دروغِ تازه: بازنویسی منشور کورش بر استخوان اسب!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مدتی پیش برخی رسانهها مدعی شدند که یک نسخه از استوانه کورش هخامنشی، بر روی چند تکه استخوان فسیل شدهی اسب در چین یافته شده است! ماجرا اینگونه بیان شد:
یک طبیب سنتی چینی در سالهای 1935-1940 میلادی این چند قطعه استخوان را خرید و بعدها طی یک سری حوادث، در سال 1985 به یک مرکز مهم در چین تحویل داده شد! بر روی این چند قطعه استخوان اسب، حروف و نگارههایی وجود دارد که تا حدی شبیه به منشور کورش است! پس منشور کورش هخامنشی آنقدر مهم بود که چینیها نیز از روی آن کپی کردند و این افتخاری است برای تاریخ ایران که سخنان کورش بر روی استخوان اسب نوشته شد!
نقد و بررسی چرندیات فوق طی چند چالش:
چالش اول: کسانی که این ادعا (یافته شدن منشور کورش بر روی استخوان اسب) را مطرح کردند، چه دلیل روشنی دارند که این نوشتهها مربوط به کورش باشد؟! هیچ! آنان ادعا میکنند: «شواهد قطعی وجود دارد که متن مکتوب بر روی این استخوانها، مربوط به کورش است»! اما از اثبات و ارائه این شواهد قطعی عاجزند... بادامچی (که خود از لیدرهای باستانگرایی است) در کتاب خود اعتراف میکند: «متن این دو استخوان دقیقاً برابر متن استوانه نیست و به نظر فینکل در زمان حیات کورش از روی متنی دیگر و توسط کاتبانی نسخه برداری شده که مهارت بالا در نگارش اکدی نداشتهاند.»[1] بادامچی اقرار میکند که نوشتههای روی این استخوانها برابر با متن منشور کورش نیست! از سویی دیگر؛ یکی از پایگاههای مرکزی باستانگرایی که یدی طولا در دروغپردازی و ترویج توهمات دارد (مشهور به پایگاه بیخردگان) مدعی شد: «خطوط از نظر آوانگاری و حروف نویسی بسیار شبیه به منشور کوروش است و حتی کپی برداری از آن توسط افراد ماهر هم امکان پذیر نیست.» مغلطهی کودکانه و نتیجهگیری بیشرمانهی این جماعت را ببینیم... میگوید چون حروف روی این استخوانها شبیه حروف روی منشور است؛ پس اینها به هم ربط دارند! سخنی بس نابخردانه... روشن است که منشور کورش به خط میخی اکدی است و حروف آوانگاری شده بر روی استخوان هم به خط میخی اکدی است... طبیعی است که حروفشان شبیه هم باشد. همانطور که آوانگاریها و حروف موجود در دفترچه خاطرات یک شخص در مشهد شبیه حروف و آوانگاریهای دفترچه خاطرات شخصی دیگر در اهواز است... هر دو نفر کلمات فارسی استفاده میکنند. قرار نیست چون هر دو نفر از یک سری کلمات و حروف مشترک استفاده کردند، پس یک چیز را نوشته باشند! منتها چون باستانگرایان دستشان از سند خالی است، به نابخردانهترین شکل ممکن، همه چیز را به هم ربط میدهند تا نتیجه مطلوب خود را به دست بیاورند...
چالش دوم: متن مکتوب بر روی آن استخوان، به خط اکّدی (بابِلی نو) است! خوب... بسیاری از آثار دیگر مانند رویدادنامه نبونید و ... هم به خط اکدی است و یقیناً این استخوانها با این رویدادنامه و دیگر کتیبههای اکدی، حروف و آوانگاریهای مشترک دارد... پس آیا نوشتههای رو استخوان اسب، برگرفته از متن رویدادنامه نبونید و دیگر کتیبههای بابلی است؟! در این صورت ربطی به کورش نخواهد داشت!
