بزرگ یمن، مربی قرآن و فقه، قاتل حضرت علی شد
پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ چه کسی باور میکند بزرگ و نماینده اشراف یمن، قاری و مربی قرآن و معارف اسلامی، و عابد معروف شهر و بیعت کننده با حضرت علی، خودش قاتل حضرت شود؛ هرچند تاریخ تاریک است و بعضاً شفاف نیست، اما بعضاً از گزارشاتی که در کتب تاریخی و زندگی افراد بیان شده، میتوان از شخصیت و سرنوشت آنها باخبر شد و همین درس و عبرتی میشود برای آیندگان.
ما در این مقاله، به نقل از کتب تاریخی شیعه و اهل سنت، گزارشاتی را از شخصیت ابن ملجم مرادی بازگو میکنیم، تا روزنهای باشد برای طلب عاقبت بهخیری و تفکر و تعقل ان شاءالله ...
1- عمرو بن عاص، فرمانروای مصر، ابن ملجم را که از سواران و قاریان بود و قرائت قرآن را از معاذ بن جبل آموخته بود، از مقربان و همراهان خود قرار داد؛ او بهدلیل کثرت عبادت، از عباد بود؛ گفتهاند هنگامیکه عمرو بن عاص از خلیفه دوم، عمر، درباره مشکلات قرآن یاری خواست، عمر، طی نامهای به وی فرمان داد که عبدالرحمان بن ملجم را در کنار مسجد جای دهد، تا او قرآن و فقه به مردم بیاموزد، عمرو خانهای را در کنار خانه «ابن عدیس»، به ابن ملجم اختصاص و وسعت داد.[1]
طبق این گزارش تاریخی نیز روشن میگردد که وی در قرائت قرآن و معارف دینی آن روزگار، چندان مهارت داشت که خلیفه مسلمانان و عمرو بن عاص، او را رسماً به کار تعلیم قرآن گماردند.
2- ابن سعد نقل میکند: عبدالرحمن بن ملجم، مرد سبزه و گندمگون، و خوش چهره بود که موهاى سرش تا لاله گوشش مىرسيد و در پيشانى او اثر سجده بود. (به خاطر کثرت عبادت)[2]
3- در کتاب «الفتوح»، نوشته «ابن اعثم کوفی» شیعی، مطلبی بسیار شنیدنی و عجیب روایت شده است:
ده نفر از اشراف و بزرگان یمن انتخاب شدند تا برای بیعت نزد حضرت علی (علیهالسلام) بروند که یکی از آنها ابن ملجم بود. این ده نفر وارد شدند و عرض ادب کردند و حضرت علی (علیهالسلام) به همه جمع توجهی کرد؛ آنها را به خود نزدیک کرده، در کنار خود نشاند، و خطاب به آنها گفت: شما ریش سفیدان و بزرگان یمن هستید؛ ای کاش میدانستم اگر روزی حادثهای و اتفاقی برای ما بیافتد، قدرت جنگی شما چقدر است و تا چه اندازه میتوانید صبر و پایداری داشته باشید و در مقابل دشمن استقامت کنید.
ابنمجلم شروع به سخن کرد و گفت یا علی! هر جا میخواهی ما را بفرست و مورد آزمایش و امتحان قرار بده! بهخدا قسم خواهی دید که ما مردان شجاع و باهوش، با تمام قوا، و مصمم و منسجم همچون شیر خشمگین، در اجرای فرمانت هستیم. بهدرستیکه این شجاعت را از پدران و اجدادمان ارث بردیم و همچنین فرزندان صالح از ما ارث میبرند.
او اشعاری را شروع به خواندن کرد که ابتدای آن با این بیت شروع میشود: (ما جنگ با دشمن را آغاز میکنیم؛ با شمشیرهای ساخته شده از هند، در روز پیکار و نبرد.)[3]
در شرح و توضیح این کلام ابن ملجم، «سید جعفر مرتضی» میگوید: ابن ملجم از سبقت گیرندگان و نماینده گروه مسافرین از یمن بود که نزد حضرت علی آمد و شروع به تکلم و اظهار اطاعت و جانفشانی کرد.[4]
نتیجه: در هر جایگاه و پست و مقامی هستیم، همیشه باید برای عاقبت بهخیری خود دعا کنیم؛ چون وسوسه شیطان، گام به گام است و تا آخرعمر، همراه ما است.
قرآن کریم برای عاقبت به خیری و مردن با ایمان و پایداری در ایمان، اهمیت ویژهای قایل شده است.
«رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ.[آلعمران/۸] پروردگارا، پس از آن که ما را هدایت کردی، دلهایمان را دستخوش انحراف مگردان، و از جانب خود، رحمتی بر ما ارزانی دار که تو خود بخشایشگری.»
به همین خاطر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میگفتند: «اللَّهُمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً وَ لَا تُحْوِجْنِي إِلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ وَ ثَبِّتْ [أَثْبِتْ] قَلْبِي عَلَى طَاعَتِكَ.[5] خداوندا! هيچگاه مرا به اندازهى يك چشم برهم زدن، به خود وامگذار و به هيچيك از آفريدههايت، محتاج مگردان و دلم را بر [انجام] طاعتت استوار بدار.»
پیامبر با آن مقام و با آن شأن و عظمت، از عبادت خود غافل نمیشد؛ نیمهی شب میگریست و دعا و استغفار میکرد؛ پس با این حساب، نمیتوان گفت همه صحابه بهشتی هستند، چون بخشیده شدند و دیگر تا آخر عمر در امان هستند و خطایی ندارند و اصلاً جهنمی نمیشوند.
نویسنده: مصطفی پورصدوقی
پینوشت:
[1]. لسان الميزان، ابن حجر عسقلانی، (متوفاى 852هـ)، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بيروت - لبنان، چاپ دوم، 1390هـ /1971م، ج3، ص440. «عبد الرحمن بن ملجم المرادي أحد بني مدرك أي حي من مراد شهد فتح مصر واختط بها يقال أن عمرو بن العاص أمره بالنزول بالقرب منه لأنه كان من قراء القرآن وكان فارس قومه المعدود فيهم بمصر وكان قرأ على معاذ بن جبل وكان من العباد ويقال أنه كان أرسل ضبيع بن عسل إلى عمر يسأل عن مشكل القرآن وقيل أن عمر كتب إلى عمر وإن قرب دار عبد الرحمن بن ملجم من المسجد ليعلم الناس والقرآن والفقه فوسع له فكان داره إلى جنب دار بن عديس.»
[2]. الطبقات الكبرى، ابن سعد، (متوفاى 230هـ)، ط العلمية، تحقيق: محمد عبدالقادر عطا، چاپ اول، 1410 هـ - 1990 م، ج3، ص29. «وَكَانَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُلْجَمٍ رَجُلا أَسْمَرَ حَسَنَ الْوَجْهِ أَفْلَجَ شَعْرِهِ مَعَ شَحْمَةِ أُذُنَيْهِ. فِي جَبْهَتِهِ أَثَرُ السُّجُودِ.»
[3]. الفتوح، أحمد بن أعثم كوفی، (متوفاى 314 هـ/ 926 م)، ج2، ص440. «فلما دخل إليه هؤلاء العشرة وسلموا عليه رد عليهم السلام، ثم قربهم وأدناهم وقال لهم: إنكم صناديد اليمن وساداتها فليت شعري إن دهمنا أمر من الأمور كيف صبركم على ضرب الطلا وطعن الكلأ؟ قال:فبادر عبد الرحمن بن ملجم بالكلام فقال: يا أمير المؤمنين! ارم بنا حيث شئت إذا شئت لتعلم ذلك، فو الله! ما فينا إلا كل بطل أهيس، وحازم أكيس، وشجاع أشرس، وليث أعبس، ورثنا ذلك عن الآباء والأجداد، وكذلك يرثه عنا صالح الأولاد، وأنشأ يقول أبياتا مطلعها: أبادر في الحروب إلى الأعادي ... بكل مهنّد يوم الضراب»
[4]. الصحيح من سيرة الإمام علی (عليهالسلام)، سید جعفر مرتضی عاملی، ج19، ص210. «واللافت هنا: أن ابن ملجم كان في جملة الوافدين على أمير المؤمنين (عليه السلام). وكان هو المبادر للكلام المتضمن لإظهار الطاعة والانقياد المطلق لأمير المؤمنين (عليه السلام)، وللإعلان عن الاستعداد لتنفيذ أوامره (عليه السلام)، وخوض اللجج، في محاربة أعدائه صلوات الله وسلامه عليه.»
[5]. بحار الأنوار، علامه مجلسی، دارالاحیاء التراث، تحقيق: سيد إبراهيم ميانجی، محمد باقر بهبودی، چاپ سوم، ١٤٠٣ - ١٩٨٣ م، ج95، ص47. «دعاء اليوم السابع عشر من شهر رمضان اللَّهُمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً وَ لَا تُحْوِجْنِي إِلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ وَ ثَبِّتْ [أَثْبِتْ] قَلْبِي عَلَى طَاعَتِكَ..»
افزودن نظر جدید