تاثیرگذاری احمد بن حنبل در مسائل اجتماعی و عقیدتی
خلاصه مقاله
أحمد بن حنبَل، یکی از امامان چهارگانه فقهی اهل سنت است، او از خواص اصحاب شافعى بوده و پيوسته ملازم وى بود. نَسَب او به ذُوالثدیه رئيس خوارج منتهى مىگردد، دو مورد از عقاید احمد بن حنبل که در بین باقی عقاید او شاخص است، یکی جریان قدم و حدوث قرآن و دیگری نقش او در عقیده تربیع خلفا در بین اهل سنت است؛ او بر خلاف معتزله معتقد به قدم قرآن بود و در زمان مأمون و معتصم و واثق مورد آزار قرار گرفت و زندانی شد، ولی در زمان متوکل مورد احترام قرار گرفت؛ در مورد عقیده تربیع در خلفا نیز از او نقل شده است که گفت: هرکس حضرت علی (علیهالسلام) را به عنوان خلیفه چهارم نپذیرد، با او ازدواج و صحبت نکنید، و یا گفت: هر کس حضرت علی (علیهالسلام) را به عنوان خلیفه چهارم نپذیرد، از چهارپای خانگیش پستتر است.
متن مقاله
أبوعبدالله أحمد بن محمد بن حَنْبَل، یکی از امامان چهارگانه فقهی اهل سنت است، او در سال 164 هجری قمری بهدنیا آمد و در سال 241 هجری قمری در بغداد از دنیا رفت ودر باب حرب بغداد دفن شد.[1]
او از خواصّ اصحاب شافعى (یکی دیگر از امامان فقهی اهل سنت) بوده است، و پيوسته ملازم وى بود تا شافعى به مصر كوچ كرد.[2]
نَسَب او به ذوالثديه رئيس خوارج منتهى مىگردد، با آنكه او از قائلين به خلافت حضرت علی (علیهالسلام) است، ولی در مسائلی مخالف روش اهل بیت (علیهمالسلام) است. شیخ صدوق و ابن شهرآشوب و دیگران، علت عداوت احمد بن حنبل با علی (علیهالسلام) را، کشته شدن جدش ذوالثدیه به دست آن حضرت میدانند.[3]
دو مورد از عقاید احمد بن حنبل که در بین باقی عقاید او شاخص است، یکی جریان قدم و حدوث قرآن و دیگری نقش او در عقیده تربیع خلفا در بین اهل سنت است؛ در این دو جریان اجتماعی و عقیدتی تاثیرگذار بوده است.
مورد اول اختلاف در قدیم بودن قرآن یا حادث بودن قرآن بود که از اين دوره به (دوره محنت) ياد میكنند؛ معتزله که در مقابل تفکرات احمد بن حنبل و قائل به اعتبار عقل بودند، در زمان مأمون عباسی مورد حمايتش قرار گرفتند و پس از آن معتصم و واثق عباسی نيز از حاميان سرسخت معتزله شدند. در همين زمان بحث داغ حادث يا قديم بودن قرآن كريم، بهعنوان كلام الهى پيش آمد و بنا بهدستور مأمون مقرر شد كه هر كس به خلاف نظر معتزله، معتقد به عدم خلق و حدوث قرآن گردد، تأديب شود.
به دنبال اين دستور افراد فراوانى به زندان افتادند و شكنجهها ديدند از جمله آنها احمد بن حنبل بود که قائل به خلق قرآن و حدوث آن نبود، بلکه قرآن را قدیم میدانست، احمد بن حنبل بر نظریه خود اصرار کرد و سالها در زندان ماند، و اين جريان تا زمان متوكل ادامه داشت.
متوكل بر ضد معتزله برخاست و معتزليان را منكوب كرد و در دوره او احمد بن حنبل مورد اکرام قرار گرفت و متوکل عباسی که در عقیده خلق نشدن قرآن با شیخ حنبلی هم رأی بود و مقاومت او را در برابر مأمون میستود، جایگاه بالایی برای او قائل شد.
این اقبال حکومت به احمد بن حنبل منجر به نفوذ هر چه بیشتر کلام او شد و مردم به دور او جمع شدند و مذهب او رواج پیدا کرد.
اين حادثه تاريخى سبب تضعيف معتزله و قدرت مخالفين آنها يعنى (اهل السنة) و (اهل الحديث) گرديد.
یکی از بزرگان حنابله که در جریان محنت و خلق قرآن به دار آویخته شد، «احمد بن نصر خزاعی» بود که برای او نیز مانند دیگر بزرگان حنبلی کراماتی ساخته و منتشر کردند.[4]
مورد دوم رواج عقیده چهار خلیفهای بود که تا پیش از احمد بن حنبل عقیده اکثر اهل سنت این بود که بعد از پیامبر سه خلیفه (ابوبکر، عمر و عثمان) بر سر کار آمدهاند و حضرت علی (علیهالسلام) در نظر آنها فردی بوده که خلافتش مورد تشکیک بود و امیرالمؤمنین را افرادی مانند: عایشه، عبدالله بن عمر، سعد وقاص، طلحه، زبیر و معاویه، به عنوان خلیفه به رسمیت نشناخته بودند. با این حال احمد بن حنبل که خود مدتی شاگرد شافعی، امام سوم فرقههای فقهی اهل سنت بود و از گرایشهای دوستانه او نسبت به امیرالمومنین (علیهالسلام) بهره برده بود، برای نخستین بار عقیده به تربیع (چهار خلیفه) را مطرح کرد و توانست آن را در میان عامه نهادینه کند واعلام کرد که اشکالی ندارد، اگر کسی علی (علیهالسلام) را خلیفهی چهارم بداند و این اعتقاد باعث نمیشود، فرد از دایره اهل سنت خارج شود، و از احمد بن حنبل نقل شده که اعلام کرد هرکس حضرت علی (علیهالسلام) را به عنوان خلیفه چهارم نپذیرد، با او ازدواج وصحبت نکنید.[5] ابن تیمیه نیز از قول احمد بن حنبل نقل میکند: هر کس حضرت علی (علیهالسلام) را به عنوان خلیفه چهارم نپذیرد، از چهارپای خانگیش پستتر است و پس از آن مناقشاتی که بر سر سخن او شده بیان میکند.[6]
پینوشت:
[1]. وفيات الأعيان، ابن خلکان، ج1، ص64.
[2]. همان.
[3]. علل الشرایع، شیخ صدوق، ج2، ص467.
[4]. «احمد بن نصر خزاعی، معتقد به رؤیت خداوند»
«غلو حنابله در مورد احمد بن نصر»
«فضیلت دروغین احمد بن نصر»
[5]. «... وَقَالَ: مَنْ لَمْ يُرَبِّعْ بِعَلِيِّ فِي الْخِلَافَةِ، فَلَا تُنَاكِحُوهُ، وَلَا تُكَلِّمُوهُ.» المغنی، ابن قدامه، ج7، ص39.
[6]. «مَنْ لَمْ يُرَبِّعْ بِعَلِيٍّ فِي الْخِلَافَةِ فَهُوَ أَضَلُّ مِنْ حِمَارِ أَهْلِهِ.» منهاج السنه، ابن تیمیه، ج1، ص537؛ ج4، ص402؛ ج8، ص243.
افزودن نظر جدید