فهم نادرست از توحید باعث خشونت جریانهای تکفیری
خلاصه مقاله
یکی از اختلافات اساسی بین جریانهای تکفیری و دیگر مسلمانان به موضوع توحید بر میگردد. جریانهای تکفیری با درک نادرست توحید، مسلمانان را متهم به کفر میکنند. وهابیت با نفهمیدن توحید عبادی، مسلمانانی را که قائل به توسل و استغاثه هستند، تکفیر میکنند و جریانهای سلفی متأخر با درک نادرست توحید در حاکمیت، مسلمانان را متهم به کفر میکنند. آنان معتقدند که حاکمیت فقط از آن خداست، بنابراین حکومت حاکمان بر کشورها درست نیست و مصداق کفر و شرک محسوب میشود.
متن مقاله
سرمنشأ بیشتر اختلافات گروههای تکفیری با دیگر مسلمانان، به موضوع توحید و شرک بر میگردد. توحید از مسائل مهم و اساسی اسلامی است. تقریباً همه آیات الهی یا به صورت مستقیم و یا به صورت غیر مستقیم به مبحث توحید اشاره دارد. بنابراین فهم درست از آموزه توحید باعث وحدت و یکپارچگی مسلمانان خواهد شد و در مقابل، فهم نادرست از توحید، باعث تفرقه و اختلاف خواهد شد. چیزی که امروزه شاهده آن هستیم. امروزه مسلمانان زیادی به دست کسانیکه شعار توحید سر میدهند کشته میشوند.
اگر امروزه وهابیت بهعنوان یکی از جریانهای با سابقه تکفیری مسلمانان را تکفیر میکند، به جهت فهم نادرست از توحید است. آنها با عدم درک توحید عبادی، تصور میکنند که مسلمانانی که به انبیا و اولیا متوسل میشوند، مشرک هستند، در حالیکه همه مسلمانان بر این مسئله واقف هستند که فقط خدا را باید عبادت کرد و تعظیم بندگان صالح خداوند به جهت تقرب به خداوند است. بنابراین اشکال وهابیت در توحید عبادی است. چنانکه عبدالطیف آل شیخ مینویسد: شرک یعنی شریک قرار دادن برای خداوند در اموری که شایسته او و مخصوص اوست، از عبادات ظاهری و باطنی مانند حب، خضوع، تعظیم، ترس، امید، انابه و مانند آن از عبادات.»[1] این شیخ وهابی با چنین نگرشی از توحید، مطلق خضوع در برابر هر کسی را عبادت آن شخص دانسته و حکم به کفر او میدهد. بنابراین اگر کسی در مقابل یکی از قبور اولیای الهی خضوع کند، از نظر او کافر است.
در مقابل، برخی دیگر از جریانهای تکفیری، توحید در حاکمیت را درست درک نکردهاند. جریانهای سلفی جدید مسلمانان را به جهت شرک در حاکمیت، متهم به کفر و شرک میکنند. آنان معتقدند که حاکمیت مخصوص خداوند است و فقط خداوند حق فرمانروایی دارد، بنابراین حکومت مردم بر مردم درست نیست و مصداق کفر و شرک محسوب میشود.
سید قطب که بر همه جریانهای سلفی تأثیر گذاشته است، در تفسیر کلمه «لا اله الا الله» مینویسد: «لا حاکمیه الا الله و لا شریعه الا من الله و لا سلطان لاحد علی احد لان السلطان کله لله.[2] هیچ حاکمیتی غیر از حاکمیت الله مورد قبول نیست و هیچ شریعتی غیر از شریعت الله پذیرفتنی نیست و هیچ کسی غیر از خداوند حق فرمانروایی بر دیگران را ندارد.»
سید قطب بر این باور بود که حاکمیت فقط از آن خداست و فقط حاکم از سوی خداوند (خلیفه) بر دیگران حق فرمانروایی دارند و دیگر کسانیکه امروزه با انتخابات به پیروزی رسیده و بر دیگر مردم حکومت میکنند در حاکمیت خداوند تصرف کرده و مشرک هستند، به همین جهت امروزه سلفیه تکفیری با تکیه بر آرای سید قطب حکومت حاکمان مستبد را نمیپذیرند و از آنجا که معقتدند فقط باید شریعت خداوند اجرا شود، هیچگونه قانون بشری را قبول ندارند و با مظاهر دموکراسی از جمله مجلس قانونگذاری مخالف هستند و آنها را مصداق شرک به خداوند میدانند. این در حالی است که دموکراسی، یکی از مسائل مستحدثه است که علمای اسلام درباره آن اختلاف دارند و در مسائل اختلافی و مستحدثه نمیتوان کسی را تکفیر کرد.
بنابراین عدم درک درست از توحید باعث شده است که جریانهای سلفی، دیگر مسلمانان را متهم به شرک و کفر کنند.
نویسنده: مجتبی محیطی
پینوشت:
[1]. عبدالرزاق بن عبدالمحسن البدر، القول السدید فی الرد علی من انکر تقسیم التوحید، ص86-87. به نقل از علیزاده موسوی، سید مهدی، وارونگی، بوستان کتاب، قم، 1396ش، ص43.
[2]. سید قطب، فی ضلال القرآن، دارالشرق، چاپ هفدهم، بیروت، 1412ق، ج2، ص32.
افزودن نظر جدید