سیر تطور اندیشه کلامی فلسفی در اشاعره
زمانی که جریان اعتزال (معتزله) با مخالفت متوکل عباسی روبرو شد و از سوی او تضعیف گشت، تفکر عقلگرایانهی بدون استفاده از فلسفه، به عنوان آرمانی برای ابوالحسن اشعری (موسس مکتب اشعری) مطرح گشت.[1] او در کتب خود همچون مقالات الاسلامیین و الابانه به نقد و اشکال آرای معتزله رو آورد و مساله تاویل مطرح شده از سوی معتزله را که به زعم او متاثر از فلاسفه بود، به شدت به چالش کشاند.
اما بعد او رنگ و بوی استفاده از فلسفه از سوی ابوبکر باقلانی به مشام میرسد. او در کتب خود مثل التمهید و الانصاف، عقاید اشاعره را منظم ساخت.[2]
پس از وی ابوحامد غزالی و عبدالکریم شهرستانی دو تن از طرفداران مکتب اشعری بودند که اگرچه آرای فلاسفه را به باد نقد کشاندند و ظهور آن را میتوان در کتبی همچون تهافت الفلاسفه و مصارع الفلاسفه دید، اما عدهای از متفکران معتقدند که عملکرد غزالی با هدف وی در تضاد است.[3] به عنوان مثال کریم عزقول میگوید: «کتاب الاقتصاد غزالی همه مسائل ماورای طبیعی را معالجه فلسفی میکند.»[4]
شبلی نعمانی میگوید: فخر رازی نیز که از طرفداران مکتب اشعری است، سعی وافری در تبیین مکتب کلامی فلسفی داشت و باید او را موسس این مکتب در اشعری دانست.[5] اما در حقیقت خواجه نصیرالدین طوسی به عنوان موثرترین فرد در این مسیر است که آثار متکلمان متاثر از قلم وی است.[6]
پینوشت:
[1]. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، موسسه امام صادق، بیتا، ج 2، ص 15.
[2] .ابنخلدون، عبدالرحمن، المقدمه، بیروت، دارالکتب اللبنانی و مکتبه المدرسه، 1982 م، ص 835.
[3]. کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، تهران، کویر،1380 ش، ص 261.
[4]. غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، تحقیق: کریم عزقول، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1409 ، ص 4.
[5]. شبلی نعمانی، تاریخ علم کلام، ترجمه سید محمد تقی فخر داعی، تهران، اساطیر، 1386 ش، ج 1، ص 56.
[6] مطهری، مرتضی، 1377 ش، مجموعه آثار، قم، انتشارات صدرا، ج 3، ص 88.
افزودن نظر جدید