چالش سوم: باستانگرایان دروغپرداز مدعی هستند که نوشتههای روی استخوان اسب، با منشور کورش در برخی حروف اشتراک دارد! خوب باید پرسید چه اشتراکی؟! مثلاً در منشور، کورش از مردوک (که به معنی گوساله است) به عنوان خدای خود و خدای آسمانها و زمین یاد میکند. آیا در نوشتهی روی استخوان اسب (که شاید استخوان خر باشد) هم چنین چیزی نوشته شده است؟![2]
چالش چهارم: اصلاًاز کجا معلوم که حروف نوشته شده بر روی این استخوانهای فسل شدهی اسب، واقعاً اصالت و قدمت داشته باشند؟! در کدام آزمایشگاه و لابراتوار مورد سنجش قرار گرفت؟! چرا برخی به هر ادعایی توجه میکنند؟! باستانگرایان در این موقعیت؛ ادعا میکنند اروینگ فینکل (Irving Finkel) این ادعا را مطرح کرده است! در پاسخ میگوییم فینکل کجا چنین گفت؟ به فرض هم که گفته باشد، شما نباید از او دلیل بخواهید؟ آیا فینکل هر سخنی بر زبان بیاورد باید پذیرفت؟ نباید از او دلیل و سند و مدرک خواست؟ مگر باستانشناسی، یک سری اصول و قواعد و مبانی ندارد؟ پس چرا این جماعت باستانگرای عاشقِ چشم و ابروی کورش، هر آنچه مطلوب توهمات و تحیلاتشان باشد را دربست میپذیرند؟ بدون اینکه دلیل طلب کنند؟ گذشته از این، طبق اسناد، فینکل اعتراف کرده است که این استخوانها، بعید است مربوط به دوران باستان باشد.[3] و امروزه نیز دیدگاه غالب این است که این استخواننوشتهها، جعلی و نوعی سندسازی مربوط به دوران مدرن است.[4]
چالش پنجم: اصلاً از کجا معلوم ک این استخوان اسب باشد؟! در کدام لابراتوار چنین چیزی اثبات شد؟ ممکن است کسی بگوید این استخوان خر است. خوب نباید دلیل خواست؟ از روی یک تکه استخوان چند سانتی متری چگونه میتوان فهمید که استخوان اسب است؟ ولی استخوان خر نیست؟! ضمناً چینیها میتوانستند روی سنگ بنویسند تا بماند. چرا روی استخوان اسب (یا شاید خر) این را نوشتند؟ اصلاً مگر استخوانِ اسب و خر چند سال دوام میآورد؟ که حتی نوشتههای روی آن سالم مانده است؟ آیا این دلیلی بر جعلی بودنِ نوشتههای روی استخوان نیست؟!
چالش ششم: باستانگرایان -و حتی بادامچی- اقرار دارند که در نوشتههای روی این استخوان به زبان اکدی است! از سویی به دروغ مدعی هستند که چینیهای باستان آن را از روی منشور کورش نوشتند... خوب در این جایگاه برای هر عاقلی که نخواهد دروغهای ابلهانه این جماعت را باور کند، دو سؤال پیش میآید: اول اینکه مراحل کپی برداری از منشور کورش چگونه بود؟ منشور در میدان مرکز شهر با چنگک آویزان بود و هر کس که رد میشد از روی آن مینوشت؟! یا نه؟ مدعیان باید به این پرسش پاسخ دهند! سؤال دوم اینکه مگر مردم چین زبان اکّدی (که زبان مردم بین النهرین بود) را بلد بودند؟! اگر قرار بود این منشور کورش بازنویسی و برای مردم چین به ارمغان برده شود (!) میبایست ترجمهای از آن به سوی چین میرفت! نه متن اکّدی آن... که چینیها آن را نمیفهمیدند. از مجموع این سخنان، جعلی بودن این استخواننوشتهها اثبات میشود...
پینوشت:
[1]. حسین بادامچی، فرمان کورش بزرگ، ترجمه و واژهنامه متن اکدی، تهران: نگاه معاصر، 1391، ص 42.
[2]. کورش هخامنشی و پرستش مردوک
[3]. بنگرید:
Finkel, Irving, ed. (2013). The Cyrus Cylinder: The King of Persia's Proclamation from Ancient Babylon. I.B.Tauris. pp. 28–34
متن گفتار چنین است:
However he acknowledged the remote possibility it was copied in late antiquity
[4]. متن گفتار: This convinced Finkel that the bone inscriptions were early modern forgeries and that has remained the majority opinion since then.
بنگرید به:
دیدگاهها
ناشناس
1397/01/19 - 08:52
لینک ثابت
ایو الله خیلی با حال گفتی
ناشناس
1397/01/19 - 23:53
لینک ثابت
کشتن ما رو با این منشور کوروش
saman
1397/10/03 - 10:01
لینک ثابت
کانال نقد و بررسی زرتشت و
زیادبوجیه
1398/03/28 - 11:39
لینک ثابت
اصلا خود منشور کورش رو هواست
امیر
1399/11/06 - 17:57
لینک ثابت
الانه که بت پرستان(کوروش
افزودن نظر جدید