سیره اهل بیت (علیهمالسلام) در عزاداری امام حسین (علیهالسلام)
برخی از وهابیان در خصوص سوگواری بر حضرت اباعبدالله (علیهالسلام) شبهه ذیل را مطرح کردهاند كه حضرت اباعبدالله (صلواتاللهعلیه) دختری داشتند به نام سکینه، که همراه ایشان در کربلا بودند؛ با اینکه شوهر، پدر، برادر و دیگر خویشاوند ایشان در کربلا شهید شدند، ولی ایشان همانند شیعیان عزاداری نکردند.
آیا شیعیان در عزاداری، شبیه به حضرت سکینه هستند و یا حضرت سکینه شبیه به آنان است؟
پاسخ:
آنچه که از این شبهه واضح و نمایان است، اینکه مطرح کننده این شبهه، فقط در صدد خلق شبهات بوده، و از علم خاصی برخوردار نبوده است؛ به این جهت که مستشکل، هیچ مستندی برای ادعای خود ذکر نمیکند، بلکه تنها چیزی که به یاد میآورد، اینست که آیا شما همانند حضرت سکینه (سلاماللهعلیها) عزاداری میکنید؟ و از روش عزاداری ایشان هیچ مدرکی ارائه نمیدهد، بلکه با صرف تهاجم، درصدد اینست که اثبات کند، عزاداری شیعیان همانند عزاداری خاندان اهل بیت (علیهمالسلام) نبوده است.
با کمترین مراجعه به روایات، هویدا میشود که اهل بیت (علیهمالسلام) و خاندانشان، عزاداری مفصلی برای امام حسین (علیهالسلام) میگرفتند و عزاداری شیعیان، برگرفته از روش و سیره اهل بیت (علیهمالسلام) است.
اینک به اختصار به نمونهای از این روایات اشاره میشود:
1- پس از شهادت امام حسین (علیهالسلام) زنان بنیهاشم لباسهای سیاه و خشن بر تن کردند، از سرما و گرما پروایی نداشتند و به عزاداری میپرداختند و امام علی بن الحسین (علیهالسلام) برای مراسم ماتم و عزاداری آنها، غذا تهیه میکرد.[1] حضرت سکینه نیز یکی از زنان بنیهاشم است.
2- امام سجاد (علیهالسلام) به مدت بیست یا چهل سال بر پدر گرامیشان گریه میکردند و گریه امام سجاد (صلواتاللهعلیه) منحصر به ایام محرم نبوده، بلکه در طول سال بوده است.[2]
3- امام حسن عسکری (علیهالسلام)، در عزای پدر گرامیشان گریبان خود را چاک زدند و در پاسخ یکی از معترضان فرمودند: «که حضرت موسی نیز بر حضرت هارون پیراهن خود را چاک زدند.»[3]
4- امام صادق (عليهالسلام) فرموند: «زنان بنىهاشم به مدت پنج سال، حالت عزا داشتند و از آرايش و زينت دورى مىجستند، تا آن زمان كه مختار (قيام كرد و) عبيدالله بن زياد را كشت و سرش را (به مدينه) فرستاد.»[4]
پس به هیچ وجه نمیتوان روش شیعه را مخالف سیره اهل بیت (علیهمالسلام) دانست.
پینوشت:
[1]. «عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ طَرِيفِ بْنِ نَاصِحٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع لَبِسْنَ نِسَاءَ بَنِي هَاشِمٍ السَّوَادَ وَ الْمُسُوحَ وَ كُنَّ لَا يَشْتَكِينَ مِنْ حَرٍّ وَ لَا بَرْدٍ وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَعْمَلُ لَهُنَ الطَّعَامَ لِلْمَأْتَمِ.» برقى، المحاسن، ج2، ص420، قم، چاپ دوم، 1371 ق.
[2]. «الْخِصَالُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَهْلٍ الْبَحْرَانِيِّ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْبَكَّاءُونَ خَمْسَةٌ آدَمُ وَ يَعْقُوبُ وَ يُوسُفُ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ ص وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع فَأَمَّا آدَمُ فَبَكَى عَلَى الْجَنَّةِ حَتَّى صَارَ فِي خَدَّيْهِ أَمْثَالُ الْأَوْدِيَةِ وَ أَمَّا يَعْقُوبُ فَبَكَى عَلَى يُوسُفَ حَتَّى ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ حَتَّى قِيلَ لَهُ تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهالِكِينَ وَ أَمَّا يُوسُفُ فَبَكَى عَلَى يَعْقُوبَ حَتَّى تَأَذَّى بِهِ أَهْلُ السِّجْنِ فَقَالُوا إِمَّا أَنْ تَبْكِيَ اللَّيْلَ وَ تَسْكُتَ بِالنَّهَارِ وَ إِمَّا أَنْ تَبْكِيَ النَّهَارَ وَ تَسْكُتَ بِاللَّيْلِ فَصَالَحَهُمْ عَلَى وَاحِدٍ مِنْهُمَا وَ أَمَّا فَاطِمَةُ فَبَكَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص حَتَّى تَأَذَّى بِهَا أَهْلُ الْمَدِينَةِ فَقَالُوا لَهَا قَدْ آذَيْتِنَا بِكَثْرَةِ بُكَائِكِ وَ كَانَتْ تَخْرُجُ إِلَى مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْكِي حَتَّى تَقْضِيَ حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنْصَرِفُ وَ أَمَّا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع فَبَكَى عَلَى الْحُسَيْنِ ع عِشْرِينَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِينَ سَنَةً مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَكَى حَتَّى قَالَ لَهُ مَوْلًى لَهُ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ قَالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ إِنِّي لَمْ أَذْكُرْ مَصْرَعَ بَنِي فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِي لِذَلِكَ عَبْرَةٌ.» علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج79، ص86، بيروت، چاپ دوم، 1403 ق.
[3]. «كَشْفُ الْغُمَّةِ، نَقْلًا مِنْ كِتَابِ الدَّلَائِلِ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ: خَرَجَ أَبُو مُحَمَّدٍ فِي جَنَازَةِ أَبِي الْحَسَنِ ع وَ قَمِيصُهُ مَشْقُوقٌ فَكَتَبَ إِلَيْهِ ابْنُ عَوْنٍ مَنْ رَأَيْتَ أَوْ بَلَغَكَ مِنَ الْأَئِمَّةِ شَقَّ قَمِيصَهُ فِي مِثْلِ هَذَا فَكَتَبَ إِلَيْهِ أَبُو مُحَمَّدٍ ع يَا أَحْمَقُ مَا يُدْرِيكَ مَا هَذَا قَدْ شَقَّ مُوسَى عَلَى هَارُونَ.» مجلسى، بحار الأنوار، ج79، ص85، بيروت، چاپ دوم، 1403 ق.
[4]. مقرم، مقتل الحسین، ص376، بینا، بیتا.
افزودن نظر جدید