‌گونه زيانى نمى‌توانيد به خداوند و آيين پاك او وارد كنيد؛ خداوند بر هر چيز تواناست.»
2- «كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ * يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنْظُرُونَ.[انفال/5و6] همانند آن است كه خداوند تو را به حق از خانه و جايگاهت در مدينه بيرون فرستاد، درحالى‌كه بعضى از مؤمنان كراهت داشتند، مرتباً با تو مجادله و گفتگو در اين فرمان حق داشتند، و با اين‌كه اين واقعيت را دريافته بودند، گويى به سوى مرگ رانده مى‌شوند و مرگ و نابودى خويش را با چشم خود مى‌بينند.»
3- «وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ.[توبه/101] در ميان كسانى‌كه در اطراف شهر شما (مدينه) هستند، گروهى از منافقان وجود دارند؛ در خود مدينه و از اهل اين شهر نيز گروهى هستند كه نفاق را تا سر حد سركشى و طغيان رسانده و سخت به آن پايبندند و در آن صاحب تجربه‌اند؛ تو آن‌ها را نمى‌شناسى، ولى ما مى‌شناسيم؛ ما به زودى آن‌ها را دو بار مجازات خواهيم كرد، و پس از آن، به سوى عذاب بزرگ ديگرى فرستاده خواهند شد.»
4- «وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا # وَإِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا.[احزاب/12و13] و در آن هنگام منافقان و آنان‌که در دل‌هایشان مرض بود، می‌گفتند: آن وعده که خدا و رسول به ما می‌دادند، غرور و فریبی بیش نبود و در آن وقت، طایفه‌ای از آن کفار و منافقان دین گفتند: ای یثربیان! دیگر شما را در مدینه جای ماندن نیست، بازگردید و در آن حال گروهی از آن‌ها برای رفتن از پیغمبر اجازه خواسته، گفتند خانه‌های ما دیوار و حفاظی ندارد، در صورتی‌که دروغ می‌گفتند و مقصودشان جز فرار از جبهه جنگ نبود.»

پی‌نوشت:

[1]. «ومما هو واجبٌ بإجماع المسلمين في حق الصحابة، الِإمساك عما شجر بينهم، أي وقع من الاختلاف، وقد قال ص: "إذا ذُكِرَ أصحابي فَأمْسِكُوا". فلا يجوز للمسلم أن يصغي بأُذنِهِ إلى أخبار المؤرخين، وجهلة الرواة، وضُلّال الشيعة والمبتدعين القادحة في أحد منهم.» شنقیطی، كوثَر المَعَاني الدَّرَارِي في كَشْفِ خَبَايا صَحِيحْ البُخَاري،ج1 ص38، موسسه الرساله –بیروت، 1415ق. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. «وقد تضمن هذا الحديث أن الصحابة قد كان يجري بينهم كلمات يثيرها الطباع، ونحن مأمورون بالسكون عما شجر بينهم.» ابوالمظفر شیبانی، الافصاح عن معانی الصحاح، ج8 ص 14، دار الوطن، 1417ق. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. «قَال الْقَاضِي عِيَاضٌ: مِنْ تَوْقِيرِهِ وَبِرِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَوْقِيرُ أَصْحَابِهِ وَبِرُّهُمْ وَمَعْرِفَةُ حَقِّهِمْ وَحُسْنُ الثَّنَاءِ عَلَيْهِمْ وَالاِسْتِغْفَارُ لَهُمْ، وَالإْمْسَاكُ عَمَّا شَجَرَ بَيْنَهُمْ، وَمُعَادَاةُ مَنْ عَادَاهُمْ، وَالإْضْرَابُ عَنْ أَخْبَارِ الْمُؤَرِّخِينَ الْقَادِحَةِ فِي أَحَدٍ مِنْهُمْ، وَلاَ يُذْكَرُ أَحَدٌ مِنْهُمْ بِسُوءٍ.» وزاره الاوقاف و الشئون الاسلامیه، الموسوعه الفقهیه الکویتیه، ج40 ص58، چاپ دوم، طبع الوزاره. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. «قلت: كلام الاقران إذا تبرهن لنا أنه بهوى وعصبية، لا يلتفت إليه، بل يطوى ولا يروى، كما تقرر عن الكف عن كثير مما شجر بين الصحابة وقتالهم رضي الله عنهم أجمعين، وما زال يمر بنا ذلك في الدواوين والكتب والاجزاء، ولكن أكثر ذلك منقطع وضعيف، وبعضه كذب، وهذا فيما بأيدينا وبين علمائنا، فينبغي طيه وإخفاؤه، بل إعدامه لتصفو القلوب، وتتوفر على حب الصحابة، والترضي عنهم، وكتمان ذلك متعين عن العامة وآحاد العلماء، وَقَدْ يُرَخَّصُ فِي مُطَالعَةِ ذَلِكَ خَلْوَةً لِلْعَالِمِ المُنْصِفِ، العَرِيِّ مِنَ الهَوَى، بِشَرْطِ أَنْ يَسْتَغفرَ لَهُم، كَمَا عَلَّمَنَا اللهُ.» ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج10 ص 92، موسسه الرساله، چاپ سوم، 1405ق. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.